مریم ساحلی
یک وقتهایی کلمات بیمحابا از دهانمان جاری میشوند. حرف میزنیم پشت حرف و لابهلای همین حرفها، آنچه نباید هم، میگوییم. آن وقت حسرت، توی دلمان قد میکشد و هی سر تکان میدهد و یکریز غر میزند: کاش نگفته بودی! کاش اول، حرفت را مزمزه کرده بودی. اصلا این همه حرف زدی که چه؟ گیرم که همه حرفهایت هم خوب و قشنگ و شایسته؛ نمیشد به اندازه و با طمانینه حرف بزنی؟ میشد. حتما میشد. کمگفتن و ایضا گزیدهگفتن، زینتیست که آراسته بودن به آن خود سعادتی بزرگ است. جناب نظامی حوالی 800سال پیش، خطاب به فرزند خویش فرمودند: «کمگوی و گزیدهگوی چون در/ تا ز اندک تو جهان شود پر».
نمیدانم محمد، پسر نظامی تا چه اندازه این پند پدر را آویزه گوش ساخت اما میدانم بسیاری از ما که زیر سقف کلاسهای درس چشم بر صفحات کتاب فارسی چرخاندیم و مثلا گوش به تفسیر معلم سپردیم، بهراحتی از کنار این اندرز گذشتیم. یک وقتهایی فکر کردیم در هر جمع و گعدهای، پای هر موضوعی تا به میان رسید، اگر چند کلام بگوییم، بد که نیست هیچ، بسیار هم خوب است. لابد همه میگویند، بهبه عجب دایره اطلاعات وسیعی! و این چنین میشود که بعضی افراد در یک زمان و یک محفل هم نسخه برای آنکه از دلدرد، کز کرده گوشهای، میپیچند و هم از حقوق بینالملل و اقتصاد و معماری و نجوم و آسیبهای اجتماعی حرف میزنند. آنها حرف میزنند و گاه بر گفتههای خویش اصرار میورزند، بیآنکه بیندیشند آموختههاشان تا چه میزان بر تحصیلات آکادمیک، مطالعات و تحقیقات لازم استوار است. البته این بهراحتی سخن گفتن، این روزها بیش از جهان دور و بر ما، در شبکههای اجتماعی هم بهوضوح قابل مشاهده است. حرفهایی که به ثبت میرسند و بیش از سخن گفتن در جمعی کوچک ما را در معرض قضاوت افراد مختلف قرار میدهند. میدانم و میدانید که بیتردید کمگفتن و گزیدهگفتن نیکوست اما رسیدن به آن در گرو پیشه ساختن تأمل و صبر است. نمیدانم آخر و عاقبت فرزند نظامی چه بود اما خود او تکیه بر مخدهای فیروزهای، در تاریخ همچنان زمزمه میکند: «با اینکه سخن به لطف آب است / کمگفتن هر سخن ثواب است».
کمگفتن و ایضاً گزیدهگفتن
در همینه زمینه :