• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
پنج شنبه 23 تیر 1401
کد مطلب : 165887
+
-

روزمرگی با روان ما چه می‌کند و چطور با آن روبه‌رو شویم

سلاخی روزها با ساطور روزمرگی

سلاخی روزها با ساطور روزمرگی

نیلوفر ذوالفقاری

هر روز همان کارهای تکراری، همان مسیر همیشگی، همان برنامه روزانه بدون هیچ تغییری، احتمالاً شما هم موافقید که این تکرار، جز ملال و آسیب رساندن به روح و روان ما، پیامد دیگری ندارد. روزمرگی، حاصل زندگی ماشینی است و بسیاری از افراد با ملال حاصل از آن دست و پنجه نرم می‌کنند. برای شکستن این چرخه تکراری باید ابتدا بدانیم روزمرگی چرا و چگونه ایجاد می‌شود و با چه راهکارهایی می‌توانیم از آن پیشگیری کنیم یا آن را از بین ببریم؟ پاسخ این سؤالات را، مجتبی شکوری (معلم و پژوهشگر)  به ما می‌گوید.

تأثیرات منفی روزمرگی بر روان
این تصور که احساس روزمرگی مخصوص افراد بیکار است، اصلاً درست نیست. خیلی وقت‌ها فردی اتفاقاً خیلی هم سرش شلوغ است و دائماً درگیر کار است اما وقتی حال و هوای او را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم برای انجام این کارها دلیلی ندارد و دچار ملال و بی‌حوصلگی و روزمرگی است. در واقع روزمرگی حاصل یکنواختی است، اگر حس کنیم همه‌چیز سر جای خودش است و هیچ مسئله جدیدی در زندگی اتفاق نمی‌افتد و لازم نیست برای رسیدن به تعادل جدید فکر کنیم، دچار روزمرگی خواهیم شد. شخصی که درگیر روزمرگی است آستانه تحمل پایینی دارد. بر اثر کسالت و روزمرگی، تعادل روانش به هم می‌خورد، به همین دلیل هم می‌تواند عصبی و افسرده شود و از خود رفتارهای نامناسب نشان دهد. احساس خستگی، ترس، تردید، اضطراب و شکست، از تأثیرات منفی روزمرگی است. برای کسی که دچار احساس ملال است، همه‌‌چیز در نگاهش تکراری شده و دیگر مثل سابق حس خوشحالی ندارد؛ احساس غم و اندوه را تجربه می‌کند و دیگر هیچ انگیزه‌ای برای ادامه دادن ندارد.

کسالت در محل کار
در زندگی شهروند امروزی، بخش زیادی از روزمرگی در بعد اجتماعی و شغلی اتفاق می‌افتد. احساس روزمرگی در کار می‌تواند از عوامل مختلفی سرچشمه بگیرد؛ مثل عوامل شخصیتی، اهداف و انگیزه‌های فرد در زندگی، توانایی‌ها و ناتوانایی‌ها فرد یا شرایط حاکم بر محیط کار و شبیه آن. افرادی که به هر دلیلی احساس می‌کنند کارشان کم‌اثر و کم اهمیت است، بعد از مدتی دچار روزمرگی در کار خود می‌شوند. وقتی شغل فرد با شخصیت و خصوصیاتش تناسبی نداشته باشد، حس روزمرگی تشدید می‌شود. همکاران هم در ایجاد این حس تأثیر دارند. فردی که صبح با انگیزه زیاد سر کار می‌رود ولی مدام با چهره عصبانی مدیر و همکار بی‌حوصله و کسل‌کننده خود روبه‌رو می‌شود، به‌تدریج دنیا را از روزنه دید همکارانش تعبیر و تفسیر خواهد کرد و دیگر هیچ اشتیاقی برای انجام دادن کارهایش نخواهد داشت.

چه باید کرد
برای رهایی از روزمرگی شغلی، کارتان باید براساس علایق و منطبق با شخصیت شما باشد و کار خود را با عشق و علاقه انجام دهید؛ چون اگر واقعاً کسی شغل خود را دوست نداشته باشد، هر قدر هم در آن زمینه تحصیل کرده و مهارت کسب کند، نمی‌تواند بازدهی فردی را داشته باشد که با عشق و علاقه کارش را انجام می‌دهد. حتماً با مدیر خود درباره این مسئله صحبت کنید و از او بخواهید که به شما کمک کند. شاید او حوزه کاری شما را تغییر دهد یا مسئولیت‌های بیشتری به شما بدهد و به این ترتیب انگیزه شما افزایش پیدا کند. فاصله گرفتن از کار و سفر رفتن باعث می‌شود تا هم از لحاظ جسمی و ذهنی آرامش پیدا کنید و هم ارزش کارتان را بیشتر بدانید و بعد از چند روز مرخصی، با روحیه شادتری سر کار خود حاضر شوید.

عوامل ایجاد حس ملال و روزمرگی
عوامل مختلفی ممکن است باعث شوند روزمرگی جای نشاط و شادابی زندگی را بگیرد. یکی از این عوامل، یکنواختی است. وقتی ما از نظر حسی با اطلاعات و تجربیات یکنواخت مواجهیم با ملال روبه‌رو می‌شویم. دلیل بعدی، نداشتن هدف و معناست. این یعنی ما کارهایی هم انجام می‌دهیم که جدید است اما چون معنایی برای آن نداریم، آن کار ما را دچار ملال می‌کند. سومین عامل، بحران اراده است، یعنی ما گاهی می‌دانیم که چه کاری باید انجام دهیم اما نمی‌توانیم آن کار را انجام دهیم. در واقع در اعمال اراده خود محدودیت داریم. چهارمین چرخ ماشین ملال، عدم‌ارتباط بین چالش‌ها و مهارت‌هاست. این اتفاق وقتی می‌افتد که با چیزی مواجهیم که یا خیلی ساده است یا خیلی سخت، در واقع بین چالش‌ها و مهارت‌های ما تناسب وجود ندارد. در این حالت فرد به درجه‌ای از ناامیدی می‌رسد که دنبال راهی برای رهایی از این احساسات می‌گردد. بسیاری از ما هم به جای دنبال راه‌حل گشتن، فضای مجازی را بالا و پایین می‌کنیم و سراغ انواع مختلف محرک‌های بیرونی و جالب می‌رویم تا شاید از این روزمرگی بیرون بیاییم، اما هر روز حالمان بدتر می‌شود. ملال و روزمرگی به طرز جالبی هم حاصل تنوع کم و هم حاصل تنوع زیاد است. در مفهوم متناقض انتخاب، وقتی تعداد گزینه‌های ما خیلی زیاد می‌شود ما عملاً فلج می‌شویم و نمی‌توانیم انتخاب کنیم. یعنی همان اتفاقی رخ می‌دهد که وقتی گزینه‌ها کم هستند تجربه می‌کنیم.

راه فرار از ملال روزمرگی
هرچند هر روز با توصیه‌های متعدد صفحات روانشناسی و انگیزشی برای لذت بردن از لحظه، بمباران می‌شویم، اما این توصیه‌ها چندان شدنی و کارآمد نیستند. با این حال راه‌های بیرون رفتن از روزمرگی تا حدی شبیه همین توصیه‌هاست. مثلاً به‌عنوان یک راه‌حل ابتدایی، هر چیزی را که در مورد این جهان و آدم‌هایی که در زندگی شما هستند دوست دارید، فهرست کنید. در مورد هر فعالیتی که شما را به هیجان می‌آورد و سرزنده می‌کند فکر کنید. این فعالیت می‌تواند هر چیزی باشد: موسیقی، ورزش، آشپزی، تدریس، یادگیری، تماشای فیلم و... . در عشق شما به این چیزها شادی و حال خوب نهفته است. بسیاری از ما مدام به‌دنبال تجربه‌های بزرگ و خیلی جالب برای بیرون آمدن از این احساس هستیم. اما همه‌‌چیزی که داریم همین چیزهای کوچک و معمولی اطراف‌مان است. گاهی لازم است چیزهای آشنا را برای خودمان دوباره ناآشنا کنیم. در دنیایی که چیزهای جدید هم پس از مدت کوتاهی کهنه می‌شوند. اگر شما با همین چیزهای کوچک اطراف‌تان لذت نبرید، لذت‌های بزرگ‌تر اتفاق نخواهند افتاد. انتظار کشیدن برای تغییرات اساسی و تحولات چشمگیر کار بیهوده‌ای نیست، باید از تغییرات ساده، انتخاب‌های کوچک اما جدید و مسیرهای کوتاه تازه شروع کنیم تا سد روزمرگی بشکند و تنوع به زندگی ما سرازیر شود.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید