شاعر سوررئالیست
لویی آندریو معروف به لویی آراگون، رماننویس و شاعر سوررئالیست فرانسوی، سال 1897در پاریس به دنیا آمد. از همان ابتدا پشت سرش حرف و حدیث بود. از محبت پدرش که از صاحب منصبان عالیرتبه جمهوری سوم بود، محروم بود و زیرنظر مادرش تربیت شد. در سال 1916به دانشکده پزشکی راه یافت و پس از 3 سال به خدمت سربازی رفت و در آنجا با اندره برتون، شاعر و نویسنده فرانسوی آشنا شد. همین آشنایی مقدمهای شد تا به همراه برتون، مکتب ادبی سوررئالیسم(فراواقعگرایی) را به راه بیندازد. سوررئالیسم نهضتی مردمی و عدالتخواه بود و زمانی شکل گرفت که جنبش ادبی دادائیسم که طرفدار هرج و مرجگرایی و بر ضداخلاق هنر و اجتماع سرمایهداری بود، در حال از بین رفتن بود و نظر روانکاوانه فروید درباره ضمیر ناخودآگاه، رؤیا و خودانگیختگی در بهوجود آوردن یک اثر ادبی، ذهن این 2 شاعر جوان را بهخود مشغول کرده بود. در واقع شعر فراواقعگرا از آزادی و شور و شوق خودانگیخته سخن میگفت. علاقه لویی به این مکتب سبب شد تا پزشکی را ترک کند و به کنگره نویسندگان انقلابی مسکو برود. بعد از مدتی لویی رسما پیوندش با سوررئالیسم را قطع و با آندره برتون هم خداحافظی کرد و سال 1957جایزه «صلح لنین» را گرفت.
درست در همین سالها بود که با الزا تریوله -خواهر زن مایاکوفسکی، شاعر و درامنویس انقلابی روسی- آشنا شد و پس از ازدواج، بیشتر اشعارش را درباره او سرود. اشعار آراگون را میتوان به 2 مضمون اصلی مقاومت و عشق تقسیم کرد؛ اشعاری با مضامین انقلابی همچون کتاب «هفته مقدس» و شعرهایی که مضمونی عاشقانه دارند مانند کتاب
«چشمهای الزا». لویی پس از مرگ همسرش، به شکلی غیرمستقیم از عقاید و فعالیتهای سیاسی خود فاصله گرفت و سرانجام در دسامبر 1982در 85سالگی درگذشت. از کتابهای او که به فارسی ترجمه شدهاند، میشود «نامههای تیرباران شده»، «هفته مقدس» و «یادگار شهیدان» را اسم برد.