• جمعه 6 مهر 1403
  • الْجُمْعَة 23 ربیع الاول 1446
  • 2024 Sep 27
سه شنبه 21 تیر 1401
کد مطلب : 165750
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/o2EoY
+
-

حرف زدن در تاریکی

مریمی ظاهری

حرف زدن در تاریکی پای مرا به سینما باز کرد. سینما از جهان دیگری حرف می‌زد و رویاهایش دلنشین بود؛ گستره وسیعی بود که  ذهن را درگیر می‌کرد. در تاریکی این محیط دلنشین بیشتر خودم بودم؛ خودی که دوستش داشتم. غرق شدن در تاریکی و رویا؛ رؤیایی که با دیگری فرق دارد، برایم خود بودن محض بود. اما چیزی را که دوست داشتم بفهمم این بود؛ آیا چیزی که می‌بینیم رؤیایی درون یک رؤیای دیگر است.
سینما و سالن نمایش فیلم مناسب‌ترین فضا برای آشکار کردن رویاهایم بود؛ در وضعیتی که همه جا تاریک است و تو با کسی ارتباطی نداری و دررؤیای بزرگی غوطه ور شدی و بی‌خبر از هر آنچه در بیرون سالن تاریک سینما در گذر است به‌رؤیا دیدن مشغولی. کم‌کم داشتم به صرافت بیانیه صادر کردن درباب سینما و ‌رؤیا و فیلم دیدن می‌افتادم، غافل از اینکه صدایم آرامش دیگران را بر هم زده بود، نفهمیده و شاید هم اندکی بی‌توجه ادامه دادم، و اما رویا؛ همه فیلم‌ها درباره خیال و ‌رؤیا هستند. درست اینکه رؤیا بین بیداری و من فکر می‌کنم در سالن سینما تماشاچی‌ها‌رؤیا نمی‌بینند بلکه اکثر وقت‌ها نمادها را می‌بینند. با درد آرنج نفر بغل دستی و تشر نفر پشت سری به‌خودم آمدم. عذر‌خواهی مبسوطی کردم و در صندلی فرو رفتم. حرف زدنم در تاریکی داشت به آخر می‌رسید  و من هنوز حرف نگفته زیاد داشتم و رویاهایم هنوز ادامه داشتند. ولی به‌ناچار باید آنجا را ترک می‌کردم چون مخل آسایش دیگران شده بودم. از آنجا که عقیده داشتم سینما و تماشای فیلم نوعی مکالمه جهانی است- چرا که سینما زبان مشترک تمام انسان‌ها است-و درحالی‌که می‌دانستم روز 12جولای در تقویم جهانی روز مکالمات جدید است،  با دنیای حرف نزده و رویاهای ندیده سالن تاریک را ترک کردم.

این خبر را به اشتراک بگذارید