شهر کودکان یک طبقه زیر برج
شهر مشاغل برج میلاد، فرصت اشتغال و شهروندی را برای کودکان فراهم میکند
الهام مصدقیراد
«من پلیسام؛ کی خلاف کرده بگیرمش؟» ساقهای پایش از زیر روپوش سبز کمرنگش بیرون زده. روپوش را با کمربند بزرگ سیاهی محکم کردهاند. هر چند قدم یکبار کلاه بزرگ سفیدش را بر پیشانیاش عقبتر میبرد تا جلوی چشمهایش را نگیرد. دورتادور شهر میدود و دستبند را در دستش تکان میدهد؛ «کی خلاف کرده من ببرمش زندان؟» بالاخره جلوی بیمارستان، مرد جوانی میگوید: «من خلاف کردهم؛ منو ببر». مرد خلافکار او را در آغوش میگیرد و با هم به سمت ایستگاه پلیس میروند. او همچنان تلاش میکند دستبند را دور مچ خلافکار محکم کند. تمام این صحنهها با قربانصدقههای مادر و خندههای پدرش در تلفن همراهشان ضبط میشود.
مصوبه شهر دوستدار کودک که 9سال قبل در شورای شهر به تصویب رسید و قرار شد تهران را بهمرور به شهری مناسب زندگی کودکان تبدیل کند، در میان تمامی برنامههایی که تعریف کرده، نکته مهمی را نیز مد نظر قرار داده است؛ تربیت کودکان با هدف تبدیل آنها به شهروندانی آشنا با قوانین و حقوق شهروندی. هرچند در هیچکدام از برنامههای تعیینشده به روشنی و وضوح به این مسئله اشاره نشده است و تنها یکیدو مورد از فعالیتها به حفظ محیطزیست و نگهداری از اموال عمومی اشاره کردهاند اما هدف پنهانی که در دل بسیاری از برنامههای این طرح وجود دارد آشناکردن کودکان با قوانین زندگی شهری است.
اینروزها خانههای فرهنگ و سراهای محله کموبیش آموزش قوانین شهروندی را در برنامههایشان گنجاندهاند اما تجربه قرارگرفتن در موقعیتهای شبیهسازیشده، تجربه شیرین و تأثیرگذاری برای کودکان است. پارک ترافیک از مجموعههاییاست که تقریبا در تمامی مناطق تهران راهاندازی شده و فعالیت میکند. آشنایی با قوانین راهنمایی و رانندگی و عبور و مرور در معابر و خیابانهای شهر و آشنایی با تابلوها و علائم نصبشده در آنها از اهداف این پارکهاست اما بهتازگی در برج میلاد نیز فرصت تجربه مشاغل گوناگون شهری برای کودکان فراهم شده است. بچهها در شهر مشاغل، آتشنشان میشوند و سوار بر خودروهای آتشنشانی که خودشان آنها را میرانند آژیرکشان به مهمانسرای نادری میروند و آتش را خاموش میکنند.
پلیس هم برای کمک به حرکت سریعتر خودروهای آتشنشان، راه را میبندد و از ازدحام جمعیت جلوگیری میکند. خبرنگاران هم از تلاش آتشنشانها در خاموشکردن شعلههای آتش فیلم و گزارش تهیه میکنند. آشپزی، نواختن موسیقی، حضور در آزمایشگاه، تعمیر ماشین و بستن چرخهای بازشده یک خودرو و خواندن خبر و گزارش در مقابل دوربین هم از دیگر کارهاییاست که شهر مشاغل فرصت تجربه آنها را برای کودکان فراهم کرده است.
در هیاهوی آمدورفت خودروهای آتشنشانی و پلیسهای کوچک موتورسوار در شهر، یکی دستبسته و سرشکسته روی صندلی چرخدار نشسته و دکترها و پرستارهای کوچک با روپوش سفید و سرمبهدست، همراهیاش میکنند. پستچیها نیز بستههای پست سفارشی را روی چرخدستی گذاشته، به نشانی غرفههای داخل سالن تحویل میدهند و امضا میگیرند. آتشنشانی جذابترین شغل برای دخترها و پسرهای شهر مشاغل است و بعد از آن، ایستگاه پلیس و هواپیما. هر 16شغل فعلی شهر مشاغل، مربیان آموزشدیده دارد که به پرسشهای بچهها پاسخ میدهند و اطلاعاتی را در اختیارشان میگذارند.
شهری که رفتگر ندارد
شهر مشاغل به کودکان فرصت میدهد تجربهای چنددقیقهای و جذاب از مشاغل مختلف داشته باشند؛ مشاغلی که از نزدیک با آنها آشنایند یا در رویاهایشان آنها را تجربه کردهاند و شاید درواقعیت هیچوقت امکان تجربهشان را نیابند. البته تنوع شغلی چندانی در میان 16غرفه فعال وجود ندارد. امید محبینژاد ـ از مسئولان مجموعه ـ میگوید: «مشاغلی چون نانوایی، کافهداری، متصدی پمپ بنزین، مزرعهداری، فروشنده سوپرمارکت و... نیز بعد از ماه مبارک رمضان به مشاغل موجود افزوده میشود». تعدادی از والدین به جای خالی «رفتگر» در میان شغلها اشاره میکنند. یکی از آنها میگوید: «پسر من شاید هیچوقت رفتگر نشود اما اگر لباس این شغل را بپوشد و جارو به دست بگیرد شاید بهتر متوجه اهمیت آن در شهر و جامعه شود».
مادر دیگری میگوید: «حتی میتوان از بچههایی که لباس رفتگر پوشیدهاند خواست اگر زبالهای در محوطه دیدند جارو کنند؛ با چنین کارهایی بچهها دیگر زبالهشان را از شیشه خودرو بیرون نمیاندازند». مادر زینب هفتساله هم خوشحال است که مشاغلی چون مهندسی ساختمان و معماری در میان مشاغل مجموعه وجود ندارد؛ «بچههای ما به اندازه کافی از راههای مختلف و از طریق رسانهها با این مشاغل آشنا میشوند اما هیچوقت اطلاعاتی درباره آزمایشگاه و تعمیر خودرو به آنها داده نمیشود. این تجربهها برای دختر من دلپذیر بود». تعدادی از کودکان هم بهدنبال مشاغل مورد علاقهشان در شهر هستند؛ دختری دوست دارد آرایشگر شود و یکی دیگر هم به عشق تجربه معلمی و خیاطی آمده اما این مشاغل هنوز در زمره مشاغل شهر قرار نگرفتهاند.
فرصت آموزش شهروندی
توجه به محیطزیست و پاکیزهنگهداشتن شهر که تعدادی از مادرها از آن بهعنوان آموزهای پنهان در شغل یک رفتگر یاد میکنند نمونهای از آموزشهای شهروندی و تلاش برای حفظ محیطزیست است که در چنین موقعیتهایی بهخوبی میتوان آن را به کودکان آموزش داد. رعایت حقتقدم و احترام به دیگران، چگونه ایستادن در صف و رعایت نوبت، قانونمداری، رعایت قوانین عبور و مرور و... از جمله مواردیاست که در شهر مشاغل، در خلال بازی بهخوبی میتوان به کودکان آموزش داد. به گفته یکی از مادران اگر چنین مواردی در چنین مکانهایی به کودکان آموخته شود، صفهای پرمخاطب، همچون آتشنشانی آرامتر خواهد بود.
صفهایی که بچهها اینجا تشکیل دادهاند شباهت بسیاری به برخی صفهای ما بزرگسالان در موقعیتهای مختلف دارد؛ یا آن را درست تشکیل نمیدهند یا رعایت نوبت برایشان اهمیت چندانی ندارد. لزوم توجه به حقوق افراد جامعه با هر نوع وضعیت فیزیکی و جسمانی هم نکته دیگریاست که مادر هلنای ششساله بر آن تاکید میکند و میگوید: «بسیاری از بچهها از کودکان دارای معلولیت دوری میکنند و نمیتوانند با آنها بهخوبی ارتباط برقرار کنند و در برخی مواقع حقوق این دسته از کودکان پایمال میشود. افزودن شغلی مانند مددکاری معلولان به فهرست این مشاغل، به کودکان یاد میدهد که این افراد نیز حق دارند در کنار ما در شهر زندگیکنند و لازم است بدانیم که چگونه باید با آنها ارتباط برقرارکرد».
رعایت حقتقدم و احترام به دیگران، چگونه ایستادن در صف و رعایت نوبت، قانونمداری، رعایت قوانین عبور و مرور و... از جمله مواردیاست که در شهر مشاغل، در خلال بازی بهخوبی میتوان به کودکان آموزش داد