فقط زنان بستگان درجهاول پهلوی ترقی میکردند
ترنم صادقی- پژوهشگر حوزه زنان و خانواده
بررسیها ثابت میکند دیدگاه رژیم پهلوی در مورد تغییر وضعیت زنان در جامعه منطبق بر الگوهای غربی بود و نه ارزشها و آموزههای اسلامی و بومی جامعه ایرانی.
بنا بر مستندات، رژیم پهلوی فقط فعالیتهای دولتی و وابسته به آرمانهای خود را برای زنان مطلوب برمیشمرد و جمعیتهای مستقل زنان در این دوران برچیده شده و جای خود را به انجمنها و جمعیتهای زنانهای داد که بهوسیله وابستگان درجه اول خاندان پهلوی اداره میشد.
در نتیجه فعالیت در حوزه زنان محدود به وابستگان به خاندان پهلوی و آرمانهایشان شد نه عموم زنان فعال در جامعه و تنها نشریات زنانهای حق چاپ داشت که به تمجید از شاه و فرح میپرداخت و طرفدار دستگاه حاکم بود. بدینترتیب زمینه انزوای اجتماعی زنان فراهم شد. از سوی دیگر در عرصه سیاست هم چنین انزوایی برای زنان ایجاد شد. در دوران سلطنت رضاشاه، زنان حق شرکت در انتخابات و حق رأی نداشتند و امکان مشارکت سیاسی از آنان سلب شده بود.
زنان از سال ۱۳۴۱ حق شرکت در انتخابات و داوطلبشدن برای مجلس شورای ملی و سنا را کسب کردند اما این امکان برای عموم زنان فراهم نشد و از آنجا که رژیم پهلوی همواره سعی میکرد از زنان بهصورت نمادی از نوگرایی استفاده کند، تنها برخی از زنان طبقات بالا و خاص جامعه به مناصب و پستهای سیاسی از پیش تعیینشده، دست یافتند که در واقع تبلیغی برای ادعای برابری حقوق زن و مرد بود و منظور اصلی از مشارکت سیاسی که فراهمسازی بستر مناسب برای مشارکت عموم زنان بود، بهمعنای واقعی اتفاق نیفتاد.
در مناصب مدیریتی جامعه نیز وضع به همین منوال بود. در مدیریت سیاسی جامعه اثری از زنان دیده نشد ولی در برخی از مناصب مدیریت جامعه توانستند کم و بیش عهدهدار مسئولیتی شوند اما این نقش و اهمیت بهگونهای نبود که بتوان آن را حضور سیاسی زنان در پستهای مدیریتی محسوب کرد. تنها یک زن فرخرو پارسا به مقام وزارت نایل آمد و در کابینه هویدا وزیر آموزش و پرورش شد.
زن دیگری که در کابینه هویدا از سال ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶ و سپس در کابینه آموزگار در سال ۱۳۵۷ حضور داشت، مهناز افخمی بود که در هر دو کابینه مشاور امور زنان بود. انتصاب زنان به مقامهای سیاسی بیشتر بهدلیل روابط آنان با دربار و سیاستمداران بود و بهدلیل وابستگی به یکی از افراد متنفذ کشور و بهویژه درباریان، به این مقامها میرسیدند.
همچنین در حوزه فرهنگ شاهد نقش زنان نیستیم، عموما بیشترین بخشی که زنان در آن حضور داشتند در سینمای آن زمان بود که آن هم بهعنوان نماد جنسی از آنها استفاده ابزاری میشد، این در حالی است که ما در حوزه ادبیات، نقاشی، هنرهای تجسمی و... بانوانی را داریم که در همین دوران بسیار فاخر هستند اما شاهد معرفی و بروز و ظهور آنها نیستیم.
این نوع برخوردها و تضادهای رفتاری و حاکمیتی در کنار دیگر عوامل، موجب شد تا زنان که منطقشان، منطق اسلام بود به مقابله شدید با رژیم برخیزند و با رهبری امامخمینی(ره) که عامل مؤثری در انتقال این آگاهیها بود، به پیروزی برسند. امام(ره) زن را نه مظهر فریب و بازیچه بلکه او را مبدا همه خیرات و سعادتها معرفی کردند و آنان را بهعنوان پیشروان نهضت اسلامی قلمداد میکردند.