سیدمحمدرضا واحدی - کارشناس فرهنگی
قرآن کریم در بیش از 10 آیه مردم را به مطالعه سرگذشت پیشینیان و عبرتآموزی از سرنوشت آنان دعوت میکند. اینکه قرآن در موارد بسیاری به قصص گذشتگان میپردازد، دنبال نتیجهگیری از آن است نه مسائل بیفایدهای که نقشی در هدایت انسان ندارد. تاریخ ولادت و وفات و زمان ازدواج و تعداد همسران و فرزندان و... در اصل مطلب نقشی ندارد و لذا در قصص قرآنی ذکری از آنها نمیبینیم. مثلا خداوند داستان اصحاب کهف را ذکر میکند، اما نسبت به بحثهای بیفایده بر سر مسائل حاشیهای هشدار میدهد و به پیامبر(ص) میگوید به این اختلافات توجه نکن. این یعنی ذکر داستان آنان دلایل مهمتری دارد و برای جهانبینی و موضعگیری مومنان در مسایل مشابه اهمیت دارد، نه دانستن اینکه چند نفر بودهاند و اینکه مثلا 309سال خوابیدهاند یا 310سال.
پس آنچه مهم است اصل وقایع برای عبرتآموزی از آنهاست. فاعتبروا یا اولیالابصار. ابصار به معنای بصر ظاهری و چشم سر نیست. چشم سر را که همه حیوانات دارند؛ منظور قرآن چیزی جز نگاه واقعی به حقایق هستی نیست. بنابر همین مفهوم است که در مورد نابخردان و کافران میگوید: عقل دارند اما با آن چیزی درک نمیکنند. چشم دارند اما با آن نمیبینند و گوش دارند اما با آن چیزی نمیشنوند. یعنی حقایق هستی را درک نمیکنند و عقل و گوش و چشمشان صرفا مادی و حیوانی است.
امام علی(ع) در وصیتی به فرزندشان امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: حوادث آینده را در پرتو حوادث گذشته و از منظر شباهتها بررسی کن و از آنها درس بگیر تا تکلیف خود را بدانی؛ چرا که حوادث تاریخ مانند یکدیگرند. (به قول امروزیها تاریخ تکرار میشود.) حالا اگر از این رهگذر به عاشورا نگاه کنیم، باید آن را مایه عبرت قرار دهیم تا مبادا عاشورای دیگری تکرار شود. باید درک خود را نسبت به دین افزایش دهیم و تشنه فهم آن باشیم تا به قول امام علی(ع) شمشیرمان را براساس بصیرت فرود آوریم؛ وگرنه نمونه عملی شمشیر بیبصیرت کشیدن شمر است که در جنگ صفین در رکاب علی(ع) با سپاه معاویه جنگید و جانباز شد؛ اما چند سال بعد در سپاه پسر معاویه، سر پسر علی(ع) را از تن جدا کرد. یکی از عوامل زمینهساز حادثه عاشورا کنار گذاشتن وصایای پیامبر(ص) در رابطه با امامت و رهبری و تفکیکناپذیری آن از قرآن کریم بود. بعد از پیامبر با دسیسهپردازی تنها توصیه به کتاب میشد: علیکم بکتابالله. نقل حدیث پیامبر ممنوع شد و کارخانههای حدیثسازی و جعل حدیث در راستای منافع قدرت حاکمه شروع بهکار کردند. خشونت منتخبان سقیفه بنیساعده و زورگویی و نژادگرایی آنان هم باعث ترس مردم و سکوت آنان و ترک 2واجب بااهمیت یعنی امر به معروف و نهی از منکر شد. طوری که از همان ابتدا مردمی که در غدیر حاضر و شاهد انتصاب علی(ع) توسط پیامبر(ص) بودند در قبال تصمیمات سقیفه دم برنیاوردند و سکوت کردند. همین بیتفاوتی مردم کار را به جایی رساند که چند روز بعد از رحلت پیامبر(ص) دختر دردانهاش را زدند و زخمی کردند ولی کسی اعتراضی نکرد. ابوذر را که پیامبر(ص) در موردش فرمود: آسمان بر راستگوتر از او سایه نیفکنده است، بهخاطر حقگویی و راستگوییاش شکنجه کردند و کتکش زدند و در نهایت به شام و سپس ربذه تبعید کردند تا در غربت بمیرد و کسی حقایق اسلام را از زبان او نشنود.
ارتجاع بعد از پیامبر(ص) و پشت کردن مردم به آموزههای اسلامی آن حضرت، نتیجه این اتفاقات بود که از رهگذر تبلیغات، ادبیات، حدیثسازی، شبههافکنی و ایجاد تردید در اعتقادات مسلمانان صورت میگرفت. این ارتجاع باعث کاهش فهم دین و قاطی شدن حق و باطل گردید. امر به معروف و نهی از منکر جایگاه خود را از دست داد و رفتهرفته موجب افول غیرت دینی مردم و متعاقب آن بیعلاقگی مردم به فهم دین شد. خب بسیار هم طبیعی است که وقتی مردم درک درستی از دین نداشته باشند و حق را از باطل تشخیص ندهند، افرادی چون معاویه و یزید را هم به جانشینی پیامبر(ص) میپذیرند. بهخاطر همین، امامان شیعه به پیروان خود اصرار داشتهاند که نسبت به دینتان بیتفاوت نباشید و دینتان را خوب بشناسید تا در کشاکش شبههها سربلند بیرون بیایید.
این عوامل باعث شد که امت پیامبر(ص) رفتهرفته به بیتفاوتی برسند و 50سال بیشتر از رحلت پیامبر اکرم(ص) نگذشته که فرزندش را با لب تشنه سر ببرند و اسب بر بدنش بتازند. این بیتفاوتی نسبت به دین و فراموش کردن امر به معروف و نهی از منکر عامل نابودی امتهاست و اختصاصی هم به امت اسلام ندارد. روایت است که خداوند به شعیب فرمود: 40هزار از اشرار قوم تو و 60هزار از نیکان آنها را هلاک خواهم کرد. شعیب پرسید اشرار که تکلیفشان معلوم است اما نیکان را چرا؟ وحی شد بهخاطر آنکه گناه و ظلم اشرار را دیدند و دم برنیاوردند. پیامبر اسلام(ص) فرموده است: امت من همواره در خیر و سعادت بهسر میبرند، مگر آنکه امر به معروف و نهی از منکر و همکاری بر خیر و نیکی را ترک کنند. در این صورت برکات از آنها رویگردان میگردد و گروهی از خودشان بر بقیه مسلط میشوند و کسی در آسمان و زمین به دادشان نخواهد رسید. بهخاطر همین است که در زیارت عاشورا علاوه بر مباشران و قاتلان اباعبدالله، بیتفاوتها را که به این مصیبت بزرگ رضایت دادند و آن را محکوم نکردند لعنت میکند:
«و لعنالله امه سمعت بذلک فرضیتبه».
فاعتبروا یا اولی الابصار
در همینه زمینه :