پهلوانان نمیمیرند
ورزش و آداب پهلوانی از دیرباز در فرهنگ ایرانیان جایگاه خاصی داشته و گاهی در اشعار بزرگترین ادیبان ایرانزمین متبلور شده است؛ بهطور مثال در شاهنامه فردوسی داستانهای حماسی زیادی درباره رشادتهای زال و رستم روایت شده و این 2شخصیت، شمایل پهلوانهایی هستند که برای پیروزی جبهه خیر علیه شر وارد میدان نبرد میشوند. پهلوان در کلیشه ذهنی ایرانیها، مردی تنومند است که اخلاق نیکویی دارد. در حقیقت خلق نیکو است که یک قهرمان را به «پهلوان» بدل میکند و چنین فرهنگی از دوره ایران باستان که پهلوانان نیرومند در برابر اهریمن مقاومت میکردند رواج پیدا کرده است.
پس از ورود اسلام به ایران، فرهنگ پهلوانی که با عیاری و جوانمردی آمیخته بود با آداب اسلامی گره خورد و پهلوانها با تأثیرپذیری از سرشت جوانمردی امام اول شیعیان به ابرقهرمانهای واقعی مردم بدل شدند.
در آن روزگار لقب پهلوان را به ورزشکاری میدادند که در مکتب ورزش زورخانهای، خودپرستی و غرور را از خود دور کرده بود و در برابر مردم بهخصوص در مواجهه با افراد ضعیف و نیازمند فروتنی و خاکساری پیشه میکرد. ورزشکاری که چنین خصائل اخلاقی را بروز میداد به مقام پهلوانی نایل میشد و جایگاه قابلاحترامی نزد مردم پیدا میکرد.
درباره سابقه و تاریخ پیدایش این رشته در ایران، روایات مختلفی نقل شده اما آثاری از 4500سال پیش در لرستان و بینالنهرین کشف شده که از وجود و اهمیت ورزش و مهارتهایی حکایت دارد که امروز «کشتی» نامیده میشود. در ایران باستان، سرنوشت برخی جنگها به وسیله پهلوانان 2طرف جنگ و بدون درگیر شدن لشکرها با یکدیگر رقم میخورد و لازم بود پهلوانان برای چنین روزهایی تربیت شوند. با گذشت زمان، رقابت این پهلوانان به ادبیات و شعر ایرانزمین راه یافت و مرامنامهها و فتوتنامهها نوشته شد و داستان فتوت و جوانمردی پهلوانان سینه به سینه گشت و از نسلی به نسل دیگر منتقل شد.
فرهنگ ورزش زورخانهای یا همان ورزش باستانی از دوره باستان تاکنون دستخوش تغییرات بسیاری شده اما برای پهلوانها هنوز اصل بر رعایت اصل فتوت و جوانمردی است؛ همانطور که در سریال تاریخی پهلوانان نمیمیرند، شخصیتهای اصلی داستان به پهلوانانی اختصاص دارد که برای دفاع از ناموس مردم و دستگیری از افراد ضعیف و نیازمند گاهی به سیم آخر میزنند. این همان تصویری است که چند نسل قبل از قهرمانان و بهعبارتی پهلوانان ورزش باستانی داشتند. آنها معمولاً پای ثابت فعالیتهای خیرخواهانه بودند و دایره فعالیتشان فراتر از گود زورخانه بود. چه بسیار زندانیانی که بعد از گلریزان در گود زورخانهها از زندان آزاد شدند و چه بسیار نیازمندانی که پهلوانها از اعتبارشان برای آنها خرج کردند تا نانی در سفره داشته باشند. در دوره معاصر و تا همین چند دهه قبل هم عدهای از پهلوانها واسطه حل و فصل منازعات خانوادگی میشدند و پای ثابت مراسم آشتیکنان بین خانوادهها، اقوام و هممحلیها بودند اما این آداب آرامآرام کمرنگ شد و این روزها خبرهای کمتری از گود زورخانه به گوش عموم مردم میرسد. این اتفاق تلخی است که باید بابت رخدادنش متأثر بود؛ چرا که جامعه بیش از هر زمان دیگری به فرهنگ ورزش باستانی و فتوت و جوانمردی پهلوانها نیاز دارد.
بهرغم کمرنگ شدن فرهنگ پهلوانی، هنوز هم از زورخانهها بهعنوان جایی برای پالایش جسم و روح ورزشکاران نام برده میشود. فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای آمیخته با شجاعت، قدرت و جوانمردی است و این فرهنگ در بدو ورود به زورخانهها متبلور میشود. در ورودی زورخانهها از همان ابتدا کوتاهتر و کوچکتر از درهای معمولی ساخته میشد تا ورزشکار هنگام ورود و خروج با حالت تعظیم گذر کند و افتادگی و فروتنی را بیاموزد. از روزگار قدیم گود زورخانه را با 4زاویه میساختند که نماد 4عنصر حیات، 4گوشه قبر، 4نفس انسانی یعنی نفس اماره، لوامه، ملهمه و مطمئنه
بوده است.
ورزش زورخانهای از قرن هشتمهجری قمری از ایران به پاکستان، عراق، هندوستان و بسیاری از کشورهای دیگر در آسیایمیانه گسترش پیدا کرد و هماکنون در قالب مسابقات چندگانه در بسیاری از کشورهای جهان دنبال میشود اما در سرزمین خودمان زیر سایه ورزشهای پرهیاهو قرار گرفته است. گفته میشود هماکنون بیش از 900زورخانه در کشور وجود دارد که چراغ برخی از آنها روشن است و برخی دیگر به محاق و خاموشی رفتهاند. بدلشدن برخی زورخانههای قدیمی به قهوهخانههای سنتی هم از داستانهای غمانگیز ورزش است. چهبسا اگر این کمتوجهی نبود، کشوری مثل جمهوریآذربایجان که زمانی جزو خاک ایرانزمین بود، فرهنگ پهلوانی و زورخانهای را به نام خودش در فهرست میراث ناملموس بشری ثبت نمیکرد.