• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
سه شنبه 11 مرداد 1401
کد مطلب : 167609
+
-

فرجام مشترک؛ از فرار تا مرگ در غربت

شاهان چمدان به دست!

نگاه
شاهان چمدان به دست!

معصومه رضایی _  تاریخ‌پژوه

شاهان چمدان به دست، بهترین توصیف است برای فرجام حکمرانانی که به دستور انگلیس و آمریکا، هماره وسایل خود را برای فرار از کشور آماده داشتند! البته این توصیف علاوه بر آنکه به ترس همیشگی رضاخان و فرزندش از قیام مردم و بی‌پشتوانگی آنان اشاره دارد، حاکی از بی‌اختیاری و سرسپردگی آنان به بیگانگان نیز هست. همانگونه که قدرت‌یابی رضاخان به اراده و کمک انگلیسی‌ها صورت گرفت، خلع او از سلطنت نیز به دستور آنها بود. آنان که خود موجد و حامی بقای سلطنت قزاق بودند و در طول 16سال از او پشتیبانی کردند و منافع فراوانی هم از این پشتیبانی نصیب خویش ساختند، به‌دلیل تأمین عواید بیشتر و اتمام تاریخ مصرف رضاخان، وی را از سلطنت خلع کردند. در شهریور 1320با نزدیک شدن نیروهای متفقین به تهران، او پس از تلاش‌های عاجزانه برای بقا و انتقال سلطنت به پسرش، بدون کمترین مقاومت و کوچک‌ترین دغدغه‌ای نسبت به آینده مردم، ناچار به استعفا و به دستور انگلیسی‌ها از طریق بندرعباس، با کشتی از ایران خارج شد! تا بدان سان تحقیرآمیز که کشتی 5روز در ساحل بمبئی لنگر انداخت اما افسر انگلیسی به رضاشاه کبیر(!) -که نیمی از مملکت را به نام خود سند زده بود- حتی اجازه پیاده شدن نداد و او روی دریا ماند تا به جزیره موریس (در جنوب غربی اقیانوس هند) منتقل شد، جایی که پیش‌تر حتی اسم آن را نیز نشنیده بود! چندماهی را به سختی در آنجا سر کرد و پیگیر انتقال به کانادا بود، اما انگلیسی‌ها با انتقالش به ژوهانسبورگ (پایتخت آفریقای جنوبی)، موافقت کردند. بدین‌ترتیب کسی که روزی خویشتن را ابرقدرت و عظیم شوکت می‌دانست، حتی برای اقامتگاه و ادامه زندگی خود نیز، هیچ تصمیمی نمی‌توانست بگیرد! سرانجام او که مسلوب الاختیار شده بود، در روز چهارم مرداد ۱۳۲۳ و درحالی‌که در آرزوی رفتن به قاهره بود، در ژوهانسبورگ به‌دلیل حمله قلبی مُرد. اما از آنجا که هنوز جنگ جهانی دوم به پایان نرسیده بود، متفقین اجازه انتقال جسد او را به ایران ندادند و پس از طی تشریفات مومیایی در آفریقای جنوبی، جنازه به مصر برده و در مسجد الرفاعی به خاک سپرده شد. سرانجام پیکر رضاخان، بنا به تصمیم محمدرضا پهلوی، در سال 1329نبش قبر و به ایران منتقل و همزمان با اعتراضات گسترده مردم و علما، در شهرری و در مقبره‌ای از پیش ساخته شده، مدفون شد.
از سوی دیگر فرجام محمدرضا پهلوی که به‌عنوان دست‌نشانده انگلیس و آمریکا به تخت سلطنت رسیده بود نیز، بهتر از پدرش نبود. او نیز پس از حدود 37سال خدمت و سرسپردگی به اربابان آمریکایی و انگلیسی خویش، در 26دی‌ماه 1357و به امر آنان، ناگزیر به فرار از کشور شد. محمدرضا پهلوی نیز از زمان ترک ایران تا زمان مرگش، گرفتار آوارگی بود!
 در این مدت کشورهای مختلفی را برای اقامت برگزید، اما در هریک از این کشورها، اقامتش با مشکلات مختلفی مواجه شد. به‌طوری‌که مجبور می‌شد تا مدام، محل سکونت خویش را تغییر دهد. در این میان و در هر تغییر اقامتی، یکی از مشکلات او پیدا کردن کشوری بود که حاضر به پذیرش وی باشد، به‌نحوی که از زمان ترک ایران، 10هفته در مراکش، 11هفته در باهاماس، 17هفته در مکزیک، 10هفته در آمریکا برای معالجه و مدت کوتاهی هم در پاناما بود و سرانجام به مصر رفت. همچنین در این مدت، انگلیس، سوئیس، اردن و فرانسه، از پذیرش وی خودداری کردند. در واقع شاه پس از خروج از ایران، عملا به‌صورت مهره‌ای سوخته درآمده بود که حتی ثروت افسانه‌ای که به همراه خود از ایران برده بود نیز نتوانست برای او مامن و پناهگاهی بسازد و با داشتن املاک فراوان در کشور‌های اروپایی و آمریکا تا زمان مرگش روی آسایش را ندید. تقدیر آخرین شاه ایران نیز این بود که مانند پدرش، در آوارگی و غربت و پس از تحمل خفت و دشواری‌های بسیار، دنیا را در 5مرداد 1359ترک گوید. در مراسم تشییع جنازه او، سادات رئیس‌جمهور مصر و نیکسون رئیس‌جمهور سابق آمریکا شرکت کردند. حتی ملک‌حسین دوست قدیمی شاه که بسیار به او مدیون بود نیز، زحمت شرکت در این مراسم را به‌خود نداد و از میان هیأت‌های دیپلماتیک خارجی مقیم مصر، تعداد کمی در مراسم حضور یافتند. هیأت حاکمه آمریکا نیز، تنها به صدور پیام تسلیتی اکتفا کردند. تقدیر این بود که او نیز به مثابه پدرش، در مصر خاک شود، به سان فراعنه این کشور!

این خبر را به اشتراک بگذارید