• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
پنج شنبه 17 شهریور 1401
کد مطلب : 170954
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vgqRL
+
-

درباره معروف‌ترین آثار ادبی که پس از مرگ نویسنده‌شان به موفقیت رسیدند

مرگ‌ها و کتاب‌های ماندگار

رویای شهرت و موفقیت تنها برای برخی نویسندگان به واقعیت تبدیل می‌شود. بسیاری از نویسندگان هم کتاب‌های متعددی منتشر می‌کنند اما هرگز تبدیل به نویسنده‌ای شناخته‌شده و محبوب نمی‌شوند. اما گروه دیگری از نویسندگان هم هستند که سرنوشت عجیبی دارند و موفقیت و شهرت اثرشان، در زمانه‌ای رقم می‌خورد که خودشان در آن زندگی نمی‌کنند! برخی از این نویسندگان قبل از مرگ هم مشهور بوده‌اند و برخی در گمنامی زندگی کرده‌اند. در جهان بی‌انتهای ادبیات، آثاری منتشر شده‌اند که بعد از مرگ نویسنده‌شان به‌دست مخاطبان رسیده و اتفاقاً بسیار معروف و موفق شده‌اند. در این فهرست برخی از معروف‌ترین این آثار را معرفی کرده‌ایم.

پاریس جشن بیکران/ارنست همینگوی

البته که ارنست همینگوی، نویسنده کتاب «پاریس  جشن بیکران» پیش از مرگ هم آنطور که باید و شاید قدر دید و شناخته شد، اما جالب است بدانید این اثر از همینگوی، بعد از مرگ او و نخستین‌بار در سال1964منتشر شد. کتاب در واقع خاطرات همینگوی به‌عنوان نویسنده‌ای ناشناس است که در پاریس دهه1920زندگی کرده و روایتی بااحساس و جذاب را شرح می‌دهد. همینگوی در این خاطرات از سال‌های جوانی می‌گوید و حال و هوای زندگی در پاریس، از نویسندگان هم‌عصر خود در آن روزها مانند جیمز جویس، فیتزجرالد و ویندهام لوییس، از عاشقان ادبیات که در کافه‌های پاریس می‌نشستند و پرشور و اشتیاق، از علاقه به نوشتن می‌گفتند. همینگوی از نویسندگان جوانی تعریف می‌کند که مانند خودش فقیر بودند اما امید داشتند که روزی استعدادشان آنها را به موفقیت برساند. همینگوی این کتاب را در سال‌های پایانی زندگی خود نوشته. او در جملاتی از یادداشت‌هایش نوشته: «گاهی بلند می‌شدم و به تماشای بام‌های پاریس می‌ایستادم و به‌خود می‌گفتم «نگران نباش. قبلاً نوشته‌ای و حالا هم خواهی نوشت. همه کوشش‌ات باید بر این باشد که یک جمله حقیقی بنویسی. حقیقی‌ترین جمله‌ای را که می‌دانی بنویس.» کتاب پس از مرگ نویسنده منتشر شد و به سرعت به یکی از پرفروش‌ترین‌های دنیای ادبیات تبدیل شد.

محاکمه/فرانتس کافکا

فرانتس کافکا هم در دوران حیات خود طعم شهرت و موفقیت را چشید و وقتی چشم از جهان فروبست، بسیاری از آثارش در دسته پرفروش‌های ادبی جا داشتند. اما انگار قرار نبود شاهد موفقیت کتاب «محاکمه» باشد و ببیند که این اثرش در فهرست 100کتاب قرن نشریه لوموند قرار گرفته. این رمان تفکربرانگیز و تأثیرگذار در جریان روایت نفس‌گیر خود، به موضوعاتی مانند نگرانی و اضطراب و احساس گناه می‌پردازد. داستان درباره یک کارمند بانک به نام «یوزف کا» است که توانایی و ویژگی خاصی ندارد اما در یک ماجرای عجیب، به دادگاه فراخوانده می‌شود. او که از این اتفاق غرق در تعجب و سؤال است، زندگی معمولی خود را مرور می‌کند و هیچ رفتار ناهنجار یا بلندپروازی خطرناکی در روزمره خود پیدا نمی‌کند. دادگاه پاسخ روشنی به او نمی‌دهد و درماندگی یوزف کا و محکومیتش به گناه ناکرده، به اعتقاد منتقدان بسیار شبیه به وضعیت انسان دنیای مدرن است. در سال‌های 1962و 1993، 2فیلم با اقتباس از این داستان ساخته شدند. بسیاری از منتقدان معتقدند کافکا در برخی آثارش، عمیقاً به موضوعات روانی پرداخته و سیر رمان‌هایش شبیه به روند درمان و بهبود اوضاع روحی خودش است. در بخشی از محاکمه می‌خوانیم: «لازم نیست واقعیت و درستی همه‌‌چیز را بپذیریم، فقط باید ضروری بودن اتفاق افتادن آن چیزها را پذیرفت.»

اتحادیه‌ی ابلهان/جان کندی تول

جان کندی تول، نویسنده کتاب اتحادیه‌ی ابلهان قبل از انتشار کتابش بر اثر افسردگی خودکشی کرد، به همین دلیل هم نبود تا ببیند چطور کتابش به اثری موفق و معروف تبدیل شد. او 30ساله بود که اتحادیه‌ی ابلهان را نوشت و هیچ ناشری حاضر نشد کتابش را چاپ کند؛ اتفاقی که او را به ناامیدی و افسردگی و سپس خودکشی در 32سالگی رساند. پس از مرگ او بود که مادرش با تلاش و دوندگی، موفق شد دست‌نوشته‌های پسرش را منتشر کند. این کتاب که در ژانر کمدی سیاه نوشته شده، نامش را از یکی از اشعار جاناتان سویفت، شاعر و نویسنده ایرلندی الهام گرفته است. سویفت در این شعر می‌گوید: «وقتی نابغه‌ای حقیقی در دنیا پیدا می‌شود، می‌توانید او را از این نشانه بشناسید که تمام ابلهان علیه او متحد می‌شوند.» اتحادیه ابلهان در زمان کمی بعد از انتشار به سرعت به موفقیت رسید و تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیخت. جالب اینکه اتحادیه ابلهان تنها کتابی است که پس از مرگ نویسنده‌اش موفق شده جایزه ادبی پولیتزر را دریافت کند. شخصیت اصلی این رمان، مردی کج‌خلق و سختگیر به نام ایگنیشس جی رایلی است که روحیه‌ای عجیب و آرمانگرایانه دارد، شغلی ندارد و با مادر پیرش زندگی می‌کند.

مرشد و مارگاریتا/میخائیل بولگاکوف

عجیب نیست که یک کتاب به عقیده منتقدان از بزرگ‌ترین آثار ادبیات روسیه باشد، شناخته‌شده‌ترین اثر نویسنده‌اش باشد، صدها کتاب و مقاله درباره آن نوشته شود اما نویسنده آن انتشارش را نبیند؟ این اتفاقی است که برای میخائیل بولگاکوف و رمان مرشد و مارگاریتا افتاده است. نویسنده روسی این اثر، نخستین نسخه رمانش را 2سال بعد از نوشتن آن به‌دست خودش آتش زد! در سال‌های بعد بولگاکوف چندبار پیش‌نویس کتاب را تکمیل کرد و آخرین بار تا 4هفته پیش از مرگ، به کمک همسرش کار را پیش برد. بعد از مرگ نویسنده با اینکه همسرش کتاب را کامل کرده بود، اجازه چاپ به مرشد و مارگاریتا داده نشد. 27سال از مرگ بولگاکوف گذشته بود که بالاخره نسخه‌ای سانسورشده از کتاب منتشر شد. با اینکه 25صفحه از کتاب حذف شده بود و نام بعضی افراد و مکان‌ها را تغییر داده بودند، همان تیراژ محدود به‌شدت مورد‌استقبال قرار گرفت تا جایی که کتاب با 100برابر قیمت روی جلد در بازار سیاه فروخته می‌شد! داستان‌های این رمان در 2زمان تاریخی متفاوت اتفاق افتاده‌اند: یکی در زمان عیسی مسیح در اورشلیم و دیگری در زمان حکومت استالین در مسکو.

آدم اول/آلبر کامو

هرچند برای بیشتر علاقه‌مندان به دنیای داستان و ادبیات، نام آلبر کامو با رمان «بیگانه» گره خورده و او را با این اثر می‌شناسند، اما خود نویسنده معتقد بود کتاب «آدم اول» می‌تواند بهترین اثرش باشد. مرگ فرصت نداد تا ببیند آیا این تصورش به حقیقت تبدیل می‌شود یا نه؟ کتاب، زندگی‌نامه خودنوشت آلبر کامو است اما مرگ نابهنگام او، کتاب را نیمه‌تمام گذاشت. کامو در این اثر، کودکی را به تصویر می‌کشد که زندگی‌اش را فقر، مرگ پدر، زیبایی‌های رام‌نشدنی الجزایر و وابستگی به مادری تقریباً کر و لال شکل داده است. مادربزرگ مادری کامو سرپرست خانواده به شمار می‌رفت و همگی با یکی از دایی‌ها در یک خانه زندگی می‌کردند. کتاب آدم اول همه این ماجراها را تعریف می‌کند اما شخصیت‌ها نام‌های ساختگی دارند. ازجمله شخصیت اول که خود نویسنده است، در کتاب ژاک کورمری نام دارد. کامو از بزرگ‌ترین رمان‌نویسان قرن بیستم محسوب می‌شود که در یک تصادف کشته شد. نسخه خطی مرد اول هم 35سال بعد از مرگ نویسنده، در محل تصادف پیدا شد و کاترین، دختر آلبر کامو، با تایپ نسخه خطی پدرش کتاب را آماده انتشار کرد. در سال 2011فیلمی براساس این رمان ساخته شد.

روایت یک مرگ در خانواده/جیمز روفاس

وقتی جایزه پولیتزر در سال 1958به رمان «روایت یک مرگ در خانواده» تعلق گرفت، یک سال از مرگ نویسنده آن یعنی جیمز روفاس ایجی می‌گذشت. این نویسنده آمریکایی2اثر ماندگار در دنیای ادبیات دارد، «روایت یک مرگ در خانواده» و «بیایید مردان مشهور را ستایش کنیم» که هر دو از طرف کتابخانه آمریکا و نشریه لوموند و تایم در فهرست صد رمان بزرگ قرن بیستم جا گرفته است. نویسنده در روایت یک مرگ در خانواده، ماجراهای کودکی خود را بازخوانی می‌کند. او در 6سالگی پدرش را در یک تصادف رانندگی از دست داد و در سال 1948که نوشتن رمانش را شروع کرد، همچنان تحت‌تأثیر این حادثه دلخراش بود. داستان روایتگر مرگ و زندگی در خانواده است و ایجی با نثری روان و شاعرانه، از مرگی دلخراش و تراژیک تصویر زیبا می‌سازد  تا نشان دهد مرگ و زندگی هر دو در گذشته و حال و آینده انسان‌ها جریان دارند. کتاب را می‌توان در دسته خودزندگی‌نامه‌ها جا داد که در 3قسمت نوشته شده است. بخش اول سرشار از شادی است، بخش دوم یک تراژدی غم‌انگیز است و بخش سوم می‌گوید که همراه با همه شادی‌ها و غم‌ها، این زندگی است که ادامه پیدا می‌کند.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید