ساختارشناسی اقتباس ادبی در سینمای ایران
ظرفیتهای بالای ادبیات برای اقتباسهای سینمایی، از محورهای اصلی کتاب «واژه در قاب» است
علیالله سلیمی- روزنامهنگار
تعامل و ارتباط دوسویه بین ادبیات و سینما، از دیرباز یکی از جریانهای مهم و پایدار در سینمای جهان و ایران بوده و هست و در این رهگذر، آثار ماندگار بسیاری تابهحال خلق شده که اکنون از پشتوانههای قوی سینما در جهان و ایران محسوب میشود. اگر از سینما و ادبیات جهان که موضوع اقتباسهای سینمایی از آثار ادبی پررنگ و قابل توجه است بگذریم، در محدوده سینمای ایران هم موضوع اقتباسهای سینمایی از آثار ادبیات داستانی همواره مطرح بوده و هست. در این راستا، کتابهای متعددی هم تالیف و منتشر شده که یکی از آنها، اثری با عنوان «واژه در قاب: ساختارشناسی جریان اقتباس ادبی در سینمای ایران» اثر مزدا مرادعباسی است که به بررسی مسئله اقتباس در سینمای ایران از سال 1313 تا 1386 هجری شمسی و درباره چگونگی حضور ادبیات داستانی داخلی و خارجی در فیلمهای سینمایی تاریخ کشورمان پرداخته است.
1 در کتاب «واژه در قاب: ساختارشناسی جریان اقتباس ادبی در سینمای ایران»، نویسنده بعد از مقدمهای کوتاه، در فصلی با عنوان «طلوع سینمای اقتباسی» به موضوع اقتباس از ادبیاتکهن میپردازد. فصل بعدی، اقتباس از ادبیات معاصر ایران است و در ادامه هم به مسئله اقتباس از نمایشنامه (ایرانی- خارجی) اشاره میشود و فصل بعدی با این موضوع به اقتباس از ادبیات خارجی اختصاص یافته است. بخش دیگر کتاب، «بررسی ویژه» نام دارد که در آن، روند اقتباس در 2فیلم «دایره مینا» (داریوش مهر جویی) و «چکمه» (محمدعلی طالبی) بررسی شده است. همچنین در ادامه این رویکرد نویسنده، بررسی فیلمهای سینمایی دایره مینا، ساخته داریوش مهرجویی و چکمه، ساخته محمدعلی طالبی قرار دارد.
2 از موضوعات مهمی که نویسنده در کتاب «واژه در قاب: ساختارشناسی جریان اقتباس ادبی در سینمای ایران» به آن پرداخته، مسئله اهمیت اقتباس در سینماست. اینکه، اقتباس ادبی در سینما، خونی حیاتبخش برای دنیای تصویر به شمار میآید و ادبیاتی غنی که ساختار درست روایت را در خود انعکاس داده است، میتواند به بهترین وجه، ماده خام مناسبی برای ارائه یک داستان سینمایی خوب باشد. ادبیات داستانی که شامل انواع داستانهای کوتاه، قصههای منظوم، نمایشنامه و رمانها میشود، عناصر لازم برای داستانی سینمایی را داراست؛ چراکه عناصری چون شخصیت، بحران، کشمکش، نقطه عطف، پایانبندی و شروع را دربردارد.
3 از زمان تولد سینما، سالهای زیادی میگذرد و فیلمسازان و فیلمنامهنویسان بسیاری تهیه فیلم براساس اقتباس از آثار ادبی را مورد توجه قرار دادهاند. اقتباس از آثار ادبی در سینمای کشورهای صاحبسبک، بسیار با اهمیت و دارای جایگاه مخصوص بهخود است؛ تا آنجا که در جشنوارههای معتبر در بحث مربوط به فیلمنامه، 2جایزه مجزا درنظر گرفته شده است؛ جایزهای برای بهترین فیلمنامه اقتباسی و جایزه دیگر برای بهترین فیلمنامه غیراقتباسی. وقتی در کشورهای صاحبسبک این مسئله را بررسی میکنیم، با آمار شگفتانگیزی روبهرو میشویم. فیلمهای ماندگار و مهمی چون «تولد یک ملت»، «ساحره شهر زمرد»، «بر باد رفته»، «ملکه آفریقا»، «کازابلانکا»، «ماجرای نیمروز»، «خوشههای خشم» و کلاسیک مشهوری چون «پدرخوانده».
4 ادبیات و سینما رسانههاییاند که دارای زبان و چارچوب مخصوص بهخود هستند؛ اما با وجود این، روند تصویریشدن اثری ادبی در نوع خود، جالب و جذاب بهنظر میرسد. مولف اثر با یادآوری این موضوع مینویسد: «آثار اقتباسی چشماندازهایی نوین برای معرفی ادبیات هر ملت به جهانیان مینمایاند. با نگاهی به سینمای دیگر کشورهای صاحبسبک، درمییابیم که بسیاری از آثار سینمایی در آن کشورها براساس رمان و ادبیات داستانی شکل گرفتهاند؛ حتی در سینمای تجاری که هدف اصلی آن حفظ گیشه است نیز این مسئله به روشنی دیده میشود. چه بسیار نویسندگانی که از طریق رسانه جهانی سینما به جهان شناسانده شدند و آثارشان در کشورهای دیگر نیز در معرض دید علاقهمندان گذاشته شد و در سرزمینهای مختلف، طرفداران خاص خود را یافتند.»
5 در چند سال اخیر که معضل فیلمنامه و فقدان طرح داستانی منسجم برای شکلگیری فیلمنامهای مستحکم، نقصی در سینمای کشور به شمار میرود، ضرورت نگاهی دوباره و جدی به گنجینه ادبیات داستانی غنی ایران، بیش از پیش حس میشود. کتاب «واژه در قاب» به این نکته تاکید و یادآوری میکند: «آثاری که از دل آداب و رسوم و فرهنگ این مرز و بوم ریشه گرفتهاند، ماده خام مناسبی را برای سینما فراهم میسازند. در این زمینه، با نگاهی جدیتر میتوان این سؤال را مطرح کرد که سینمای ایران تا چه میزان در شکلگیری آثارش، وامدار ادبیات داستانی و گونههای مختلف آن است. آیا رویکرد سینماگران به ادبیات سرزمین مادری، نتیجهای مثبت در پی داشته و به ترقی فیلمساز و نویسنده انجامیده است یا نه و فیلمسازانی که از این طریق به خلق آثارشان پرداختهاند، توانستهاند برای خود صاحب جایگاهی شوند و بهاصطلاح، به سینمای «خود» برسند. آیا آثاری که به این شیوه و بر اساس شالوده ادبیات داستانی شکل گرفتهاند، در تاریخ سینمای ایران ماندگار شدهاند یا دیگر نام و نشانی از فیلمساز و نویسنده آن اثر ادبی باقی نمانده است؟ وقتی از این زاویه به مسئله «اقتباس» سینمای ایران از ادبیات داستانی میپردازیم، به حوزههایی برمیخوریم که هنوز بهطور جدی به آن پرداخته نشده است.»
6 اقتباس ادبی در مفهوم خلق فیلمنامه داستانی از روش روشنی پیروی میکند و سینمای ایران آنچنان وامدار و متأثر از ادبیات داستانی (ایرانی و خارجی) نیست و در بیشتر موارد به سراغ آثار سطحی و ملودرامهای نازل و بهشدت تاریخمصرفدار رفته است. نویسنده با اشاره به این موضوع مینویسد: «یک اثر ادبی برجسته قادر به تأثیرگذاری شگفت بر اثر سینمایی است و برای فیلم، نوعی منزلت فرهنگی به همراه دارد. مانند هر پژوهشنامه دیگر، مشکلات بسیاری بر سر راه وجود دارد که مهمترین آن، فقر منابع مورد نیاز در این زمینه است. شاید بهسختی و با جستوجو اثر ادبی مورد نظر را بتوان یافت؛ اما برخی از آثار سینمایی، گویا در هیچ فیلمخانه و مرکز معتبری وجود ندارند و برای دستیابی به این آثار و بررسی ساختار آنها به راههای دیگری باید توسل جست که در بیشتر موارد، نتیجهای هم حاصل نمیشود.»