لباس را خداوند برای انسان فرستاد
درنگی کوتاه به 3نوع پوشش در بیان قرآنکریم
سیدمیثم میرتاجالدینی
بسیاری از ما به واسطه وجود روایت رسمی و فراگیر از انسان اولیه، گمان میکنیم آدم و حوا بهعنوان آغازکنندگان نسل انسان، در بدویترین حالت ممکن و نقطه صفر هرگونه تجربه زیست مدنی قرار داشتهاند. لذا تصویر متبادر از انسانهای نخستین، حاوی موجوداتی دوپاست که بخشهایی از بدن خود را با ساترهایی طبیعی مانند برگ یا پوست حیوانات پوشاندهاند و با ژستی شکارگر بهدنبال خوراکی میگردند. این آدمها معمولا بر دهانه غارها ایستادهاند که نشان از غارنشینی آنها داشته و بیگانگی با شهرنشینی و مدنیت را میرساند؛ انسانهایی که زبان و کلمه ندارند و منظور خود را همانند «قاتینگا و پاتینگا» در برنامههای کودک به یکدیگر منتقل میکنند.
3نوع پوشش
این روایت فراگیر که توسط رسانههای مختلف و در شکلها و شیوههای هنری متنوع جای خود را در میان افکار عمومی باز کرده است، هیچ نسبت معینی با روایت قرآنکریم و خداوند متعال از انسانهای نخستین ندارد. بهویژه درباره پوشش که خود نشانه مدنیت است و ممتازکننده انسان از حیوان. قرآنکریم درباره لباس و پوشش میفرماید: «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیکمْ لِباساً یواری سَوْآتِکمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِک خَیرٌ ذلِک مِنْ آیاتِالله لَعَلَّهُمْ یذَّکرُونَ» (اعراف/26)، بدین معنا که ای فرزندان آدم، به تحقیق ما برای شما لباس را نازل کردیم. تعبیر قرآن درباره فروفرستادن لباس و پوشش، خود خط بطلانی است بر تمام نظراتی که لباس و پوشش را در ابتدا کشف بشری میداند و منشأ آن را به انسان بازگردانده و قدسیت و الهیبودن آن را انکار میکنند.» (اعراف/26) لذا لباس از سوی خداوند متعال برای انسان نازل و فرستاده شده، همانگونه که برای این انسان بهمنظور هدایت و راهنمایی او کتابهایی از آسمان نازل شده است. پس وقتی منشأ آغازین لباس در دست انسان نیست، بسیاری از لوازم آن نیز به صلاحدید انسان برنمیگردد. در همین آیه از قرآن کریم، خداوند متعال به 3نوع لباس اشاره میکند. الف) لباسی که سوات شما انسانها را میپوشاند. ب) لباسی که زینتبخش شماست. ج) لباس تقوا. درباره هریک از این 3نوع لباس میتوان به تفصیل قلم زد، لکن به فراخور مجال اندک میتوان صرفا نگاهی گذرا در سایه تامل به این آیات داشت.
لباس نوع دوم؛ لباسی از جنس سوات
برای فهم نوع لباس اول باید بدانیم خداوند متعال به چه چیزی سوات میگوید. در قرآن ذیل ماجرای 2فرزند آدم و حوا یعنی 2پسری که به هابیل و قابیل شهرت یافتهاند، از لفظ سوات استفاده شده است. قابیل وقتی برادر خود هابیل را به قتل میرساند، بر سر جنازه او کاسه چه کنم در دست میگیرد. بدین سبب که تا به حال در جهان با مرگ کسی روبهرو نشده بود و نمیدانست در صورت فوت یک فرد باید با جنازه او چه کرد اما نکته اینجاست که بهصورت اجمال و حتی میتوان گفت غریزی- فطری میدانست که نباید جنازه و پیکر برادر را به حال خود رها کند بلکه باید حتما در قبال او کاری صورت دهد. خداوند در این هنگام کلاغی را فرستاده و بهصورت غیرمستقیم به او آموزش میدهد که بایستی جنازه برادر را دفن کند. در اینجا قرآن از لفظ سوأه استفاده میکند: «فَبَعَثَالله غُراباً یبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیرِیهُ کیفَ یواری سَوْأَه أَخیهِ قالَ یا وَیلَتی أَ عَجَزْتُ أَنْ أَکونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِی سَوْأَه أَخی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمینَ» (مائده/31). سوأه یعنی آن چیزی که انسان بهصورت غریزی- فطری تمایلی به نمایش و نشان دادن آن ندارد؛ یعنی چیزی که انسان دوست دارد آن را از دید دیگران پنهان سازد. جنازه یک انسان دیگر از زمره این موارد است. دلیل برهانی برای چرایی این پوشاندن سوأه وجود ندارد چرا که امری کاملا غریزی-فطری است و مرتبط با گرایشات طبعی انسان.
خداوند متعال همچنین از اندامهای جنسی انسان نیز با لفظ سوأه یاد کرده است و در آیه مذکور پیرامون انواع لباس، از پوششی یاد میکند که خداوند آن را برای انسان فروفرستاده تا برای ستر عورات خویش و پوشاندن اندام جنسی مورداستفاده قرار دهد. واضح است که در دنیایی که جز آدم و حوا هنوز انسان دیگری در آن زندگی نمیکند، فروفرستادن این پوشش حداقلی بابت رعایت حرام و حلال شرعی نیست که آدم و حوا هردو برهم محرم بودند بلکه برای پاسخدهی به این نیاز غریزی-فطری انسان است که تمایل طبعی برای پوشاندن سوآت خویش و ایجاد یک حریم معین کاملا شخصی دارد، لذا اگر کسی امروزه خواستار نمایش رفتار متضادی است یعنی او براساس طبع و تمایلات غریزی- فطری خویش حرکت نکرده و حتما دستخوش تحولاتی در ساحت طبع انسانی خویش شده است. انسان بهگونهای آفریده شده است که طبعا بر منوال تمایل به پوشاندن اندام جنسی حرکت میکند و این نیاز محتاج پاسخ نیز هست و خداوند حکیم و لطیف در مقام خالق بایستی این نیاز انسان را پاسخ بدهد. در نتیجه او لباس را فرومیفرستد.
لباس نوع دوم؛ لباسی برای زینت
اما لباس نوع دوم، لباسی است برای زینت. راغب اصفهانی در کتاب مفردات خویش لفظ «ریش» را بهمعنای پر پرنده دانسته است. یک پرنده بدون پر را تصور کنید، قاعدتا قیافهای زیبا نخواهد داشت؛ چون پر به این پرنده زیبایی میبخشد. «ریش» با توجه به این معنا یعنی آن دسته از پوششهایی که انسان برای زینت و زیبا ظاهر شدن در متن جامعه و زیبا جلوه کردن در نظر دیگر انسانها از آن بهره میبرد. این زیباپسندی نیز امری فطری است که در ذات انسان وجود دارد. تمایل او به زیبا بودن و زیبا دیدهشدن و زیبا ظاهر شدن، یک تمایل ذاتی است که باز برای پاسخ به این تمایل و نیاز انسانی، خداوند متعال بایستی پاسخی را تدارک دیده باشد. از اینرو خداوند لباس دیگری فراتر از آن پوشش حداقلی فروفرستاده تا انسان بتواند به وسیله آن زیبا ظاهر شود. این لباس برخلاف لباس نوع اول که حتی گاه در خلوت انسانهای محرم به یکدیگر هم برای رعایت حریم انسانی مورداستفاده بود، بیشتر جنبه اجتماعی دارد؛ یعنی انسان هم زیبا بودن را مطلقا دوست داشته و هم درنظر دیگران زیبا ظاهر شدن را میپسندد. اما سؤال اینجاست که مرز این زیبا ظاهر شدن و زیبا جلوهکردن یا به تعبیری مرز این زینتبخشی به ظاهر کجاست و حدود آن چگونه است؟
لباس نوع دوم؛ لباسی برای تقوا
بهنظر میرسد پوشش نوع سوم که اساسا ماهیت آن با 2نوع اول متفاوت است، درصدد برآمده تا پاسخی به سؤال مذکور بدهد. در 2نوع اول ما صراحتا با شکلی از پوشش مواجهیم که عورت و اندام جنسی انسان را میپوشاند و انسان را زیبا میکند اما پوشش نوع سوم به جای توصیف کارکرد، در ضمن داشتن یک نام ویژه، صرفا صفتی را یادآور میشود. آن صفت هم تقواست. پوشش تقوا هم بهعنوان بهترین پوشش معرفی میشود. از اینرو میتوان احتمال داد که زیبابخشی و زینت ظاهر و پوشش تا آنجاست که تقوا رعایت شود اما تقوا چیست؟ برخی بزرگان تقوا را از وقایه بهمعنای سپری دانستهاند که انسان را از آسیبها و خطرها حفظ میکند؛ نوعی نگهدارنده و حفاظتکننده از انسان. لباس تقوا یعنی آن حدی از زیبایی مجاز به تجلی در اجتماع است که انسان را به دامن انواع خطرها نینداخته و او را در مقابل آسیبها بیحفاظ و بیسپر رها نکند. در نهایت آنکه آیه قرآن از این فروفرستادن پوششها به نشانههای خدا یاد میکند، شاید که متذکر شویم.