• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
پنج شنبه 26 آبان 1401
کد مطلب : 177290
+
-

محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده برنده جایزه جلال‌آل‌احمد و مدرس داستان‌نویسی

ذات ادبیات خوش‌کردن حال آدم‌هاست

ذات ادبیات خوش‌کردن حال آدم‌هاست

نیلوفر ذوالفقاری

محمدرضا شرفی خبوشان از آن دسته نویسندگانی است که اتفاقی و ناگهانی نویسنده نشده، از کودکی با کلمات و کتاب‌ها دوستی کرده و دوست داشته نویسنده شود. بعدها معلمی را انتخاب کرده چون به‌نظرش نوشتن و معلمی به هم نزدیکند. این نویسنده در کارگاه‌های آموزشی و کلاس‌های داستان‌نویسی متعددی تدریس کرده، داوری و دبیر علمی چند جشنواره داستان‌نویسی را عهده‌دار بوده و تا به حال جوایز ادبی مختلفی گرفته که معروف‌ترین آنها جایزه ادبی جلال آل‌احمد است. شیفتگی شرفی خبوشان نسبت به ادبیات از آنجا ریشه می‌گیرد که معتقد است ذات ادبیات، خوش‌کردن حال آدم‌هاست. با این نویسنده و مدرس ادبیات که این هفته به عنوان مدیر مرکز آفرینش‌های هنری حوزه هنری انقلاب اسلامی معارفه شد، درباره کتاب خواندن و کتاب نوشتن گفت‌وگو کرده‌ایم.

    راه شما چطور به دنیای نویسندگی افتاد؟
من با شعر به دنیای ادبیات وارد شدم. بعد از دوران دانش‌آموزی، نخستین مجموعه اشعارم را خیلی زود منتشر کردم که مورداستقبال قرار گرفت. بعد از دیپلم سراغ معلمی رفتم؛ چرا که این شغل را منطبق با نویسندگی، مطالعه و پژوهش می‌دانستم. بعدها پس از چاپ چند مجموعه شعر و چند اثر پژوهشی و خاطره‌نگاری، به داستان‌نویسی روی آوردم.
    در گفت‌وگویی، از روزهای موشکباران گفته بودید و مهمانی که با یک جعبه کتاب به خانه‌تان آمد و علاقه به کتابخوانی را در شما تقویت کرد. به‌نظرتان چرا کسی باید در آن شرایط، مراقب و نگران کتاب‌هایش باشد؟
زمانی دوران درخشانی داشتیم که اوج اهمیت‌دادن مردم به کتاب و مطالعه بود. رسانه‌ها به اندازه امروز فراگیر نبودند و شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی وجود نداشت. کتاب، فرهنگ، دانایی و آگاهی را نمایندگی می‌کرد. اگر فردی کتاب ورق می‌زد یا با خودش کتاب حمل می‌کرد، از نظر مردم فردی قابل احترام بود. فرقی نمی‌کرد یک روحانی در روستایی دورافتاده باشد یا فردی تحصیل‌کرده و کاسبی که در مغازه‌اش کتاب دارد، کتاب همیشه قرین اهل اندیشه بوده است. یادم هست در کودکی یک سلمانی در محله ما بود که صاحب آن قفسه‌هایی از کتاب در آنجا چیده بود؛ از کتب احادیث و نهج‌البلاغه گرفته تا داستان و رمان. نگاه کسبه و مشتریان به این استاد سلمانی، همراه با احترام بیشتری بود؛ چراکه این فرد با کتاب سر و کار داشت. آن مهمان روزهای موشکباران هم، آنقدر با کتاب خو داشت که در چنان شرایطی باز هم از کتاب‌هایش جدا نمی‌شد. آن روزها این میزان از اهمیت‌دادن به کتاب طبیعی بود.
    حالا اوضاع علاقه و توجه به کتاب و مطالعه تغییر کرده؟
امروز دیگر نقش کتاب و نگاه احترام‌آمیز به اهل مطالعه کمرنگ شده است. حالا چیزی که همیشه همراه افراد می‌بینیم، تلفن همراه است. اگر کسی جای موبایل، کتاب در دست داشته باشد، انگار همرنگ جماعت نیست. ما احتیاج داریم که اهمیت‌دادن به کتاب دوباره رواج پیدا کند و به همان دوران پیشین برگردیم که همراه داشتن کتاب، احترام‌برانگیز بود. کودکان و نوجوانان وقتی این همنشینی و برخورد احترام‌آمیز با اهل کتاب را ببینند، تمایل پیدا می‌کنند که به کتاب نزدیک شوند. اینجاست که کتاب برایشان از یک کالا فراتر می‌رود و به ماهیتی تبدیل می‌شود که هویت آنها را می‌سازد. همانطور که لباس می‌تواند بخشی از هویت فرد را نشان دهد، کتاب هم باید هویت او را به نمایش بگذارد و با ساختن این هویت، در واقع فرهنگ ما ساخته می‌شود.
    با این وصف چطور می‌توان کتاب و مطالعه را به جایگاهی که قبلاً داشته‌اند بازگرداند؟
از وقتی خواندن کتاب با خواندن‌های پراکنده، اظهارنظرهای گفتاری و نوشته‌های خالی از تحلیل جایگزین شده، افراد احساس می‌کنند مطالعه کرده‌اند درحالی‌که در واقع این کار را نکرده‌اند. مطالعه امری هدفمند، جدی و مداوم است که به فایده از پیش متصور می‌رسد. درست است که با مطالعه قصد سرگرمی هم داریم اما همزمان اندیشه هم ساخته می‌شود و آگاهی ما درباره موضوعی افزایش پیدا می‌کند. اگر همه به این نتیجه برسند که کتاب، می‌تواند جایگاه اجتماعی آنها را بالا ببرد و در رسیدن‌شان به اهداف مختلف راهگشا باشد، اهمیت‌دادن به کتاب دوباره رواج پیدا خواهد کرد. کتاب باید به جایگاهی برگردد که می‌تواند به افراد هویت ببخشد. متأسفانه هم‌اکنون بسیاری  از افراد به جای اینکه کتاب را وسیله‌ای در مسیر رسیدن به اهداف بدانند، اتفاقاً آن را مانع تصور می‌کنند و به‌نظرشان کتاب‌خواندن، وقت تلف‌کردن است و فرد را از درآمد مادی محروم می‌کند. باید تلاش کنیم کتاب دوباره با جایگاه اجتماعی افراد گره بخورد تا از زندگی جدا نیفتد.
    شما نخستین نوشته‌هایتان را برای چه‌کسی می‌خواندید و چه واکنشی می‌گرفتید؟
این موضوع خیلی مهم است. طبیعتاً من هم مثل همه کسانی که تازه خواندن و نوشتن یاد می‌گیرند، نخستین متن‌ها را برای معلم‌ام می‌خواندم. معلم در دوران ابتدایی می‌تواند نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در عادت‌دادن فرد به خواندن و نوشتن داشته باشد. نخستین شنونده نوشته‌های یک کودک، معلم اوست و اگر این معلم کلمات دانش‌آموزش را با شوق و اعتنا بشنود، کودک یاد می‌گیرد به کلمه و متن احترام بگذارد. سرنوشت ما در برخورد با کتاب، در همان دوران ابتدایی مشخص می‌شود و اینکه یادگیری و برخورد با کلمه را برای دوره دبیرستان بگذاریم، دیر است. من شنوندگان مشتاقی داشتم که خواندن و نوشتن یک متن برایشان قابل احترام بود. حتی خواندن از روی یک متن برای افراد اهمیت داشت. مثلاً بین اطرافیانم افرادی بودند که نامه‌های فرزندانشان را از جبهه دریافت می‌کردند اما نمی‌توانستند آنها را بخوانند. کسی که نامه را برایشان می‌خواند، از احترام خاصی برخوردار بود.
    از ابتدا قصد داشتید نویسندگی حرفه شما باشد؟
من از ابتدا میلم به سمت نوشتن بود؛ از همان دوران ابتدایی که اهمیت‌دادن به کلمه را یاد گرفتم. معلمی را انتخاب کردم چون به‌نظرم معلمی و نوشتن توامان هستند. در این راه شخصیت جلال‌آل‌احمد که یک معلم نویسنده بود برایم جذابیت داشت. بنابراین اینطور نبود که من یکباره و اتفاقی نویسنده شوم.
    به‌نظر شما در دوره‌های دشوار اجتماعی، ادبیات می‌تواند حال افراد جامعه را بهتر کند؟
اصلاً کارکرد اصلی ادبیات همین است که حال آدم‌ها را خوب کند. اگر غیر از این باشد، ادبیات نیست. ذات ادبیات، خوش‌کردن حال است. ادبیات زندگی را ترویج می‌کند و به افراد امید می‌دهد، امید اینکه دنیا تمام نشده، جامعه به ورطه‌ای هولناک نیفتاده و هنوز چیزهایی برای دوست‌داشتن هست. ادبیات نشان می‌دهد چه داشته‌هایی داریم و برای رسیدن به چه چیزهایی باید تلاش کنیم. ادبیات است که به ما می‌گوید جایگاه‌مان به‌عنوان انسان در گستره تاریخ کجاست. اگر ادبیات نباشد، نه پیشینه خود را درک می‌کنیم و نه می‌توانیم آینده‌ای برای خودمان متصور شویم. در نبود ادبیات، به آدمی معلق و رها تبدیل می‌شویم که باد به هر سو بوزد، ما را با خود تاب می‌دهد. ادبیات است که شهروندان یک جامعه را صاحب اندیشه و تحلیل بار می‌آورد.
    خودتان در روزهای سخت و اوقاتی که حالتان خوش نیست، نوشتن را انتخاب می‌کنید یا خواندن را؟
من به هر دو پناه می‌برم. هم نوشتن حالم را خوب می‌کند و هم خواندن. اما بیشتر می‌خوانم تا حالم خوب شود. وقت‌هایی که حالم خوب است، می‌نویسم. فکر می‌کنم نوشتن راهی است برای اینکه حال ما را بروز دهد و وقتی حالمان خوب نباشد طبیعتاً نمی‌توانیم کار خوبی انجام دهیم.

عاشقی به سبک ونگوگ

«عاشقی به سبک ونگوگ»، داستان عاشق‌شدن پسری جوان با سرگذشتی رازآلود را در روزهای اوج انقلاب روایت می‌کند. این اثر برنده جایزه ادبی شهید اندرزگو و نامزد جایزه ادبی جلال آل‌احمد، نامزد جایزه قلم زرین و نامزد جایزه کتاب سال شهید غنی‌پور شده است. شخصیت اصلی این رمان پسری به نام البرز است که سرگذشتی پر رمز و راز دارد و با کنار هم قرار دادن رویدادها، شخصیت‌ها و اتفاق‌ها، در تلاش است که تکه گم‌شده‌ای از پازل زندگی خود را کامل کند. او از ناحیه یک پا دچار نقص مادرزادی است و در خانه یکی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی به‌عنوان فرزند خدمتکار بزرگ شده و با دختر تیمسار، «نازلی»، هم بازی بوده و با گذشت زمان عاشق او شده است.

بی‌کتابی

«بی‌کتابی» رمانی تاریخی است که برنده جایزه ادبی جلال و جایزه کتاب سال شده است. بی‌کتابی را انتشارات شهرستان ادب منتشر کرده است. ماجرای بی‌کتابی، درباره مردی است به نام میرزا یعقوب که خرید و فروش اجناس عتیقه را انجام می‌دهد و در این میان به‌صورت خیلی خاص عاشق کتاب و نقش و نگار آنها است. میرزا یعقوب علاقه زیادی به نسخ خطی و چاپ سنگی کتاب دارد. او پا به جهان کتاب‌ها می‌نهد، داخل کلمات می‌شود و سطربه‌سطر در آنها سیاحت می‌کند و بر پیکره خط کوفی قدم می‌گذارد. او برای کتاب‌ها حاضر است هزینه‌های بسیار کند و حتی از جانش بگذرد.

کارخانه اسلحه‌سازی داوود داله

این رمان درباره شخصیت نوجوانی به اسم داوود داله است. داله به‌معنای دو شاخه «وی شکل» تیرکمان سنگی است. قهرمان داستان داله‌ای دارد اما سایر ملزومات تیروکمان سنگی را ندارد. داستان مربوط به زمان جنگ تحمیلی است و در بردارنده روایتی از شیطنت بچه‌هایی است که در فضای جنگ بوده‌اند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «این داله مرگ است. موقعی که این داله را با چاقوی میوه‌خوری می‌کندم، روی بالاترین شاخه درختی بودم که ریشه‌هایش آب مرده‌ها را خورده بودند. باد شاخه را تکان می‌داد و چندبار نزدیک بود از آن بالا بیفتم روی تخت مرده‌شورخانه.» این کتاب توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید