• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
چهار شنبه 9 خرداد 1397
کد مطلب : 18376
+
-

برف و نمک

گفت‌وگو با ابراهیم نوروزی که عکس‌های نمایشگاهش هیچ قرابتی با دنیای ژورنالیستی‌اش ندارد

عکس
برف و نمک


مسعود میر/ خبر‌نگار
شاهد سرخ‌پوش ایستاده در میانه کویر و می‌نگرد به دنیایی که شاید رویاهایش از واقعیت‌هایش قابل تحمل‌تر است. شاهد البته راوی روایت یک ‌رؤیاست اما پیش چشم مخاطب می‌توان ردپای سیاه و سپید برف و تنهایی جنگل و هراس کوهستان هم روی دیوار رد زد. پرسه در نمایشگاه عکس‌های ابراهیم نوروزی با عنوان «روایت یک رؤیا» در گالری راه ابریشم بیش از هر چیز همراه است با حس خوب خیال و حال غریب تماشای دنیایی که هست اما به چشم ما نمی‌آید. خودش می‌گوید چیزی را که در دلش بوده به‌صورت کلی و سربسته بیان کرده و بیش از یک سال زمان برده تا این مجموعه را در نقاط مختلف ایران عکاسی کند. با او در یک عصر خردادی در ساختمان قدیمی گالری واقع در بلوار کشاورز گپ زدیم؛ از روایت واقعیت و رویا... .


عکاس مجموعه «روایت یک رؤیا» در دنیای واقعی چه می‌کند؟

من 37ساله‌ام و از اواخر سال83 عکاسی را به‌طور حرفه‌ای در خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های داخلی شروع کردم. در روزنامه‌های ایران و جام‌جم و خبرگزاری فارس هم عکاس بوده‌ام و هم مدیر بخش عکس و از 5 سال پیش هم به‌عنوان عکاس خبرگزاری آسوشیتدپرس کار خودم را ادامه می‌دهم. من عکاسی را با عکاسی خبری شروع کردم.

و با این عکاسی هم مطرح شدید و جوایز مختلف بردید اما این نمایشگاه بی‌نهایت از آن فضا دور است.

من عکس خبری را خیلی دوست ندارم و ترجیح می‌دهم درگیر عکاسی مستند باشم و به‌جای عکاسی برنامه‌های خبری روزمره و کسل‌کننده گونه‌ای دیگر از فوتو ژورنالیسم را تجربه کنم. من کارم را با عکاسی خبری آغاز کردم چون می‌خواستم جامعه عکاسی مرا به‌عنوان عکاس بپذیرد و از این راه بتوانم وارد فضای عکاسی شوم. بی‌تردید اما علاقه شخصی‌ام عکاسی مستند است. یکسری جوایز بین‌المللی هم گرفته‌ام که مهم‌ترین آنها جوایز ورلدپرس فوتو بوده است. البته این عکس‌ها هم با اینکه در فضای خبری گرفته شده اما مستند هستند.



عکاسی ژورنالیستی در آسوشیتدپرس چقدر به فضای ذهنی خودتان نزدیک است؟

خب در کار فعلی با هر دو قسم عکاسی هم خبری و هم مستند درگیر هستم اما چون در یک رسانه خارجی مشغولم و محدودیت‌های خاصی برای این رسانه‌ها وجود دارد، بنابراین تا حدودی با ایده‌آل خودم در کار فاصله دارم، ولی در کنار این کارها مشغول جمع‌آوری مجموعه‌های مستند خودم هستم که با اینکه فعلا منتشر نمی‌شود اما برای من بسیار جدی است. البته من معتقدم حتی کار مستند هم باید جنبه‌های آرتیستیک عکاسی را همراه خود داشته باشد و تنها نباید به مستندنگاری اکتفا کرد.



شما جزو آن افرادی هستید که معتقدند باید با عکس حرف زد؟

صددرصد. عکاسی برای من وسیله‌ای است تا حرف بزنم. من همیشه می‌گویم عکاس آدم است و هر آدمی هم جنبه‌های مختلفی در مواجهه با رویدادها و وقایع از خود بروز می‌دهد. یک عکاس مستند به فراخور سوژه با مسائل تلخ بسیاری روبه‌رو می‌شود اما همین عکاس می‌تواند با عکس زبان دیگری را هم کشف کند و با عکسش حرف بزند؛ حرفی که می‌تواند چندان تلخ نباشد. ما نباید دور خودمان حصار بکشیم. من می‌خواهم راجع به مسائل مختلف از نگاه دوربینم حرف بزنم. نتیجه این تفکر مجموعه پیش روی شماست.



یعنی خیلی به دسته‌بندی‌های رایج اعتقادی ندارید؟

من معتقدم اصلا معنا ندارد که ما دست خودمان را ببندیم و خودمان را محدود کنیم که مثلا فقط در حوزه مستند کار کنیم یا فقط در حوزه آرت. من این محدودیت را برای خودم قائل نیستم.



این نمایشگاه ماحصل همین تفکر است؟

بله. این نمایشگاه برای من ماحصل یک حرکت درونی است. دنیای درونی و بیرونی و همزیستی دنیای واقعی و رؤیا.



چند عکس در نمایشگاه هست؟

10عکس سیاه و سفید که اشاره به دنیای واقعی و 24عکس رنگی که اشاره به دنیای‌ رؤیا دارد.



دنیا اینقدر تلخ  است؟

از نظر من بله.

اما نقاط سیاه دنیای عکس‌های تو دقیقا همان کورسوهای امید در دنیای سیاه دیگران است؛ این برف، این جنگل، این دشت... .

من به این باور رسیده‌ام که اگر رنگ را از این دنیا بگیریم دنیای واقعی همین است. شاید اتفاقی درون من افتاده که به این نگاه رسیده‌ام. واقعا این رنگ باعث شده تا ما سیاهی واقعی این دنیا را کمتر ببینیم.

و در عکس‌های رنگی دنیای شما دنیای‌ رؤیاست با شاهدی سرخ‌پوش.

این شاهد شاید گم شده است.



در ‌رؤیا یا جهان واقعیت؟

در رفت‌وآمد بین این دو دنیاست. در عکس‌های رنگی با رویکرد رؤیاها ما رنگ زندگی را می‌بینیم و حتی ردپای زندگی را. در کنار دره‌های پرمخاطره و حتی در جوار کشتی به گل نشسته.



این نمایشگاه چندمین نمایشگاه انفرادی شماست؟

در ایران دومین نمایشگاه انفرادی‌ام است، ولی در خارج از ایران نمایشگاه‌های انفرادی متعددی داشته‌ام. نمایشگاه گروهی البته خیلی داشته‌ام که حتی تعدادشان در خاطرم نیست.



و ابراهیم نوروزی این روزها چه می‌کند؟

در حال گذر و ‌گذار از دنیای واقعی هستم. زندگی همین است؛ سرشار از تلخی و سیاهی و چاره‌ای نیست جز گذر کردن از آن.



چرا عکس‌هایت پر است از برف و البته نمک‌های شوره‌زارها؟

من تأکیدی نداشتم به نمک‌ها اما عاشق سرما و برفم. هرچند برف سپید هم بخشی از همین دنیای سیاه است.

ولی تو در این دنیای سیاه با دور تند کار می‌کنی؛ مدام عکس می‌گیری، نمایشگاه می‌گذاری، جایزه می‌بری.

خب، این کارها حالم را خوب می‌کند. کار یک پدیده حال خوش کن ولی موقت است. به‌نظرم دنیا واقعا خیلی اهمیتی ندارد و کارهایم به‌خاطر دنیا نیست، به‌خاطر پول، شهرت و این چیزها نیست. معتقدم من انسان باید از شعور، عقل و عشقم بهره ببرم و باید مسیر زندگی را متفاوت از دیگر موجودات طی کنم.



راستی اوضاع فروش کارهایت در نمایشگاه چطور است؟

خب، بیشتر مشتریان کارهای من خارجی هستند و بعد از این تصمیمات اخیر ترامپ مشکلاتی در حضور مهمانان و مشتریان نمایشگاه به‌وجود آمده اما من نگران نیستم. این کارها را برای خودم انجام داده‌ام و برایم مهم نیست که چه اتفاقی برای فروش آثارم می‌افتد.

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :