• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 17 آذر 1401
کد مطلب : 179410
+
-

احمدرضا امیری سامانی از نقش ادبیات در روزهای سخت جامعه می‌گوید

ادبیات درمان نیست مسکن است

ادبیات درمان نیست مسکن است

نیلوفر ذوالفقاری

بعضی‌ها راه سختی را پشت سر می‌گذارند تا به آرزوهایشان برسند و پاداش این سختی، چشیدن طعم شیرین موفقیت است. برای احمدرضا امیری‌سامانی، نویسندگی راه سختی بوده که با پشتکار به آن قدم گذاشته و حالا خوشحال است که به جای رؤیابافی، پا روی زمین واقعیت گذاشته است. این نویسنده که برای کتاب «قدیس دیوانه» جایزه ادبی جلال آل‌احمد را گرفته، از نقش ادبیات در روزهای سخت جامعه می‌گوید و معتقد است ادبیات هرچند می‌تواند مسکن باشد اما درمان دردها نیست. با او از ردپای روزهای بحرانی بر جهان ادبیات و خواندن و نوشتن در این روزها گفت‌وگو کرده‌ایم.

    به‌نظر شما ردپای روزهای سخت و متفاوت چطور بر ادبیات باقی می‌ماند؟
ادبیات همیشه از روزهای سخت تأثیر گرفته است. در آثار بسیاری از نویسندگان، از میلان کوندرا گرفته تا سیمین دانشور و جلال آل‌احمد، رد اتفاقات مهم جامعه را دیده‌ایم و در بسیاری از آثار، این اتفاقات درونمایه داستان نویسنده بوده‌اند، مثل داستان سووشون. به‌نظرم اصلاً جزوی از رسالت نویسنده، پرداختن به موضوعات جامعه است.
    پس نویسنده وظیفه دارد در اثرش به موضوعات جامعه بپردازد؟
شاید بهتر باشد به جای وظیفه، اینطور بگوییم که نویسنده خوب، خودبه‌خود به جامعه‌اش توجه می‌کند و از آن تأثیر می‌گیرد. نویسنده‌ای که خودش را از جامعه کنار بکشد و در آکواریوم زندگی کند، اصلاً نویسنده نیست و انشانویس محسوب می‌شود. به هر حال من نوعی به‌عنوان یک نویسنده از فضا که نیامده‌ام، در همین جامعه زندگی و رشد کرده‌ام و مترجم دردهای خودم هستم.
    خودتان وقتی حال خوبی نداشته باشید، می‌توانید دست به قلم ببرید و بنویسید؟
گاهی اوقات برای تخلیه روحی و روانی خودم سراغ نوشتن می‌روم. انگار با نوشتن خوددرمانی می‌کنم، حین نوشتن مشغول تحلیل می‌شوم و از خودم می‌پرسم که چه باید بکنم. شاید این نخستین کاری بود که باعث شد من نویسنده شوم. از نوجوانی وقتی مشکلی پیش می‌آمد، شروع می‌کردم به نوشتن و همزمان تحلیل کردن آن مشکل، اسمش را هم گذاشته بودم نسخه دادن به‌خودم. تا جایی این نوشتن و خواندن موقع مشکلات خوب و مؤثر بوده اما از جایی به بعد، نسخه‌های مسکن جواب نمی‌دهد و به راه و روش درمانی محتاجیم.
    به‌نظر شما ادبیات می‌تواند در روزهای سخت، پناه آدم‌ها باشد؟
نه فقط ادبیات، بلکه به خیلی چیزها می‌شود پناه برد. اما پناهگاه برای گاهی اوقات است. یعنی گاهی مسکن می‌شود درحالی‌که در نهایت ما به درمان نیاز داریم. به هر حال هیچ بیماری لاعلاجی با مسکن درمان نمی‌شود.
    برای مطالعه در شرایط اجتماعی دشوار، رفتن سراغ چه آثاری را پیشنهاد می‌کنید؟
آدم‌ها در کتابخوانی نسخه‌های متفاوتی دارند و نمی‌توان نسخه یکی را به دیگری داد. درست مثل سلیقه موسیقی می‌ماند، یکی دوست دارد وقتی دلش گرفته موسیقی سنتی گوش دهد، دیگری با صدای ضرب موسیقی راک حالش خوب می‌شود، آن یکی به صدای یک پیانو گوش می‌سپارد و یک نفر هم شاید بخواهد هیچ‌چیز گوش نکند و بخوابد! اما می‌توان گفت خواندن بعضی آثار در شرایط خاص بهتر است. مثلاً رفتن سراغ آثار روانشناسی فردی انتخاب خوبی است. رمان‌ها و آثار تاریخی انتخاب خیلی خوبی برای این روزها هستند. در آثار تاریخی می‌توانیم درباره موقعیت‌های مشابه بررسی داشته باشیم و ببینیم نویسنده و قهرمان داستانش در آن موقعیت چه کرده‌اند؟ چه راهی را انتخاب کرده‌اند و در نهایت مدارا کرده‌اند، شکست خورده‌اند یا پیروز شده‌اند؟ می‌توانم بگویم اگر سراغ این نوع مطالعه برویم، دیگر کتاب‌خواندن نه به‌عنوان مسکن، بلکه در نقش پیدا کردن راه و روش درمان پذیرفته می‌شود.
    خودتان هم این نوع از مطالعه را تجربه کرده‌اید؟
بله، وقتی داستان زندگی جی‌کی‌رولینگ، نویسنده هری‌پاتر را می‌خواندم این نوع مطالعه را تجربه کردم. خواندن درباره شرایط خاص این نویسنده که در اوج فقر و بی‌پولی، در زیرزمین خانه‌ای مشغول نوشتن هری‌پاتر بوده، برایم آموزنده و انگیزه‌بخش بود.
    مخاطبان چقدر به خواندن چنین آثاری علاقه‌مند هستند؟
در گذشته برای مدت طولانی در جامعه ما سطح سواد کم بوده است. به همین دلیل مردم به شنیدن روایت‌های سینه به سینه تمایل و عادت داشتند و مطالعه وجود نداشت. این موضوع بار شایعه و تحلیل‌های فردی بی‌اساس را درباره موضوعات زیاد می‌کرد. انگار این رویکرد در ژن‌های تاریخ‌نگار ما ثبت شده، درحالی‌که بهترین کار این است که درباره گذشته‌ها مطالعه کنیم. باید سراغ آثار نویسندگانی برویم که بدون جانبداری، با قلمی خوب و نگاهی دقیق درباره وقایع مهم و تاریخی نوشته‌اند.
    این روزها مشغول نوشتن چه اثری هستید؟
هم‌اکنون مشغول نگارش یک رمان نوجوان هستم که برای گروه سنی «ه» نوشته می‌شود. در این کتاب، ریشه‌های تاریخی حقایقی را با زبان رئالیسم جادویی برای مخاطب تعریف می‌کنم. کتاب، درس‌هایی درباره حفظ منابع ارزشمند کشور در خود دارد.
    خودتان این روزها چه آثاری را می‌خوانید؟
با توجه به کتابی که در حال نوشتن آن هستم، مطالعات مرتبطی را دنبال می‌کنم. تاریخ 200و 300سال گذشته ایران را می‌خوانم، درباره اساطیر و افسانه‌ها مطالعه می‌کنم، سراغ ادبیات بومی می‌روم و منابعی هم درباره اقلیم و جغرافیای کشور می‌خوانم تا در نهایت به ژانر خوب و تأثیرگذاری در کتابم برسم.
    بعد از «قدیس دیوانه» و موفقیتش در جشنواره‌های ادبی و جذب مخاطبان، کار سخت‌تری برای نوشتن دارید درست است؟
درست است البته من «قدیس دیوانه» را هم با سختگیری نوشتم و شاید به همین دلیل دیرتر از آنچه لازم بود، رشد کرد و بالا آمد. تا جایی که به‌خاطر دارم همیشه موقع نوشتن چماقی بالای سر خودم گذاشته‌ام و سخت‌گیرانه نوشته‌ام.
    نویسندگی چقدر شبیه رؤیایی بود که در آغاز راه از این حرفه داشتید؟
من خیلی سخت در این مسیر قدم برداشتم و به کندی به این رؤیا رسیدم. مثل بذری بودم که اگر در مزرعه‌ای خوب می‌افتاد، زودتر رشد می‌کرد و بالا می‌آمد اما من روی یک تخته سنگ افتاده بودم و باید آن را می‌شکافتم تا رشد کنم. فکر می‌کنم این سختی‌ها برایم نتیجه خوبی به همراه داشت. شاید اگر در فضای 20سالگی و حال و هوای آن روزها نویسنده می‌شدم، درگیر فانتزی‌ها می‌شدم. اما حقیقت زندگی فرق داشت و من فهمیدم که نویسندگی کار سختی است، باید سختی‌های آن را به جان بخرم تا موفق شوم. به‌نظرم نویسندگی به سختی کار در معدن است! حالا دیگر من با نوشتن عجین شده‌ام. در تلاش‌هایم برای بیرون‌آمدن از زیر تخته‌سنگ سختی‌ها، کارهای متفاوتی را تجربه کردم؛ از تعمیرکاری خودرو تا کارهای ساختمانی. در بیشتر کارها هم استعدادی داشتم اما می‌دیدم که آن علاقه‌ای که باید، وجود ندارد. در نهایت به کاری برگشتم که واقعاً آن را دوست داشتم، نویسندگی. این راه را با سختی طی کردم اما چون سختی‌هایش را پذیرفته بودم، لذت رسیدن به این رؤیا را هم چشیدم.
    به‌نظرتان می‌توان به نویسندگی به‌عنوان یک شغل نگاه کرد؟
من اصلاً توصیه نمی‌کنم که کسی به نویسندگی به‌عنوان شغل نگاه کند، حتی اگر درآمدی از این راه کسب می‌کند. گرچه الان به‌عنوان یک شغل، جای خودش را درمیان مشاغل باز کرده و دانشگاه‌ها با تبلیغات روی شغل نویسندگی، در رشته‌های مختلف جذب دانشجو می‌کنند. درصورتی که نویسندگی در مرحله اول باید یک عشق و یک هنر برای فرد باشد تا در آن دوام بیاورد. دوستان زیادی را می‌شناسم که از راه نوشتن کسب درآمد می‌کنند. خود من سال‌ها از راه نوشتن مقالات در رسانه‌های مختلف کسب درآمد می‌کردم اما این درددل را هم باید بکنم که چانه نان هنر را کوچک گرفته‌اند.

قدیس دیوانه
انتشارات صاد    


قدیس دیوانه شامل 13داستان با موضوعات مختلف است. در این داستان‌ها به وضعیت روحی، حالات درونی و تفکرات انسان‌هایی پرداخته می‌شود که در موقعیت‌های خاص قرار گرفته‌اند؛ موقعیت‌هایی که باید بین مرگ و زندگی تکاپو کنند. موقعیت‌ها و آدم‌های غیرعادی که راوی را به سمت نتیجه‌گیری خارق‌العاده‌ای می‌رسانند. شخصیت‌هایی که حیران و سرگردان در گذشته خود اسیرند، انگار گذشته برزخی ا‌ست که رهایی از آن ممکن نیست.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید