• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
پنج شنبه 19 آبان 1401
کد مطلب : 176595
+
-

گفت‌وگو با میرشمس‌الدین فلاح هاشمی؛ نویسنده‌ای که شیفته ادبیات کهن ایرانی است

«روایت ایرانی» باید دغدغه اهل ادبیات باشد

«روایت ایرانی» باید دغدغه اهل ادبیات باشد

نیلوفر  ذوالفقاری

میرشمس‌الدین فلاح هاشمی، جزو آن دسته از نویسندگانی است که گرچه شیفته داستان‌های داستایوفسکی است اما آنقدر دل در گرو ادبیات کهن ایران دارد که معتقد است این گنجینه ادبی هنوز کشف‌نشده‌های فراوان دارد. «روایت ایرانی» حاصل همین دغدغه اوست؛ تداوم و اعتلای زبان و ادب فارسی، هدفی است که این نویسنده و همراهانش برای پیگیری پروژه روایت ایرانی عنوان کرده‌اند. از فلاح هاشمی تاکنون کتاب‌های مختلفی منتشر شده که «اولین مشت» و «شرمنده رفیق» معروف‌ترین آنهاست. با این نویسنده که با قصه‌های پدربزرگش شیفته داستان و ادبیات شده، گفت‌وگو کرده‌ایم.

    راه شما چطور به دنیای نویسندگی افتاد؟
مثل همه بچه‌ها که در کودکی به دکتر و مهندس‌شدن علاقه دارند، من هم در کودکی به پزشک‌شدن علاقه داشتم. در کودکی عاشق قصه‌هایی بودم که پدربزرگم به‌دلیل اشراف بر قصه‌های قرآنی، با بیان شیرین برایم تعریف می‌کرد. وقتی مهمان‌ها به خانه پدربزرگم در آن فضای دل‌انگیز و فرحبخش خانه‌های شمالی می‌آمدند، معمولا بعد از شام دور او جمع می‌شدند تا یکی از این قصه‌های خاص قرآنی را تعریف کند. من با لذت گوش می‌دادم و موقع بازی پشت مسجد محل، برای همبازی‌هایم روایت می‌کردم. در مدرسه کتاب‌هایی مثل «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» و قصه‌های «منصور نصر» را می‌خواندم. عاشق برنامه قصه ظهر جمعه بودم و سعی می‌کردم با توجه به تخیلم و آنچه می‌شنیدم، قصه بنویسم. وقتی کمی بزرگ‌تر شدم، ذائقه هنری و علاقه شخصی مرا به طرف فضاهای هنری کشاند. سراغ خطاطی، نقاشی و مجسمه‌سازی هم رفتم. به‌نظرم اگر ببینیم که شخصی هم نویسندگی می‌کند، هم خط می‌نویسد یا سراغ نقاشی و مجسمه‌سازی می‌رود نباید چندان تعجب کنیم؛ چون همه این فعالیت‌ها عضو یک خانواده‌اند. آفرینندگی، حس مشترکی است که در همه این فعالیت‌ها مشترک است.
    اولین نوشته‌هایتان را برای چه‌کسی می‌خواندید و چه واکنشی از اطرافیان دریافت می‌کردید؟
معمولاً افراد در شروع کار نویسندگی، دوست دارند نوشته‌ها و قصه‌هایشان را برای نزدیک‌ترین افراد زندگی خود بخوانند. من هم همینطور بودم. اما در این مورد یک نکته مهم وجود دارد. با وجود تشویق‌های بی‌امان و دلسوزانه اطرافیان و اعضای خانواده، این خطر وجود دارد که اغراق در تشویق، مانع رشد نویسنده شود. اینجاست که نویسنده باید حواسش را جمع کند که این تشویق‌ها ممکن است از روی دوست داشتن زیاد باشد، بنابراین باید سراغ محافل ادبی، جمع افراد متبحر در ادبیات و کتاب‌دان برود و از نقد نترسد. نویسنده باید همیشه پذیرای نقد باشد؛ چرا که این کار کمک می‌کند ایرادها و نقاط ضعف داستان‌هایش را پیدا و آنها را اصلاح کند.
    خودتان در ابتدای راه طرفدار چه کتاب‌هایی بودید؟ آیا سلیقه‌تان برای مطالعه بعدها تغییر کرد؟
در کودکی معمولاً خیلی کتاب‌ها را نمی‌شناسیم. من داستان‌های تاریخی و عاشقانه را خیلی دوست داشتم و برایم جذاب بودند. فکر می‌کنم این علاقه‌مندی برای همه افراد در سنین ابتدایی مشترک است. داستان‌های دینی و اسلامی را هم خیلی دوست داشتم. این کتاب‌ها را در مسجد محله پیدا می‌کردم و در آن کمبود کتاب، برایم غنیمت بود. بزرگ‌تر که شدم ذائقه‌ام شکل گرفت. داستان‌های داستایوفسکی، سبک روانشناسانه و اندیشه رمان‌های او را بسیار می‌پسندیدم. کماکان بخشی از ذائقه‌ام به طرف اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی تمایل دارد و زندگی گذشته مردمان سرزمینم برایم جذابیت دارد.
    به‌نظر شما نویسندگی مستلزم آموزش آکادمیک و اختصاصی است؟
ذوق و شیفتگی نسبت به نوشتن، تا جایی جواب می‌دهد و هر نویسنده‌ای که بخواهد رشد کند و اثر فاخر بنویسد، به آموزش دیدن احتیاج دارد. نویسنده باید در محافل ادبی شرکت کرده باشد و سخن پیشکسوتان را بشنود یا بخواند. آثار نویسنده باید مورد نقد قرار بگیرد و همین نقدشدن، نوعی آموزش محسوب می‌شود. در کتاب‌های نویسندگی که خوشبختانه بسیار متعددند، می‌توان به بسیاری از آموزش‌ها دست یافت. اما من شخصاً تجربه حضور در محافل ادبی و جلسات نقد را کاربردی‌تر می‌دانم و به‌نظرم در این کارگاه‌ها و جلسات، سرعت یادگیری و مواردی که آموزش داده می‌شود بیشتر است.
    در برهه‌های حساس تاریخی و اجتماعی، داستان و ادبیات چه کارکردی برای جامعه دارد؟
سؤال مهمی است. همیشه داستان‌ها و رمان‌ها، در جامعه کارساز و تأثیرگذار بوده‌اند؛ چه آن داستان‌هایی که از نظر علمی آینده را پیشگویی می‌کنند و براساس آنها تغییراتی در جامعه ایجاد می‌شود، مثل داستان‌های ژول‌ورن، چه داستان‌هایی که از بعد تربیتی و فرهنگسازی نکاتی دارند، کارکرد مهمی در جامعه دارند. بسیاری از آثار سینمایی که روی جوامع مختلف تأثیر گذاشته و مورد توجه قرار گرفته‌، از رمان‌ها و آثار ادبی اقتباس شده‌اند. یک نویسنده سهم بسیار زیادی در انتقال تجربیات و علم، اندیشه‌پروری و تغییر ذائقه مخاطب دارد. ما در ادبیات می‌توانیم هر آنچه موردنیاز جامعه است تولید کنیم و در اختیار نسل‌های بعد قرار دهیم. اگر اهمیت این موضوع درک شود، حتماً روی ادبیات سرمایه‌گذاری بیشتری انجام خواهد شد.
    به‌نظر شما هنوز می‌توان نسل جدید را با این حد از تنوع انتخاب، به ادبیات ایران علاقه‌مند کرد و چگونه؟
درست است که رسانه‌های مختلفی در دنیا شکل گرفته اما در دورانی، هنوز سینما شکل نگرفته و فقط تئاتر وجود داشت. وقتی داستان‌ها به نمایش و فیلم تبدیل شدند، مردم شیفته این نوع از روایتگری شدند. اما همچنان کتاب جایگاه خود را داشت؛ به‌خصوص که مردم آن زمان امکان سفر به نقاط مختلف دنیا را نداشتند و داستان‌ها برایشان مثل یک سفر خیالی عمل می‌کرد. با رشد رسانه‌ها و ورود فضاهای مجازی، کار برای جلب نظر عمومی نسبت به کتاب کمی سخت‌تر شد. اما باز هم می‌شود مردم را به ادبیات، به‌خصوص ادبیات ایران علاقه‌مند کرد، فقط باید بازی را بلد باشیم. باید از فیلم و انیمیشن و بازی‌های رایانه‌ای جذاب که براساس قصه‌های کهن ساخته می‌شوند، بهره ببریم. بین فعالان این حوزه‌ها با نویسندگان باید آشتی صورت بگیرد تا حلقه‌ها به هم وصل شوند و جوانان را به ادبیات علاقه‌مند کرد. همین ایجاد علاقه آنها را به طرف کتاب هدایت خواهد کرد. به‌نظرم باید اتاق فکرهایی تشکیل شود که بدانیم چه باید بکنیم تا نسل جدید به ادبیات ایران علاقه‌مند شود. باید از موازی‌کاری، پراکنده‌کاری و لشکرهای تک‌نفره دوری کنیم و انسجامی در برنامه‌های این هدف مشترک شکل بگیرد.
    اهل استفاده از کتاب‌های صوتی و الکترونیک هستید؟ نظرتان درباره آنها چیست؟
بله، اهل این فضاها هستم و به‌نظرم همه ما باید سراغ کتاب‌های صوتی و الکترونیک برویم. با توجه به رشد تکنولوژی باید خودمان را با چنین فضاهایی همراه کنیم. ضمن اینکه بسیاری از ما، خیلی اوقات فرصت کتاب دست‌گرفتن نداریم یا جایی هستیم که نمی‌توان از کتاب کاغذی استفاده کرد، اما می‌توانیم با یک هدفون، به کتاب صوتی مورد علاقه‌مان گوش دهیم و از این فرصت استفاده بهینه داشته باشیم.
    «روایت ایرانی» حاصل کدام دغدغه شماست؟
روایت ایرانی، دغدغه تمام علاقه‌مندان به ادبیات ایران است. متأسفانه سال‌هاست از گنجینه ادبیات کهن دور افتاده‌ایم و سال‌هاست که غرب از ظرفیت روایت ایرانی ما استفاده می‌کند. ما هنوز یاد نگرفته‌ایم که چگونه از ادبیات کهن خودمان استفاده کنیم. وقتی نام ادبیات کهن آورده می‌شود، ذهن‌ها به طرف اقتباس ناشیانه و کلیشه‌ای، بازنویسی و خلاصه‌نویسی می‌رود، درحالی‌که هدف اصلاً اینها نیست. ما با اقتباس محتوایی و استفاده از رنگ و بوی ایرانی در مضمون آثار، می‌توانیم به نتیجه خوبی برسیم. بسیاری از نویسندگان جوان و میانسال ما سال‌هاست از نظر فرم و محتوا، دست به تقلیدهای ضعیف و ناشیانه از غرب می‌زنند. این تقلیدها مناسب ذائقه ایرانی که چندهزار سال است به‌گونه‌ای دیگر شکل گرفته، نیست. خوانش غربی‌ها از زندگی بسیار با ما متفاوت است. نگاه آفاقی ما با نگاه انفسی غربی خیلی فرق دارد. این دغدغه باعث شد ما به روایت ایرانی رو بیاوریم و امیدواریم این موضوع فراگیر شود و دغدغه همه علاقه‌مندان به ادبیات باشد.
    تا به حال چه بازخوردی از مخاطبان روایت ایرانی گرفته‌اید؟
این کار تازه شروع شده، چند نشست و درس‌گفتار برگزار شده و 3شماره هم فصلنامه روایت ایرانی منتشر شده است. بازخوردهای مثبتی دریافت کرده‌ایم و حرف‌های دلگرم‌کننده زیادی شنیده‌ایم. پیشنهادهای متنوعی هم مطرح شده که سعی می‌کنیم آنها را مورد توجه قرار دهیم. روایت ایرانی موضوعی گسترده است و هربار باید سراغ زیرموضوعات مختلف آن برویم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید