ضدتبلیغ خارجی در خلأ اطلاعرسانی رسمی
مازیار مهاجرسلطانی*
در دنیای امروز همانقدر که امنیت غذایی و امنیت مرزی مهم است، اهمیت دارد که یک مسئول یا یک رسانه رسمی چه موقع و چطور درباره حوادث و اتفاقهای رخداده موضع گرفته و اطلاعرسانی کند. آنچه در برایند رفتاری جمهوریاسلامی ایران در حوزه رسانه مشاهده میشود، آن است که بهرغم اقدامها و دستاوردهای بسیاری که دراین حوزه داشته است، اما همچنان جمهوریاسلامی با ضعفهای ملموسی دراین حوزه مواجه است؛ چنانکه گاهی اوقات کوچکترین مسئله اجتماعی بهدلیل ضعف رسانههای ملی و رسانههای داخلی و با ورود رسانههای بیگانه و موضعگیریهای اشتباه مسئولان، به چالشی امنیتی مبدل میشود.
نمود عینی جایگاه قدرت رسانه را در کودتاها و جنگها در عصر حاضر میتوان مشاهده کرد؛ چنانکه در کودتای 28مردادماه 1332 آمریکا و انگلیس علیه دولت مصدق در ایران، بی.بی.سی نقش اساسی و غیرقابل انکاری را ایفا کرد. در توجیه افکارعمومی برای جنگ افغانستان سال 2001 و سال 2003 علیه عراق این رسانهها بودند که افکارعمومی جهان را حامی جنگ ساختند. جمهوریاسلامی ایران نیز بهعنوان بخشی از نظام جهانی، از این قاعده مستثنی نبودهاست؛ بهویژه اینکه یکی از مهمترین محورهای جنگ دشمنان علیه ایران در حوزه رسانه صورت میگیرد.آنچه بسیاری از کارشناسان رسانهها برآن تأکید دارند، آن است که ریشه اصلی فضای ملتهب ایجاد شده خودسانسوری رسانههای رسمی و دولتی کشور و عدمشفافسازی مسئله برای افکارعمومی بود که یک خودکشی را به یک قتل وارونه ساخت و رسانههای معاند تلاش کردند از فضای رسانه برای تحریک بخشی از جامعه ایرانی، بهویژه کردها برای اهداف ضدایرانی بهرهبرداری کنند.نگاهی به رفتارهای رسانههای بیگانه از قدیمیهای آنها نظیر بی.بی.سی گرفته تا نسل امروزیهای آنها، همچون ایران اینترنشنال، رادیو فردا، وی.او.ای و... حکایت از آن دارد که هر آنچه در رسانههای رسمی ایران یا پردازش نمیشود یا کمتر مورد توجه است، برجستهسازی و ضریب داده میشود. این امر زمانی بیشتر نمود مییابد که این مباحث، ظرفیت تبدیل شدن به ابزاری برای ناامیدسازی مردم، تخریب چهره جمهوریاسلامی و درنهایت آوردن مردم به خیابانها را داشته باشند. این رسانههای فارسیزبان در کنار شایعهپراکنی خود توانستند نظر افراد را نیز در فضایمجازی جلب کرده و طی زمان کوتاهی فضای روانی را در منطقه موردنظر و کل کشور پدید آورند.درمجموع آنچه حاصل شده، آن است که رویکرد سیاسی بهجای نگاه ملی رسانههای داخلی، نبود ارتباط صحیح میان رسانهها و رسانه ملی، سانسورهای خبری بیمورد، کمرنگ بودن همراهی رسانهها با مطالبات و اعتراضات مردمی، ضعف رسانهها در اقناع مخاطبان، زمینهساز تقویت تبلیغات رسانههای خارجی علیه جمهوریاسلامی ایران شده است. دراین میان باید توجه داشت آنچه ازسوی رسانههای بیگانه در قبال حوادث و تحولات ایران، ازجمله متروپل صورت گرفته است، هرچند که در عرصه حرفهای قابلتوجه بوده، اما در حوزه اخلاق و تکالیف رسانهای به دور از هرگونه اخلاق حرفهای بوده است که بیانگر ماهیت و ذات حاکمیتی آنها با هدف پیگیری و اجرای اهداف دولتمردانشان در قبال جمهوری اسلامی ایران است. براین اساس آشناسازی جامعه و رسانهها از اهداف و ریشههای شکلگیری این رسانهها امری ضروری مینماید. تلاش در جهت مقابله با رفتارهای این رسانهها مولفهای مهم در عرصه رسانهای کشور است که میتواند در کنار بالا بردن اعتماد مردم به رسانههای کشور ازجمله رسانه ملی، نقشی مؤثر در تحقق و پیگیری اهداف ملی ازجمله در حوزه اجتماعی و امنیتی را بههمراه داشته باشد.