کوچه نقاشها
کتاب خواندنی «کوچه نقاشها» روایت خاطرات سیدابوالفضل کاظمی، فرمانده گردان میثم در دوران جنگ تحمیلی از زبان خودش است که در انتشارات سوره مهر چاپ شده است. لحن ساده و بیپیرایه کاظمی و به تعبیری ادبیات عامیانه او در روایت خاطرات سبب میشود مخاطب ارتباطی صمیمی با اثر برقرار کند. بیان تفاوتهای سالهای قبل و پس از انقلاب از نقاط قوت این کتاب به قلم عاطفه صبوری است. نام کتاب برگرفته از محلهای است که ابوالفضل کاظمی در آن متولد شده و خاطرات نوجوانی او در آن شکل گرفته است. در بخشی از کتاب «کوچه نقاشها» میخوانیم: «دوازدهساله بودم که به دبیرستان جهان رفتم. صبحها درس میخواندم و بعدازظهرها در قهوهخانه دایی سیدعلی کار میکردم. تازه الفبای لاتی را یاد گرفته بودم و برای زندگیام تصمیم میگرفتم. قهوهخانه دایی سیدعلی، سر خیابان گارد ماشین دودی بود و صفای لب خط را داشت. یک باغچه نسبتاً کوچک بود که چند تخت در اندرون و بیرونش در فضای باز گذاشته بودند. روزی یک تومن مزد میگرفتم. سوگلی بودم و کارهای سخت انجام نمیدادم. دایی دو تا قهوهچی داشت که بیشتر کارها، روی دوش آنها بود. دایی هم فقط پشت دخل مینشست و مایه میگرفت. دم ظهر، چند طایفه، مشتری قهوهخانه بودند. لاتها و جاهلها و دستمالبهدستها، کلاهمخملیها و مشتیها و عبابهدوشها میآمدند برای گپ و صحبت و چای قندپهلو. فقیر و پولدار؛ هر کس از هر جا خصوصاً آنها که از غرغر زن و بچه کلافه و خسته بودند، به قهوهخانه دایی پناه میآوردند تا نفسی بگیرند.»