قابِ انقلاب
جاذبِ جهان
حمیدرضا محمدی
قابهای انقلاب بسیارند و بیشمار؛ عکسهایی که خاطره ساختهاند و در خاطر همه، جا خوش کردهاند و حالا میشود با همهشان خاطرهبازی کرد و رفت به آن روزها؛ تصاویر ثبتشده عکاسان ایرانی و خارجی که برخیشان آنقدر در همه این 4دهه، دستبهدست چرخیده که بعضا نام خالقشان گم و فراموش شده است. و ما، در چهلوچهارمین فجر آن پیروزی، چندتایی از شناسنامهدارهایشان را برگزیدهایم؛ آنهایی که دستکم میدانیم آفرینندههایشان چه کسانی هستند؛ تا به قدروسع بکوشیم و سری بگردانیم در لابهلای خاطرات انقلابِ قرن.
وقتی امام به پاریس رسید، نیمهماه نخست پاییز بود و وقتی به تهران برگشت، درست نیمه زمستان، و آن ١١۵روز اقامت در نوفل لوشاتو (Neauphle-le-Château) یعنی از یکشنبه، ١۶مهر تا چهارشنبه، ١١بهمن١٣۵٧ در سراسر آن ١۵سال مبارزه، جور دیگری بود و حال دیگری داشت. گویی ٢٧کیلومتری پایتخت فرانسه، مرکز جهان بود. اما در این مرکزیت، فارغ از انقلابیون که خود را به پاریس رسانده بودند تا آزادانهتر از نجف، رهبر خود را ببینند و برای پیروزی بپویند و بکوشند، اهالی آن دهکده احوال متفاوتی را تجربه میکردند و میزبان کسی بودند که نقطه پرگار تمام تحولات سیاسی جهان آن روز شده بود؛ چنانکه وقتی هنگام عزیمت به وطن فرارسید، 2شب پیش از پرواز، به نقل از هادی غفاری «مردم نوفل لوشاتو با دستهگلهای ایرانی... به خدمت امام آمده بودند... آنشب مردم مسیحی نزد امام، حال عجیبی داشتند، همه گریه میکردند.»
و این قاب میشل ستبون (Michel Setboun)، عکاس فرانسوی از گفتوگوی امام، زیر آن درخت سیب معروف، با اعضای انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور در روز جمعه، 19آبان1357، در روز عرفه، با حضور تعدادی از چهرههای انقلابی همچون سیدعلیاکبر محتشمیپور و هادی غفاری (نشسته از راست) و سیدصادق طباطبایی و اسماعیل فردوسیپور (ایستاده از چپ)، نشان و نشانهای است از همان مرکزیت و جاذبه که اگرچه اولبار با افتادن سیب عیان شد، اما حالا این درخت سیب بود که جاذبِ جهان شده بود.