• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
چهار شنبه 19 مرداد 1401
کد مطلب : 168038
+
-

روزنامه‌نگاران در دام ترامپ افتادند

کتاب «رسانه‌های مغرض» به قلم «شریل اتکیسون» تحلیلی از رواج اخبار مجعول در رسانه‌هاست

گفت‌وگو
روزنامه‌نگاران در دام ترامپ افتادند

محمدناصر احدی-روزنامه‌نگار

 دیگر گفتن و نوشتن از اهمیت نقش رسانه‌ها در زندگی حق مطلب را ادا نمی‌کند. حالا باید بر تفکیک‌ناپذیری رسانه‌ها از شئون مختلف زندگی تأکید کرد. زندگی بیشتر مردم به اخبار و اطلاعاتی که از رسانه‌ها دریافت می‌کنند گره خورده، بی‌آنکه بدانند بخشی از اخباری که در اختیارشان قرار می‌گیرد، تحریف‌شده، قالبی، گزینشی و دست‌کاری شده است. در واقع اخبار به جای اینکه به واقعیت آنچه اتفاق افتاده بپردازد، به نمایشی شبیه شده که همه‌چیزش چیده‌شده و غیرواقعی است. شریل اتکیسون، روزنامه‌نگاری که برنده 5جایزه امی در حیطه روزنامه‌نگاری پیگیرانه است، در کتاب «رسانه‌های مغرض؛ چگونه رسانه‌ها به ما می‌آموزند عاشق سانسور باشیم و از روزنامه‌نگاری متنفر» به این واقعیت می‌پردازد که رسانه‌های آمریکا برای منافع‌شان به جعل واقعیت دست می‌زنند و «روایت» برساخته خود را به جای «حقیقت» به خورد مخاطب می‌دهند. کتاب «رسانه‌های مغرض» را به‌تازگی نشر خزه با ترجمه علی شاکر منتشر کرده است. شاکر که دکتری علوم ارتباطات از دانشگاه علامه‌طباطبایی دارد، 19سال است که کار روزنامه‌نگاری می‌کند و هم‌اکنون مدیر بخش پژوهش مؤسسه‌ همشهری است. با او درباره این کتاب گفت‌وگو کرده‌ایم.


 تصویری که اتکیسون از فضای رسانه‌ای آمریکا در کتاب «رسانه‌های مغرض» به‌دست می‌دهد این است که بسیاری از رسانه‌ها دیگر با حقایق (facts) سروکار ندارند و روایت (narrative) جای حقایق را گرفته است. وقتی حقایق با روایت جور درنمی‌آیند، رسانه‌ها حقایق را رها می‌کنند و به روایت بال‌وپر می‌دهند. اتکیسون نمونه‌های زیادی برای اثبات ادعایش درباره رواج روایت می‌آورد. این «روایت» ـ که اتکیسون این‌همه بر آن تأکید دارد ـ چیست؟
روایت نوعی قصه‌پردازی منشعب‌شده از واقعیتی دلخواه است. روایت تقریباً همیشه مسائل چندجانبه را به‌صورت کاملاً یک‌طرفه ارائه می‌کند و منطق خاص خودش را هم دارد. معیارهای تعریف یک قصه و قضاوت‌ درباره‌ شخصیت‌های آن، در مورد خود راوی و هوادارانش صدق نمی‌کند. مثلاً راوی طرف مقابل را به دروغگویی، نفرت‌پراکنی و نژادپرستی متهم می‌کند، درحالی‌که برای پیگیری اتهام‌های خود از همین روش‌ها بهره می‌برد. اطلاعات درست و روایت‌ها به 3شیوه با هم می‌آمیزند: اول اینکه اطلاعات درست به شکلی عمداً مغرضانه ارائه می‌شود: یعنی برای پیشبرد هدفی خاص و غلبه بر حقایق دیگر، اطلاعاتی درست به قصدی دیگر ارائه شود. برای نمونه، یک نفر با اسلحه عده‌ای را می‌کشد، ولی گزارش‌های خبری از همین داده درست استفاده می‌کنند برای جا انداختن این روایت که باید خرید و فروش اسلحه کنترل شود. فارغ از اینکه این روایت را دوست داشته باشیم یا نه. دوم اینکه اطلاعات صحیح در شکل‌دهی به روایت زمانی می‌توانند نقش داشته باشند که برای جذاب‌تر کردن خط داستانی از ارزش خبری خود فراتر روند. برای نمونه، هیلاری کلینتون موقع پایین آمدن از پله‌ها سکندری می‌خورد، اما این اتفاق زمانی به تیتر اول روزنامه‌ها می‌آید و در رسانه‌های اجتماعی داغ و روایت می‌شود که ما هیچ دلیل دیگری نداریم تا ثابت کنیم خانم کلینتون مریض است. پس می‌گوییم لغزیدن بانوی اول پیشین آمریکا نشانه بیماری سخت اوست. سوم هم اینکه حقیقت زمانی می‌تواند به روایت تبدیل شود، اگر در قالب واژه‌ و اصطلاحات حوزه‌ای بیاید که ما مدت‌هاست پرونده آن را برای مخاطب بسته‌ایم و درباره‌اش تصمیم نهایی را گرفته‌ایم؛ مثل گرمایش زمین. بررسی‌ها نشان می‌دهد افزایش شمار طوفان و سیل گرم شدن زمین است. اما وقتی تمامی اقلیم‌شناسان به رسانه‌ها می‌آیند معتقدند مقصر این امر بی‌برو برگرد انسان است. این روایت به‌گونه‌ای مطرح می‌شود که اگر کسی مقصر دیگری را معرفی کند گویی کار خلاف قانون علم انجام داده. همانطور که می‌بینید در این سه شیوه ارائه‌ روایت، فکت‌ها قربانی شیوه روایت‌پردازی می‌شود.

 سؤال مهمی که ممکن است به‌نظر خواننده کتاب برسد این است که رسانه‌ای که منفعتی از نحوه پوشش یک موضوع به ظاهر بی‌اهمیت نمی‌برد ـ مثالی که در کتاب به آن اشاره می‌شود، گزارش درباره افراد فقیری است که به‌رغم بی‌بضاعت نبودن به مراکز توزیغ غذا مراجعه می‌کنند ـ چرا نمی‌خواهد زاویه نگاه جدیدی به موضوع داشته باشد؟
به‌نظرم می‌رسد، مشکل روزنامه‌نگاری پشت‌میزنشین تنها مختص به ایران نیست. می‌توان با یک جست‌وجوی ساده در وب یا رسانه‌های اجتماعی به کلی اطلاعات برای نقل‌قول کردن در گزارش رسید.
از طرف دیگر، وقتی شما اعتقاد دارید فلان سازمان یا مؤسسه عملکرد مثبتی ندارد، خیلی راحت‌تر خبرهای منفی درباره‌ آن را می‌پذیرید. اینجاست که اطلاعاتی را که ممکن است روایت اصلی را متاثر کنند، کنار می‌گذاریم و فقط به این می‌اندیشیم که روایت خود را جا بیندازیم. این در حالی است که در مدارس روزنامه‌نگاری به دانشجویان می‌آموزند حتی از یک مسیر تکراری به سر کار نیایید تا به این ترتیب مسیرهای دیگر، آدم‌های دیگر و نظرات مختلف دیگر را درنظر بگیرید و به‌اصطلاح یک‌طرفه به قاضی نروید. در واقع موضوع فقط خواسته صاحبان رسانه نیست. البته نه اینکه اقتضائات درون و برون‌سازمانی و منافع سازمان اهمیتی نداشته باشد، مهم این است که خود خبرنگار هم گاهی تنبلی می‌کند یا دلیلی نمی‌بیند از زاویه‌ای مخالف به ماجرا نگاه کند.

 بی‌طرفی و دخالت ندادن گرایش‌های سیاسی یا اخلاقی در کار رسانه‌ای، آنطور که اتکیسون آرزو دارد، شدنی است؟ به هر حال، هر گزارش‌نویس و روزنامه‌نگار و تحلیلگری ترجیحات و باورهایی دارد که مستقیم یا غیرمستقیم وارد حرفه‌اش می‌شود و کارش را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.
ما نمی‌توانیم شبیه ماشین عمل کنیم. زمانی چنان گرایش‌ها و خواسته‌های روزنامه‌نگار در کار دخالت می‌کرد که کسی مثل والتر لیپمن در کتاب «افکار عمومی» از ضرورت «عینیت‌گرایی» گفت؛ چون یک اتفاق واقعی بیشتر به شکلی خیالی، سانتی‌مانتال و احساسی پوشش داده می‌شد. بعدها روزنامه‌نگارها فهمیدند که این رویکرد عینیت‌گرا مطلق نیست. یعنی ضمن اینکه از خیال‌پردازی جلوگیری می‌کند و تأکید بر فکت‌ها و واقعیت‌ها دارد، اما نمی‌تواند جلو خواست‌ها و گرایش‌های روزنامه‌نگار را بگیرد. حال راه‌حل چیست؟ راهش این است که روزنامه‌نگار تنها از یک منظر به اتفاق نگاه نکند. شما می‌توانید بر فرض هوادار یک تیم ورزشی باشید، ولی قرار نیست ضعف‌ها یا ناکارآمدی آن را نبینید. قرار هم نیست آن را توجیه کنید. بلکه از صاحبان باشگاه می‌خواهید که علت این ناکارآمدی را تشریح کنند. اما امروز مشکل جای دیگری است. اینکه مثلا خود خانم اتکیسون به‌عنوان کسی که خودش و خانواده‌اش واکسن کرونا زده‌اند، سراغ کسانی می‌رود که سال‌ها تحقیق کرده‌اند و می‌گویند واکسن‌ها کاملا مؤثر نیستند و ممکن است حتی باعث مشکلاتی شوند. اما همین که روایت حاکم (یعنی تأثیر مثبت و مطلق واکسن) را به چالش می‌کشی، با اتهام عقب‌ماندگی و خیانت مواجه می‌شوی. درحالی‌که باید پرسید از نتایج پژوهش‌های دیگر. بالاخره این پژوهش‌ها را مراکز مهم و بزرگ علمی در ایالات متحده‌ آمریکا انجام داده‌اند. ما از ترامپ کم دلخوری نداریم. اظهارنظرهای عجیب غریب دارد. ممکن است از لحن و اداهایش بیزار باشیم، ولی آیا همه اینها باعث می‌شود که هر اطلاعات نادرست و منفی درباره او صادق باشد؟ تأکید می‌کنم! موضوع حمایت از ترامپ نیست. موضوع‌شأن حرفه روزنامه‌نگاری است که خود را به یک فعال ضدترامپ تقلیل داده است. البته این را هم باید بگویم که خود ترامپ نیز در وضعیت نامناسب رسانه‌ها در دنیا تأثیر زیادی داشته است. توپخانه‌اش را که در توییتر به راه می‌انداخت می‌توانست بسیاری از روایت‌ها را به نفع خود عوض کند و متأسفانه برخی از روزنامه‌نگاران در آمریکا تنها کارشان این بود که فقط اظهارات او را راستی‌آزمایی کنند و از آنجا که او را دوست نداشتند، بسیاری از اظهارنظرهای درست را نیز نادرست جلوه دادند. ترامپ رسانه‌ها را دوست نداشت و به‌نظر می‌رسد خوب تله‌ای برای آنان گذاشت و روزنامه‌نگاران هم خیلی ساده به دام روایت‌های ضدترامپ افتادند و اعتبار خویش را خدشه‌دار کردند.

 شبکه‌های مجازی چقدر در این وضعیت که روایت جای واقعیت را گرفته مقصرند؟
البته تأثیرپذیری از خود شبکه‌های مجازی هم اصولی دارد. اما نکته‌ روزنامه‌نگارانه در این میان آن است که اگر شمای خبرنگار از کار خودت مطمئنی چرا باید مقابل حمله‌ کاربران در شبکه‌های اجتماعی پا عقب بکشی. امروزه در عصر اینترنت و رسانه‌های اجتماعی ما رسانه‌هایی در اختیار داریم که هفت در 24(یعنی کل روزهای هفته) می‌توانند در خدمت روایت مدنظر ما باشند. اما قرار نیست خبرنگاران چنین کاری بکنند. هدف ما باید مقاومت در برابر پیگیری گزارش‌هایی باشد که دارند کورکورانه خط روایت‌ حاکم را دنبال می‌کنند. باید داده‌ها و اظهارنظرها را به‌دقت موشکافی کنیم و مطمئن شویم که در حال جمع‌آوری اطلاعات از منابع مستقل هستیم. یعنی به جای اینکه روایت‌های موجود را به شکلی دیگر فقط دسته‌بندی کنیم، با رویکردی عمیق‌تر نشان دهیم چه کسانی و چرا می‌خواهند که ما پیگیر این روایت باشیم و اینطور بیندیشیم. وظیفه‌ ما به‌عنوان روزنامه‌نگار این است که با دوندگی بسیار، درباره موضوع‌های مورد علاقه‌ مردم گزارش بنویسیم، نه اینکه از روی دست هم کپی کنیم، تازه آن‌هم براساس منافع عده‌ای خاص که در گوش‌مان زمزمه می‌کنند. برای همین اتکیسون چندین مورد از رسانه‌هایی مثل نیویورک‌تایمز می‌آورد که سردبیر کارکشته آن مقابل فشار کاربران پا عقب می‌کشد و پست توییتر خود را حذف یا اصلاح می‌کند. سؤال اینجاست که اگر روزنامه‌نگار از کار خودش مطمئن است، چرا نباید برای اثبات ادعای خود دلایل دیگری بیاورد؟ چرا باید اینطور مقهور رسانه‌های اجتماعی باشیم؟ بگذارید کمی اغراق‌شده‌تر بگویم، آیا نظر کاربران در رابطه با اینکه بگویند ماست سیاه است، می‌تواند نظر من روزنامه‌نگار را تغییر  دهد و از این به بعد بر سیاهی آن تأکید کنم؟

 واقعا اعتماد مردم به رسانه‌ها همانقدر که اتکیسون در کتابش ادعا می‌کند، نزول کرده است؟ آیا این به آن معناست که مردم اخبار را از منابع موثق‌تری دریافت می‌کنند یا کلا نسبت به اخبار بی‌اعتنا شده‌اند؟
هفدهم جولای (26تیر 1401) گاردین مطلبی منتشر کرد که نشان می‌داد استقبال کاربران از اخبار دارد کاهش می‌یابد. طبق این خبر، مؤسسه رویترز ‌ماه پیش پژوهشی انجام داده که مطابق آن 42درصد از آمریکایی‌ها دست‌کم در برخی مواقع به‌طور فعال از اخبار اجتناب می‌کنند؛ چون ناامیدکننده است و قابل باور نیست. 15درصد هم گفته‌اند که به‌طور کلی از شکل پوشش خبری راضی نیستند و اصلا خبر نمی‌خوانند. در کشورهای دیگر، مانند بریتانیا و برزیل، اعدادی که به‌طور انتخابی از آن اجتناب کردند، حتی بیشتر هم هست.
موضوع این است که وقتی به شکل هفت در 24باید خبر تولید کنی، گاهی خبر کم می‌آوری. پس همیشه بهانه‌های همیشگی برای ترساندن مردم وجود دارد. چه‌کسی می‌تواند بگوید که زلزله اهمیت ندارد؟ ولی آیا زلزله را کسی می‌تواند پیش‌بینی کند؟ اما زلزله همیشه می‌تواند مخاطب را جلب کند. تغییرات اقلیمی هم همینطور. موضوع دروغ بودن تغییرات اقلیمی نیست. موضوع روایتی است که می‌خواهد خودش را غالب کند. از طرف دیگر، در کنار این یافته‌ها، پژوهش‌های دیگری هم هست که نشان می‌دهد. حال مردم کدام منبع را باید پیگیری کنند؟ چقدر باید با روایت‌های حاکم همراه شوند؟ چقدر باید این روایت‌های تکراری را بشنوند؟ اینجاست که در عمل با نوعی رویگردانی از خبر مواجه شده‌ایم.

 راهی هست که مخاطبان عادی رسانه‌ها بتوانند تفاوت میان خبر جعلی و خبر درست را تشخیص دهند؟
دوست ندارم اینطور پاسخ دهم. ولی راستش را بخواهید خیلی کار سختی است. زمانی کارگاه برگزار می‌کردیم تا یاد دهیم کدام اطلاعات و اخبار جعلی است، ولی خود جعلی‌سازان هم با این تکنیک‌ها آشنا هستند.
اینجاست که موضوع سواد رسانه‌ای خیلی اهمیت پیدا می‌کند. البته این را هم بگویم همان‌قدر که ما سعی می‌کنیم گول نخوریم، شیوه‌های تازه گول زدن هم ابداع می‌شود. جعل عمیق (Deep Fake) دارد روزبه‌روز خودش را ارتقا می‌دهد. مرز میان واقعیت و جعلیات مبهم‌تر می‌شود. از طرف دیگر، نمی‌توان از تمامی کاربران انتظار داشت که شبیه یک سردبیر کارکشته پس از شنیدن خبری، درستی یا نادرستی آن را بررسی کنند. خیلی از ما با خبر شبیه سرگرمی رفتار می‌کنیم. خیلی تلخ است. درحالی‌که روی کاناپه لم داده‌ایم می‌خوانیم که فلان نقطه از جهان این تعداد آدم کشته شده‌اند. انگار که فیلم سینمایی است. هم سِر شده‌ایم و دیگر حوصله پیگیری نداریم و هم اینکه اهل جعل، خیلی جدی مشغول کارند.

 راه‌حل چیست؟
اینکه بیشتر نگران اطلاعاتی باشیم که به ذهن ما وارد می‌شود. برخی از کنار گذاشتن خبر می‌گویند. به‌نظرم خبر را نمی‌توان کنار گذاشت، بلکه باید صافی ذهن را قدرتمندتر کرد. بدانیم که بسیاری از اخبار زرد فقط دنبال جلب توجه‌اند. رسانه‌ای که تیتر می‌زند: «عکس مچ پای فلان بازیگر» یا «در سریال جیران زیربغل زن شاه دیده شد» در بهترین وضع به درد سرگرمی و خنده می‌خورند و نباید هر اطلاعاتی را که می‌دهند، قبول کرد. یادمان باشد سواد رسانه‌ای، ابزار قدرتمندی است نزد ما تا بتوانیم سره را از ناسره تشخیص دهیم. ولی متأسفانه باید بگویم با ورود هوش مصنوعی به عرصه‌ خبر و همچنین دسترسی به کلان‌داده‌ها، جعلیات بیشتر و بیشتر لباس واقعیت به‌خود می‌پوشند و کار ما بسیار بسیار سخت خواهد شد.

 اتکیسون دچار همان مشکلی نشده که خودش منتقدش است یعنی فکت‌هایی ارائه می‌دهد که مطابق با نگرش و تمایل سیاسی اوست و در جهت سفیدشویی ترامپ حرکت نمی‌کند؟
اتفاقا نقدی می‌خواندم به این کتاب و آنجا هم گفته‌اند خود اتکیسون دچار مشکل حمایت از ترامپ است. مسلماً من نمی‌توانم بگویم این فرد علاقه‌ای به ترامپ داشته یا نه. مهم هم نیست. برای ما علاقه‌مندان به رسانه و خبر، مهم این است که می‌گوید حضور ترامپ در کاخ سفید امتحانی بود که خبرنگارها سطح توازن حرفه‌ای خود را بسنجند. اینکه جوایز روزنامه‌نگاری به کسانی داده شده که فقط از ترامپ بد گفته‌اند. پس باید مشکلی باشد. باز هم تأکید می‌کنم. موضوع خوب بودن ترامپ یا حمایت از او نیست. موضوع این است که آیا روزنامه‌نگار می‌تواند با وجود نفرتش نسبت به این فرد، باز هم خبر خود را بدون سو‌گیری‌های شخصی تنظیم کند؟ خانم اتکیسون که خودش استاد روزنامه‌نگاری فلوریداست، می‌گوید همکارانش از این امتحان سربلند بیرون نیامده‌اند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید