• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
پنج شنبه 23 تیر 1401
کد مطلب : 165892
+
-

گفت‌وگو با محمداسماعیل حاجی‌علیان، نویسنده‌ای با یک کارنامه پر از داستان و جایزه

نویسندگان شهرستانی جدی گرفته نمی‌شوند


محمداسماعیل حاجی‌علیان، نویسنده پرکاری است و میان آثارش هم داستان‌ کوتاه پیدا می‌شود و هم رمان بلند. اما او جز پر‌کار بودن، کارنامه پرجایزه‌ای هم دارد. از سال‌1385که نخستین جایزه ادبی را در جشنواره فلک‌الافلاک خرم‌آباد گرفت تا امروز حدود 100جایزه ادبی از جشنواره‌های مختلف گرفته و حالا خبر رسیده که مجموعه داستان کوتاه او با عنوان «ساعت دنگی» که پیش از این جایزه ادبی جلال‌آل‌احمد را گرفته بود، به‌عنوان کتاب سال هم برگزیده شده است. حاجی‌علیان معتقد است  که برچسب شهرستانی‌بودن، عنوان بدی است که به بسیاری از نویسندگان می‌دهند و راه را بر پیشرفت آنها می‌بندند. نویسنده آثاری مانند «آتون‌نامه»، «سی‌و‌یک روز و پنج انگشت»، «درست یک پا روی زمین»، «ایوار»، «آدمک چوبی سوت بلبلی» و «مقام گورخانه»، از جوایز ادبی و فضای نویسندگی در این روزها می‌گوید.

    علاقه شما به نوشتن از کجا و چطور شکل گرفت؟
از کودکی نوشتن را دوست داشتم. از همان حدود 10سالگی که خواندن و نوشتن یاد گرفته بودم، صفحه حوادث روزنامه‌ها را می‌خواندم، شخصیت‌های این خبرها را به قصه‌ها می‌بردم و داستان می‌نوشتم. برخی از این مشاقی‌های کودکی را هنوز دارم. علاقه من به ادبیات از کودکی وجود داشت اما فرصت بروز پیدا نکرده بود تا بعدها که کتاب‌های بیشتری خواندم و دانشم بیشتر شد. در دوره دانشگاه تجربه‌های جدی‌تری در نوشتن کسب کردم و سال1384 نوشتن را به‌صورت حرفه‌ای شروع کردم.

    در دانشگاه در چه رشته‌ای درس می‌خواندید؟
هنر می‌خواندم. آن روزها فضای دانشگاه طوری بود که دانشجویان را به زیست هنری و هنرمندشدن ترغیب می‌کرد. من به نقاشی و نمایش گرایش داشتم اما گاهی هم حس‌هایم را در قالب شعر سپید ثبت می‌کردم. شب‌های شعر دانشگاه و اتفاق‌های ادبی آن دوره برایم انگیزه بود و داستان کوتاه هم می‌نوشتم.

    سراغ آموختن و کارگاه‌های نویسندگی هم رفتید؟
هنوز هم هر کجا بتوانم چیزی بر دانشم بیفزایم حضور پیدا می‌کنم. اوایل سراغ خواندن کتاب‌های تئوری رفتم و بعد هم در کارگاه‌های مختلف شرکت کردم. وقتی ساکن سمنان بودم، هر هفته پنجشنبه‌ها برای شرکت در کارگاه روانکاوی و ادبیات به تهران می‌آمدم و ایده و انگیزه نوشتن رمان «چهارزن» همان جا شکل گرفت.

    نخستین جایزه ادبی را چه زمانی گرفتید؟
سال 1385در جشنواره فلک‌الافلاک خرم‌آباد، نخستین جایزه ادبی را گرفتم و این جایزه برایم بسیار انگیزه‌بخش بود. این تجربه ماندگار باعث شد کار را جدی‌تر ادامه دهم و بعدها موفق به دریافت جایزه‌های متعدد ادبی شدم.

    مشوق شما در کار نویسندگی چه‌کسی است؟
بزرگ‌ترین مشوق من در نویسندگی همسرم است. او نخستین کسی است که داستان‌هایم را می‌شنود و نوشته‌هایم را پیگیری می‌کند. من در رشته‌های هنری مختلفی که آموختم، محرک‌های انگیزه‌بخش مختلفی داشتم. مثلاً برادر بزرگ‌ترم فیلمساز است و همیشه الگو و مشوق من در کار نمایش بود. تا اینکه در دانشگاه با همسرم آشنا شدم و او انگیزه کار حرفه‌ای را در من تقویت کرد. نخستین جایزه ادبی یعنی همان جایزه فلک‌الافلاک هم انگیزه زیادی به من داد.

    به‌عنوان نویسنده‌ای که جوایز ادبی متعددی در کارنامه خود دارد، جشنواره‌ها و جوایز ادبی را چقدر در تشویق جوانان علاقه‌مند به نویسندگی مؤثر می‌بینید؟
در گذشته تعداد جوایز ادبی بسیار کم بود. جشنواره‌ها بیشتر در موضوعات آزاد برگزار می‌شدند و همین موضوع، انگیزه جوانان را در پیدا‌کردن رویکرد ادبی افزایش می‌داد. هم‌اکنون تعداد جوایز بسیار زیاد است و جشنواره‌ها هم اکثراً موضوعی هستند. آن زمان یک، 2جایزه شعر و داستان جوان وجود داشت و این برای برگزیدگان بسیار انرژی‌بخش بود. حالا شاید جوایز ادبی آن میزان از اثربخشی را نداشته باشند اما هنوز هم در تشویق جوانان نویسنده بی‌تأثیر نیستند.

    دنیای نویسندگی چقدر با تصورات اولیه شما فرق دارد؟
من در مسیر آرزوهایم قدم برداشتم و هنوز هم راه آرزوهایم را ادامه می‌دهم. اما در این مسیر شاهد اتفاقات عجیبی هم هستم. نویسنده شهرستانی‌بودن، برچسب بدی است که روی پیشانی بسیاری از استعدادهای نویسندگی می‌چسبانند. فضا طوری است که به نویسندگان شهرستانی، اجازه رشد و پیشرفت زیادی داده نمی‌شود. نمی‌خواهم بگویم فرد یا نهاد خاصی مسئول این اتفاق بد است اما انگار این فضا در جامعه ادبی نهادینه شده است. سال‌های اولی که کتاب‌هایم منتشر می‌شد، همزمان چند کتاب در وزارت ارشاد داشتم که منتظر مجوز بود. بعد از چندبار پیگیری برای روشن‌شدن سرنوشت کتاب‌هایم، سربررس آن زمان وزارتخانه با لحن بدی گفت: تو بچه شهرستانی مگر که هستی که این تعداد انتشارات خوب قصد دارند کتاب‌هایت را چاپ کنند و جایزه هم می‌گیری؟ این حرف خیلی ناراحتم کرد. این نگاه عجیب مخصوص یک نفر نیست. هنوز هم نویسندگان شهرستانی سهم کمی در رویدادهای ادبی و جوایز آن دارند و انگار قانون نانوشته‌ای وجود دارد که نویسندگان شهرستانی جدی گرفته نشوند.

    هنوز هم نویسندگان شهرستانی نادیده گرفته می‌شوند؟
ترکش‌های نگاه نادرست به این گروه از نویسندگان هنوز وجود دارد. کتاب‌های این نویسندگان به خوبی توزیع نمی‌شود و از بسیاری برنامه‌ها و رویدادها که در تهران برگزار می‌شود، محروم هستند. ناشران شهرستانی هم معمولاً در پخش کتاب‌ها ضعیف عمل می‌کنند و به این ترتیب آثار نویسندگان شهرستانی آنطور که باید به‌دست مخاطبان علاقه‌مند به ادبیات نمی‌رسد. من با ناشران بزرگی همکاری کرده‌ام و شاید سماجت خودم در این موفقیت بی‌تأثیر نبوده، اما همه نویسندگان این سماجت را نداشته‌اند و از دنیای ادبیات حذف شده‌اند.

    فضای داستان‌نویسی و فعالیت‌های ادبی در شهرهای دیگر چطور است؟
ادبیات در شهرستان‌ها چندان جدی گرفته نمی‌شود. ادارات ارشاد در شهرستان‌ها خودشان را از نویسندگان دور می‌بینند. مثلاً من به‌عنوان نویسنده‌ای پرکار که جوایز ادبی معتبری هم در کارنامه حرفه‌ای خود دارم، در اداره ارشاد اصفهان کاملاً ناشناس هستم! این وضعیت حمایت از نویسندگان در شهر بزرگی مانند اصفهان است و البته که اوضاع در شهرهای دورافتاده و کم‌برخوردار خیلی بدتر است. اتفاق تلخ این است که نویسندگان خوبی بدون حمایت فرصت بروز استعدادهایشان را از دست می‌دهند و از گردونه فعالیت ادبی حذف می‌شوند.

    این روزها مشغول نوشتن چه اثری هستید؟
روزهای سختی را از نظر حرفه‌ای پشت‌سر می‌گذارم چون نوشتن یک اثر سخت و پیچیده را در دست دارم. کار سنگینی دست گرفته‌ام که به دوره مشروطه اصفهان می‌پردازد. این دوره با مشروطه تهران و تبریز تفاوت‌های زیادی دارد. کتاب، روایت 5زن در دوران مشروطه اصفهان است که هر کدام عقاید مختلفی دارند و کنار هم گذاشتن آنها در یک رمان کار سختی است. نوشتن طرح و مرحله پژوهش کار، زمان زیادی برد و این روزها هم مشغول نوشتن اثر هستم. به‌عنوان یک نویسنده، از رسیدن به تکرار بیزارم و فکر می‌کنم روزی که کارهای قبلی را تکرار کنم، مرگ حرفه‌ای من از راه رسیده است. به همین دلیل هم کار برایم سخت‌تر و سنگین‌تر می‌شود. امیدوارم فضای ادبی بیشتر به نویسندگان شهرستانی و آثارشان توجه نشان دهد. دست‌کم آثاری که در جوایز ادبی برگزیده می‌شوند باید شرایط بهتری در توزیع و پیدا‌کردن مخاطب داشته باشند. برای کتاب ساعت دنگی من که اثر برگزیده جایزه ادبی جلال آل‌احمد و برنده کتاب سال است، برنامه خاصی برگزار نشده و آنطور که باید به‌دست مخاطب نرسیده است. امیدوارم این فضا در سال‌های بعد اصلاح شود و اقدامات مثبتی را شاهد باشیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید