شیری متوهم در پالتویی شتری
کاملیا توانگر؛ کارشناس ارشد فلسفه
پس از دیدن پالتوشتری، نخستین چیزی که توجهم را جلب کرد، نام فیلم بود. در واقع نام فیلم، کلیدی برای یافتن جهان اثر است. اگرچه در ابتدای فیلم اشاره میشود که کوهیار کهندژ، شخصیت متفرعن و منفی داستان، این پالتو را از پدرش به ارث برده و زمانی که او قصد میکند کار خطایی انجام دهد آن را میپوشد، اما در ادامه ارجاعات چند باره فیلم به نیچه و سرگذشت او، ذهنم بهسوی تمثیل و استعاره معروف نیچه رفت. اهالی فلسفه از نمادپردازی نیچه در مورد شتر باخبرند. نیچه در مقدمه کتاب، چنین گفت، زرتشت، مراحل دگردیسی و رشد آدمی را به 3 مرحله تقسیم میکند و بر هر کدام نامی مینهد. مرحله شتر بودن، مرحله شیر شدن و مرحله تبدیل شدن به کودک.
در مرحله اول، شتر سمبل حیوان مطیع و بارکشی است که زانو میزند تا بار اخلاقیات و باید نبایدهای اجتماع، تاریخ و فرهنگ را بر دوشش بگذارند. اژدهایی که بر او مسلط است «تو - باید» است. حمال است، زحمت میکشد، رنج میبرد و خالی از نشاط، صحرانوردی میکند و این اخلاقی بودن کورکورانه را ارزشی مضاعف میداند. در این مرحله شتر بودن به این معناست که فرد بهرغم وجود زندگی اخلاقی و رعایت مسائل ظاهری اما درون خود از اخلاقی بودن لذت نمیبرد. اگر شتر با دانش و خودسازی در گوشهای از صحرا دچار دگردیسی شود، به مرحله شیر شدن میرسد. او متوجه میشود که ارزشهای تقلیدی، نشاط زندگی را از وی گرفته است. او به مرحله «من - میخواهم » وارد میشود.
طبیعتا فصل شیر شدن و طغیان برای هرکدام از ما متفاوت بوده است. برخی از ما این مرحله را در آغاز جوانی و برخی دیگر در سالهای میانسالی تجربه میکنیم. اما این آخرین مرحله نیست بلکه مرحله نهایی مرحله رستگاری معصومیت است؛ یعنی مرحله کودک شدن.
در مرحله کودک بودن، فرد آزادی و معصومیت را از درون خود احساس میکند و نهتنها از زندگی اخلاقی لذت میبرد بلکه غرق در سرچشمه اخلاقیات است.
اما درست در بزنگاه عبور از مرحله شیر شدن به مرحله کودک شدن، یک خطر و موقعیت انحرافی وجود دارد که بهنظر میرسد فیلم پالتوشتری ایده کنترلی خود را از همین بزنگاه الهام گرفته است.
اگر حرکت شیر به جای کمال و رشد و کودک شدن، دوباره وارونه شود و فرد به سوی دریدن شترهای دیگر عقبگرد کند و مسیر تحقیر، کینتوزی، حسادت و حتی سوءاستفاده نسبت به شترهای حیران را در صحرا در پیش بگیرد، آن وقت فرد بین مرحله شتربودن و شیر بودن گیر افتاده است. او شیری جعلی و نصف و نیمه است که به جای دریدن حجاب میان خود و حقیقت، فقط دریدن شترها و تخریب و خرد کردن بقیه را پی میجوید، ردای شتری میپوشد و ژست شیر بودن به خود میگیرد.
شخصیت منفی فیلم پالتوشتری چنین فردی است. او به واقع همان پالتوشتری را به تن دارد، اما خودش توهمزده ردایی از جنس پوست شیر پوشیده. در اثر این توهم خود را در قله و برتر از دیگران و حتی نظر کرده میداند و با پتکی که بهدست گرفته ادعای درهم کوبیدن ارزشهای رایج را دارد، اما از کمترین فضائل اخلاقی هم برخوردار نیست و به قول شخصیت رند مقابل او، زور پتکش فقط به بدبخت بیچارهها میرسد. کوهیار با توهم شیر شدن و با تکیه به ادبیات خشن و شبه علمی، به اطرافیان خود آسیب میزند و به آنها پرخاش و حسادت کرده و آنها را تحقیر میکند. جامعه ما با چنین افرادی که بعضا ادعای سواد و روشنفکری نیز دارند از دیرباز آشنا بوده است. راهحل و ترفند فیلم پالتوشتری برای این وضعیت توهمی هم دیدنی و قابل تامل است؛ استفاده از توهم علیه فرد یا طبقه متوهم و طنز ظریف داستان پالتوشتری از همین ترفند برمیخیزد.