باز کن پنجره را
بیل گیتس یک پسربچه درسنخوان نابغه بودکه مدرسه را بیخیال شد و از گاراژ خانهشان دنیای کامپیوتر را ترکاند و بعدها پولدارترین آدم جهان شد. داستان خیلی ساده است، اما یک حلقه مفقوده دارد که قبل از اینکه هر کسی بدود و به گاراژ خانهاش برود تا پولدار شود، در همان چند قدم اول به ذهنش میرسد؛ بیل گیتس چطور این کار را کرد؟
پنجرهها، جواب پنجرهها است. کامپیوتر هنوز یک وسیله خیلی پیچیده و گیجکننده بود که باید متخصص میبودی تا بتوانی از آن سر دربیاوری، وگرنه فقط میتوانستی در حد همان بازیهای ساده DOS از آن استفاده کنی و متخصصها کماند، خسیساند، حواسشان به جیبشان است و به همین راحتی نمیتوان با استفاده از آنها پولدار شد. اما مردم عادی تعدادشان چندین میلیارد نفر است و نابغه از درون گاراژ آنها را هدف گرفته بود.
بیل و دار و دستهاش بعدها که بزرگ شدند، تصمیم گرفتند رؤیای بچگیشان را عملی کنند؛ رؤیای «هر نفر یک کامپیوتر» و باید برای این کار کامپیوترها را همه فهم میکردند؛ یعنی کاری کنند که کسی در کامپیوتر گم نشود. سال1985 آنها نخستین قدم را برداشتند، ویندوز نام سیستم عاملی بود که کار با کامپیوتر را آسان میکرد و باید با سیستمعامل اپل رقابت میکرد. چند سال طول کشید تا پنجرهها جای خود را در دل کامپیوترهای خانگی باز کردند. کار با کامپیوتر به وسیله آنها آنقدر راحت شده بود که نسل جدیدی از کامپیوتر به نام PC یا همان کامپیوتر شخصی وارد بازار شد. ویندوز95 انقلابی ایجاد کرده بود و بهرغم ایراداتی که اهل فن میگرفتند که ویندوز مار خوش خط و خالی است که امنیت مناسبی ندارد، تحت شبکه خوبی نیست، کند است و سیستمهای دیگر بهترند؛ ویندوز کار خود را میکرد.
سال2004 یکی از مدیران مایکروسافت اعلام کرد تقریبا 90درصد کامپیوترهای دنیا سیستمعامل ویندوز دارند. سیستمعاملهای دیگر هم سعی میکردند مزیت Multitask بودن را مبنا قرار دهند اما ویندوز مهره ماری بود که بهرغم همه ایرادها و نواقص و باگها، همچنان آن را محبوب میکرد. بیل گیتس هنوز به کسی نگفته این مهره مار چیست، نام آشنایش، صفحات متعددش، زبان ساده و کودکانهاش، رنگ آبی دوستداشتنیاش یا یک چیز دیگر؟ هرچه که هست دنیای کامپیوترها را خوب تسخیر کرده و محبوب است.