زیر آسمان شهر
گزارش مستقیم از افسانههای پریان
جواد رسولی|پژوهشگر رسانه و روزنامه نگار:
مراسم عروسی هری و مگان یکی از رخدادهایی بود که در چند روز گذشته پوشش رسانهای شگفتانگیزی داشت و در روز عروسی، تقریبا همه شبکههای خبری جریان اصلی در جهان، برنامههای معمولشان را قطع کردند تا بهصورت زنده و مستقیم و با گزارش بهترین مجری هایشان، این مراسم را پوشش دهند. در واقع اگر میخواستید آن روز خبرها را دنبال کنید، ناچار باید به زیرنویسها قناعت میکردید و در رسانهها عملا چیزی به جز جزئیات مربوط به عروسی و مهمانهایش پیدا نمیشد. چرا این اتفاق افتاد؟ چرا شبکههای خبری با حداکثر توان فقط به این رخداد توجه کردند؟
تخمین زده شده که حدود 2 میلیارد نفر این مراسم را از طریق رسانهها دنبال کردهاند. حدود ۳۰ میلیون نفر در آمریکا و ۱۸ میلیون نفر در بریتانیا و بقیه مخاطبان از دیگر نقاط دنیا. حالا میدانیم که بیبیسی و سیبیاس رکورد پربینندهترین ساعتهایشان را در این روز بهدست آوردهاند و توییتر با رکورد بیش از ۶ میلیون توییت درباره مراسم، یکی از موفقترین روزهایش را سپری کرد. این آمار و ارقام شگفتانگیز از کسب و کار رسانهها و توجه عمومی دلایل مختلفی دارد. میشود درباره اهمیت ارزش خبری و حضور چهرههای مشهور در این مراسم حرف زد. اما فکر میکنم در کنار اینها، میشود استقبال شگفتانگیز از این رخداد و پوشش پر دامنه رسانهای آن را جور دیگری هم فهمید.
پیش از خبرهای مربوط به مراسم عروسی، مهمترین خبری که در رسانههای آمریکایی موضوع صحبت و تحلیل بود، ماجرای تلخ تیراندازی در دبیرستانی در شهر تگزاس بود. مسئلهای که افکار عمومی آمریکا حالا مدتهاست که در فاصلههای زمانی کم مدام با آن درگیر است. قبل از آن، اخبار مربوط به جنایتهای اشغالگران در غزه همزمان با افتتاح سفارت آمریکا در قدس بود و البته که تقریبا روزی نیست که در رسانههای آمریکا، ماجراهای مربوط به کمپین انتخاباتی ترامپ و فساد بیسابقهای که مدام ابعاد تازه تری پیدا میکند، وارد خبرها نشود. اخبار ناخوشایند و ناامیدکننده در این یکی دو سال با ظهور ترامپ فراوانی بیشتری در رسانهها دارند. این پس زمینه ناامیدی را میشود در اروپا هم دید. نتایج نامعلوم و مبهم برگزیت و خروج انگلستان از اتحادیه، قدرت گرفتن پر شتاب احزاب راست افراطی در فرانسه و ایتالیا و آلمان و پیروزی آنها در چند کشور اروپای شرقی، خبرهای تحریم و جنگ و انفجار که هر روز از خاور میانه میرسد و همه اینها مخاطبان روزانه رسانهها را خسته، نگران و نا امید کرده است. تصویری که رسانههای امروز از جهان میدهند، تصویر خوشایندی نیست. جهان جای خطرناک و غیرقابل اعتمادی شده و آن خوشبینی شکل گرفته در دهه 90 با نظم تک قطبی، جای خودش را به وضعیتی آشوبناک و غیرقابل پیشبینی داده است؛ وضعیتی که در آن دیگر امیدی برای شهروندان طبقات پایینتر وجود ندارد.
جذابیت مراسم عروسی را در چنین پسزمینهای میشود بهتر درک کرد. این مراسم، بازتولید یکی از کهنترین داستانهای بشری است. یک قصه پریان تمام و کمال؛ داستانی که در آن شاهزاده دل به دخترک فقیر میبندد. قرنهاست نسلهای مختلف در فرهنگهای مختلف برای بچههایشان تعریف کردهاند. قصهای شبیه سیندرلا. با این تفاوت مهم که حالا آنچه بر صفحه تلویزیون دیده میشود، واقعی است. افسانه پریان ظاهرا محقق شده است. یک نفر از جهان شهروندان طبقات پایین، با رنگ پوست متفاوت، از خانوادهای خیلی معمولی (شبیه خانواده تماشاگران عروسی) به قصر راه پیدا کرده است. در این جهان پر از ناامیدی، هنوز میشود امیدوار بود. شاید معجزه هنوز هم اتفاق بیفتد و مراسم عروسی در قصههای پریان، همیشه پایان خوش داستان بوده است؛ لذتبخشترین قسمت قصه. این استقبال شگفتانگیز و پوشش رسانهای کم نظیر، پاسخ به نیازی است که مخاطبان رسانهها امروز احساس میکنند: باور دوباره به اینکه افسانهها ممکن است به حقیقت بپیوندند.