برای کودکان و آرزوهایشان
فاطمه عباسی
این روزها - همین سیواندی روز باقیمانده تا عید - سرِ گروههای مردمی و خیریهها، حسابی شلوغ است. همان کسانی که دلشان میخواهد، شادی در هوا پخش شود و کسی را بینصیب نگذارند. آدمها دور هم جمع میشوند و پول و اجناسی تهیه میکنند تا افراد نیازمند و محروم هم در حال و هوای عید، دلشان کمی خوش باشد و لبخند بیاید روی لبهایشان. این وسط عدهای هم خلاقیت به خرج میدهند و به جز کارهای معمول، کاری میکنند کارستان. یکی از همین خلاقیتها، برآورده کردن آرزوی بچههایی است که رویایشان را روی کاغذ نقاشی میکنند. شاید دربارهاش شنیده باشید، چند سالی است که بعضی از خیریهها، از بچه ها میخواهند که آرزوها و تفکرات خود را در نقاشی هایشان بکشند؛ همانهایی که سختتر حرف میزنند و با صحبت کردن، چندان راحت نیستند. بعد هم نقاشیها را روانشناسی میکنند که خب معمولا هم نتایج حیرت آوری بهدست میآورند. تفاوت نقاشی کودک 5سالهای که در شمال تهران آرامش، آسایش و رفاه را تجربه میکند، با نقاشی کودکی که در روستایی در سیستان و بلوچستان زندگی میکند یا کودکان کار یا کمبرخوردار، آنقدر شگفت انگیز است که این اطمینان را به افراد میدهد که باید کاری انجام داد. رویاها مرز ندارند و بچهها هر آنچه دوست دارند را میکشند و خیران هم دست بهکار میشوند تا بچهها به آرزوهایشان برسند. یکی دوست دارد دوچرخه یا هواپیما داشته باشد، یکی دلش عروسک میخواهد و دیگری هم آرزو میکند یک دست لباس قشنگ به تن کند. آرزوها خیلی زود برآورده میشوند، پیش از آنکه بچهها دم عید بهخاطر نداشته هایشان غمگین شوند. بعضی از خیریهها هم نقاشی بچهها را میگذارند در نمایشگاه برای فروش و عایدیاش را برای بچه ها، خرج میکنند. خلاصه اینکه این روزها برای آنهایی که نقش کودکی و رؤیا بر کاغذ را تعبیر میکنند روزهای شلوغی است.