• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
چهار شنبه 18 آبان 1401
کد مطلب : 176585
+
-

آیا جامعه ایرانی دیندارتر شده است؟

اندیشه معیار
آیا جامعه ایرانی دیندارتر شده است؟

موسی کاظمی

با گذشت 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت در راستای غایات دینی، برخی از اهالی دانش یک سؤال مهم برای ارزیابی کارنامه نظام جمهوری اسلامی طرح می‌کنند: «آیا جامعه ایران نسبت به گذشته دیندارتر شده یا آنکه حکومت دینی موجب تسریع بی‌دینی و سکولار شدن جامعه ایران شده است؟». علاوه بر اینکه برای پاسخ به این سؤال باید معیارهای دینداری و دین‌گریزی و دین‌ستیزی به‌صورت مستند مشخص شوند ما نیازمند آگاهی از پیشینه جامعه ایرانی هستیم آنگاه که حکومت غیردینی یا به تعبیر بهتر ضددینی بر سر کار بوده است. سپس می‌توان قضاوت کرد که در مقایسه با آن دوران، جامعه ایرانی دین‌گریز یا دین‌ستیز شده است یا خیر؟
برای یافتن این پیشینه می‌توان به تاریخ رجوع کرد. یکی از روش‌های اطلاع از میزان دینداری جامعه، رجوع به سخنرانی‌های مذهبی‌ای است که باتوجه به آسیب‌شناسی روز، محتواهای دینی را ارائه می‌کردند. شاید در این میانه سخنرانی شهید مطهری بهترین مورد برای استناد باشد. شهیدمطهری در یک سخنرانی به نام احیای تفکر دینی که به‌عنوان یک مقاله در کتاب 10 گفتار چاپ شده است، وضعیت دینداری در جامعه اسلامی را اسفبار توصیف می‌کند. به‌عنوان نمونه ایشان می‌فرماید: «موضوع سخن «احیای فکر دینی» است. «احیای فکر دینی» یعنی زنده کردن طرز تفکر خود ما.[البته] دین زنده است و هرگز نمی‌میرد، یعنی آن حقیقت دین قابل مردن‌ نیست. اگر در زبان خود دین وارد شده است که قرآن یا سنت‌ می‌میرد، معنایش این است که در میان مردم می‌میرد، فکر مردم درباره دین‌ فکر مرده‌ای است. مقصود ما این است، والا دین خودش در ذات خودش نه‌ می‌میرد و نه مردنی است. اسلام یک حساب دارد و مسلمین حساب دیگری دارند. اسلام زنده است‌ و مسلمانان فعلی مرده.
آنجا که ما می‌گوییم فکر دینی مرده است در کشورهایی است که قرن‌هاست‌ مسلمان هستند. در این کشورها عواملی پیدا شده است که این فکر را در مغز آنها میرانده است، یعنی در یک حالت نیمه زنده و نیمه مرده‌ای درآورده‌ است از قبیل ملت‌هایی امثال ما.
در میان کشورهای دنیا به استثنای بعضی کشورها، کشورهای اسلامی عقب‌ مانده‌ترین و منحط‌ترین کشورهاست. نه‌تنها در صنعت عقب هستند، در علم عقب هستند، در اخلاق عقب هستند، در انسانیت و معنویت عقب هستند. چرا؟ یا باید بگوییم، اسلام، یعنی همان حقیقت اسلام در مغز و روح این‌ ملت‌ها هست، ولی خاصیت اسلام این است که ملت‌ها را عقب می‌برد (دشمنان‌ دین هم بزرگ‌ترین حربه تبلیغی آنها همین انحطاط فعلی مسلمین است) و یا باید اعتراف کنیم که حقیقت اسلام به‌صورت اصلی در مغز و روح ما موجود نیست بلکه این فکر اغلب در مغزهای ما به‌صورت مسخ شده موجود است، توحید ما توحید مسخ شده است، نبوت ما نبوت مسخ‌شده است، ولایت و امامت ما مسخ شده است، اعتقاد به قیامت ما کم و بیش همینطور. تمام‌ دستورهای اصولی اسلام در فکر ما همه تغییر شکل داده. در دین صبر هست، زهد هست، تقوا هست، توکل هست. تمام اینها بدون استثنا به‌صورت‌ مسخ‌شده در ذهن ما موجود است. شاید همان اندازه که تا به حال در این‌ جلسات بحث شده است، این مطلب را تا اندازه‌ای روشن کند. مثلا راجع‌به‌ تقوا بحث شده است. اگر مطالعه کرده باشید شاید بتواند آن جزوه‌ها به‌ شما ثابت بکند که تا به حال تقوا به یک صورت مسخ شده‌ای در ذهن ما بود. هر موضوعی که بحث شده همه اینگونه است که می‌فهماند اسلام معکوس شده‌ است.
داستان مسلمانی ما هم همان داستان مناره کاشتن آن روستائیان است. در مسئله ولایت و امامت طرز فکر ما به‌صورت عجیب و معکوس در آمده‌ است‌... حالا ببینید این فکر چقدر مسخ شده است! این حقیقت عالی‌ به شکل معکوس در فکر ما وارد شده، در ما نتیجه معکوس داده، وسیله‌ تنبلی شده، وسیله هیچ کار نکردن با انتظار اینکه همه کارها را مولی کرده‌، در قیامت هم مولی می‌کند.»
این فرمایشات شهید مطهری را که در کنار سخنان سایر سخنرانان مهم آن دوران از قبیل شهید بهشتی، امام موسی صدر، شهید صدر، آیت‌الله خامنه‌ای، مرحوم صفایی، دکترشریعتی و... قرار می‌دهیم به وضوح درمی‌یابیم که آسیب‌شناسی همه این شخصیت‌ها حاکی از اسفبار بودن وضعیت دینداری در آن دوران است که برای احیای اسلام هرکدام به شیوه‌ای درحال تلاش بوده‌اند. این پیشینه به ما یادآور می‌شود که از چه نقطه‌ای به کجا رسیده‌ایم و در واقع فضا را برای یک ارزیابی منصفانه فراهم می‌سازد تا بتوانیم به این سؤال به‌طور واقعی‌تر پاسخ دهیم که آیا جامعه ایرانی پس از 4دهه حکومت دینی، دیندارتر شده و یا آنکه دین‌گریزتر و دین‌ستیزتر گشته است؟
بدون اطلاع دقیق از وضعیت روزگار گذشته و همچنین دینداری و نوع بروز آن در میان مردم، مقایسه‌های ما غیرواقعی و بالطبع نتیجه‌گیری ما غلط خواهد بود. آیا وضعیتی که شهید مطهری آن را با مسخ و مرگ دین و مفاهیم دینی عنوان می‌کند، دینداری مردم را می‌رساند که برخی جامعه ایرانی زمان پهلوی را در مقایسه با جامعه فعلی دیندارتر قلمداد می‌کنند؟


 

این خبر را به اشتراک بگذارید