زینب قمی:
جمله خیلی جالبی را به مایک تایسون-یکی از بزرگترین مشتزنان چند دهه گذشته- نسبت میدهند؛ «نظم انجام کاری است که از آن متنفر هستی ولی طوری انجامش میدهی که انگار عاشقش هستی.» البته منظور از تنفر این نیست که ما با این کارها دشمنی داریم؛ منظور آن است که در حالت عادی حال و حوصله انجام دادن این دست کارها را نداریم و میخواهیم از انجامشان شانه خالی کنیم. تعریف دیگر انضباط، انجام کارهایی است که «باید» انجام شوند، چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، چه حال و حوصله داشته باشیم چه نداشته باشیم. انضباط به معنای انجام کارهایی نیست که «دوست» داریم انجامشان بدهیم و حرکت از این «دوست داشتن» به آن «باید انجام دادن» تفاوت بزرگ آدمها را رقم میزند.
بهترین کارها
کارهایی هست که در حالت عادی علاقهای به انجامشان نداریم. حتی کار را به آنجا میکشانیم که انجام این کارها را رنجآور عنوان میکنیم، در این صورت چه باید کرد؟ اینجا پای استفاده از «قدرت اراده» به میان میآید. قدرت اراده یعنی قدرت دنبالکردن تصمیمهای سنجیدهای که به آنها فکر کردهایم و قرار است انجامشان بدهیم. بدینترتیب، اگر باری به هر جهت عمل کنیم و خودمان را به دست رفقا، محیط و اتفاقات بسپاریم یعنی قدرت ارادهای در ما وجود ندارد و به روایت حضرت امیر علیهالسلام، بهترین کارها آنهایی هستند که انجامشان برای آدمی گرانبار است. راستی این کارها کدام کارها هستند؟ همانهایی که بیشتر مردم از انجامشان گریزانند و فقط آدمهایی که دوست دارند به چشماندازهای موفقیت برسند بار سنگین آنها را تحمل میکنند.
از دانستن تا توانستن
اما برای انجام این کارهای سخت و عملیاتیکردن این انضباط آزاردهنده چه باید کرد؟ این، سوالی است که خیلیها میپرسند. آنها در «نظر» میدانند که باید قدرت اراده داشته باشند و برنامههایشان را دنبال کنند اما در «عمل» مشکل دارند و تسلیم وسوسههای ریز و درشت میشوند؛ از دعوت به یک مهمانی گرفته تا صرف بستنی یا قهوه با رفقا و تماشای یک برنامه تلویزیونی و... . به این منظور لازم است که به نکتههایی اشاره کنیم؛ شاید برایتان کارساز باشد و بتواند قدرت اراده را در شما بیدار سازد.
این اجبار سازنده
نخستین مسئله، اصلاح نگرش است. رنج و درد ناشی از رشد یک رنج و درد اختیاری نیست که بتوانیم از آن فرار کنیم. شما در طول زندگی یا رشد میکنید یا عقبگرد؛ حالت فیمابینی وجود ندارد که بخواهید به آن توجه کنید. پس رشد یک اجبار است که اگر به آن توجهی نداشته باشید سقوطتان قطعی است. یکجورهایی به بالا رفتن از سراشیبی کوه میماند؛ شما بالا میروید و گزینه دیگری وجود ندارد. شاید بگویید که گزینه دیگر، بالا نرفتن است! اما این گزینه وقتی مطرح است که شما پایین کوه هستید نه در میانه راه. ما در طول زندگی و از روزگار بلوغ فکری به بعد یکباره به میانه این سراشیبی پرتاب میشویم. در این صورت یا بالا میروید یا پایین میافتید. اما این «یا» نشانه انتخاب نیست؛ صرفا گزارش وضعیت موجود است که اگر بالا نروید «اجبارا» و «جبرا» چه اتفاقی خواهد افتاد.
اصلاحات فکری
پس توسعه و رشد یک نیاز قطعی و واقعی است. مسئله اینجاست که شما در حالت عادی شرایط و مرزهای مشخصی دارید. اما رشد یعنی از این شرایط مشخص و معمول پیشتررفتن. در این صورت انرژی بیشتر را از کجا میآورید؟ از قدرت ارادهتان. اما این پیشتررفتن رنج دارد، درد دارد ولی نکته اینجاست که این رنج و درد، شما را نخواهد کشت و چیزی که شما را نکشد میتواند باعث رشدتان بشود. پس ابتدا بپذیرید که رشد باید اتفاق بیفتد و در گام دوم، بپذیرید که این کار همراه با درد و رنج خواهد بود. در گام بعدی نیز بپذیرید که این درد و رنج شما را نخواهد کشت. در گام بعدتر باید این درد و رنج را عمیقا بپذیرید؛ چرا که برای رشد لازم است و اتفاقا درد و رنجهایی که همراه توسعه فردی هستند نتایج بهدست آمده را خوشایندتر میکنند و منجر به خوشبختی بیشتر میشوند.
این دو اهرم طلایی
نکته بعدی استفاده از دو اهرم «قدرت چرایی» و «تصویرپردازی» است. گاهی میخواهید کارهایی را انجام بدهید و به پیش بروید و به قدرت ارادهتان هم اعتماد دارید ولی متاسفانه این قدرت اراده کفایت نمیکند. شاید شما هم متوجه دلیل اصلیاش نشوید. واقعا چرا این اتفاق میافتد؟ باید به «قدرت چرایی» پناه ببرید. شما واقعا چرا میخواهید این کار یا این کارها را انجام دهید؟ شاید دلیل شما شخصی و خیلی پیش وپا افتاده باشد؛ در این صورت انگیزه تولیدشده خیلی کم خواهد بود. شاید هم دلیل شما جمعی و گسترده باشد؛ در این صورت انگیزه تولیدشده بالاتر خواهد بود. البته شاید هم دلیل شما خیلی انتزاعی و جهانی باشد؛ در این صورت هیچ انگیزهای تولید نخواهد شد؛ چراکه شما چیزی را پیش چشمهایتان نمیبینید که بخواهید دنبالش بروید و برایتان تولید انگیزه کند. پس یادتان باشد که برای انجام کارهایتان دلایلی انتخاب کنید که هم انگیزه شما را بیدار کنند، هم به وجه انسانی شما ارتباط داشته باشند و هم فایده عمومی برسانند. در این صورت شما خستگیناپذیر خواهید بود.
نبرد تن به تن تخیل و اراده
مسئله بعدی، استفاده از قدرت انگاره یا تصویرسازی است. آنتونیرابینز- مربی بزرگ توسعه فردی- معتقد است که قدرت انگاره فردی 10 برابر قویتر از قدرت اراده فردی شماست. این دقیقا یعنی چه؟ سادهترش میشود اینکه قدرت تخیل شما، 10برابر قدرت اراده شماست؛ یعنی اگر کاری را که میخواهید انجام دهید مخالف قدرت تخیل و تصویرپردازی شما باشد شکست خواهید خورد. پس چه باید کرد؟ سعی کنید قدرت تخیل و تصویرسازی خود را با قدرت اراده و میل خواستن و کارهایی که باید انجام بدهید همسو کنید. در این صورت انجام آن کارها برای شما سادهتر و سهلتر خواهد شد. مدام خودتان را در حال انجام کارها تصور کنید؛ چه احساسی خواهید داشت؟ چه حرفهایی خواهید زد؟ چه رنگها و صداهایی را مشاهده خواهید کرد؟ هیجان شما چگونه خواهد بود؟ نگاه دیگران به شما چگونه خواهد بود؟ همه را تصور کنید تا تمرین انگارهسازی و تصویرسازی اتفاق بیفتد.
با عطف به این نکتههاست که میتوانید از قدرت اراده خود بهترین استفاده را ببرید و صرفا با کمی بیحوصلگی و درد و رنج ناشی از انجام کارهای مهم عقبگرد نکنید.
شنبه 29 اردیبهشت 1397
کد مطلب :
16741
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/89vl
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved