ضرورت توجه به رفاه شهری در بازآفرینی
سیدمحمد رحیم مرتضوی*
ارتباط میان فضای شهری و ساکنان شهر دارای سویههای متنوعی است و هریک از این سویهها بیانکننده نوع استفاده فرد از فضاست. طیف این استفاده از رفع نیازهای اجباری و هرروزه چون خرید، کار، آمد و شد، تا کنشهای اجتماعی و حتی خلوت گزینی شهروندان متغیر است؛ بهعبارتی غنا و عمق ارتباطِ میان فضای شهری و فردِ استفادهکننده بسته به میزان فرصتی است که فضاهای عمومی برای ارتقای رفاه و آسایش شهروندان فراهم میکنند. فرصتی که دایره انتخاب فرد را از فعالیتهای اجباری و روزمره فراتر برده و سبب شود تا او فضای شهری را بهعنوان مکانی برای فراغت، ارتباط با دیگران، کنشهای اجتماعی فعال، پرسهزنی و حتی آرامش و تنهایی انتخاب کند. امکان چنین انتخابی از سوی فرد زمانی به واقعیت میپیوندد که میان «آنچه او میخواهد» و «آنچه در فضا بهعنوان واقعیتی انضمامی وجود دارد» همگرایی وجود داشته باشد. این همگرایی سبب میشود تا فضاهای عمومی و رفاه شهری در ابعاد مختلف همسویی بیشتری با یکدیگر داشته باشند؛ در این فضاست که به جای عبور صرف، حضور اتفاق میافتد، لحظههای زیسته خلق میشود، گردهماییها و مراسم آیینی رخ مینماید، کنشهای مدنی و مشارکت فعال اجتماعی پیریخته میشود، حق زندگی کردن برای تمامی گروههای اجتماعی به رسمیت شناخته میشود، و زندگی از تکرار ملالآور وقایعِ قابل پیشبینی به زندگی با نشاط و مملو از سرزندگی تبدیل میشود؛ در واقع آنچه در رویکردهای متأخر فضاهای همگانی مورد توجه است، بازشناسی ارزشهای فراموش شده گذشته است. ارتباط شهروندان با فضای عمومی در مقیاس خیابان نیز بهعنوان یک فضای آزاد برای بروز کنشهای اجتماعی، ناشی از گفتمان دمکراتیک انسان با خیابان است. ارتباط انسان با فضای خیابان، بهصورت فعالیتها و تعاملات اجتماعی خواسته و عرصه بروز حرکتهای مدنی از طریق اجتماعات و تظاهرات بهعنوان فعالیتهای اجتماعی ناخواسته، بیان روشنی از معنای فضـای خیابان بهعنوان یک فضای عمومی در بستر شهر است. بهطور خلاصه در چند نوشتار که با عنوان رفاه شهری و باز آفرینی ارائه خواهد شد سعی میشود علاوه بر تدقیق مفهوم رفاه شهری در فضاهای عمومی به مولفههای کیفی مؤثر در محیط ازجمله سرزندگی، زیستپذیری و همچنین به زمینههای مفهومی رویکردهای موجود نیز اشاره شود تا با بررسی دیدگاه صاحبنظران در ارائه معیارهای کیفی محیط و شاخصهای سنجش مطلوبیت و کیفیت فضاهای عمومی، مفاهیم مشترک بین مولفههای فوقالذکر بهطور جامعتر بازشناسی شده و با انطباق مفاهیم مشترک بر مدلها و رویکردهای موجود امکان مقایسه تطبیقی آن بهطور مؤثر میسر شود.
رفاه شهری و فضاهای عمومی
پرداختن به مضمون رفاه شهری، خاصه در ساختار شهری از این لحاظ مهم مینماید که میتوان رفاه و ارتقای کیفیت زندگی را محور اصلی هر برنامهای برای توسعه اقتصادی و اجتماعی دانست که در گستره وسیع میزانی برای سنجش و تمایز کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به شمار میآید. موضوع فضاهای عمومی ازجمله خیابانهای شهری، از آنرو اهمیت دارد که این دسته از فضاهای شهری نه فقط نقش دسترسی و عبوری- به بیانی کلی- دارند، بلکه نقشی مهم در ارتقای کیفیت زندگی و رفاه مردمی که در شهرها زندگی میکنند، دارد. اهمیت و حساس بودن موضوع زمانی افزایش مییابد و موضوع به کلانشهری چون تهران مربوط میشود که افزون بر جنبههای مثبت خود دارای گسترهای از مشکلات پیچیده و متنوع در انواع مختلف رفتاری، جسمی و روانی مرتبط با شهروندان در گروههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مختلف است و از آنجا که رفاه شهری در مورد روابط انسانی است و انسانها را محور توسعه قرار میدهد، یک تعریف ساده و ایستا را که برای همه جوامع در همه زمانها بهکار رود، برنمیتابد و ایده آن همواره مورد مشاجره و مشروط است. در بحث رفاه شهری، حقوق شهروندان در سیاستگذاریهای کلان باید مورد توجه باشد؛ ازجمله حق برابری در استفاده از فضاهای عمومی، مشارکت در تصمیمگیری، تنوع کاربران و کاربریها و..... که به ارتقای رفاه شهری کمک میکند. سیاستگذاریها در حوزه شهر باید این امکان را فراهم کند تا ضمن بهبود کیفی ساختار فضایی شهر، ترمیم و بازسازی محیطزیست شهری، تنوع کاربریهای شهری و بهبود حمل ونقل ودسترسی، خدمات و تسهیلات شهری و... در نهایت باعث افزایش کیفیت زندگی، کنشهای اجتماعی و رفاه شهری شده و رضایتمندی اجتماعی را فراهم آورد که از اهداف اساسی بازآفرینی در ساختار شهری بهحساب میآید. التفات به ملاحظات اجتماعی و فرهنگی، کالبدی و زیستمحیطی در روند طراحی فضاهای شهری هم از این لحاظ مهم مینماید که تامین آسایش همگانی و رفاه شهری را شدنی میگرداند که در نوشتارهای بعدی به آنها بیشتر خواهیم پرداخت.