نگاهی به سفرنامههای حج ایرانیان، به مثابه منبعی شناختی
آیینه حال و قال مردمان ادوار
انوشه میرمرعشی، روزنامه نگار
رحله یا سفرنامهنویسی حج، سنتی بوده که از هزارسال قبل، میان برخی از حاجیان اهل قلم رواج داشته و امروز نیز همچنان ادامه دارد. میتوان گفت سفرنامه حج ناصرخسرو قبادیانی، نخستین سفرنامه حج به زبان فارسی است که حاوی نکات بسیار جالب توجه و بیانکننده تاریخ زمانه اوست. با این همه پس از آن سفرنامه، حجنگاری در میان ایرانیان چندان رونقی نداشت، تا دوره قاجاریه. در این دوره است که بسیاری از علما، درباریان و شاهزادههای قجری و دست به قلم شده و خاطرات و یادداشتهای خویش از سفر حج را نگاشتهاند. این روند با کمی رکود، در دوره پهلوی هم ادامه پیدا کرد. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با ازدیاد سفرهای عمره و واجب میان ایرانیان، نوشتن سفرنامه حج رشد کمی و کیفی فراوانی پیدا کرد. در مقال ذیل آمده، نگاهی داشتهایم به سیر محتوایی سفرنامههای حج ایرانیان، بهعنوان یک منبع مهم شناختی در حوزه تاریخ. امید آنکه مفید آید.
یادداشتهای راه سفر، حجیمتر از خود سفر
سفرنامهها در شکل عام خویش، علاوه بر اینکه یکی از منابع مهم شناختی در حوزه مسائل دینی، فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی است، یک منبع مهم در حوزه تاریخ هم هست زیرا سفرنامهنویس، ناخودآگاه ضمن شرح حوادث روزگار خود در دوره حج، اطلاعاتی را درباره شرایط تاریخی زمانهاش نیز به مخاطب ارائه میکند. بهطور مثال یکی از تفاوتهای عمده سفرنامههای حج دوران قاجار و قبل از آن با سفرنامههای حج امروز، تفاوت رویکرد آنها در بیان حوادث مسیر سفر است زیرا برعکس امروز که رسیدن به مکه، از نقطه حرکت مبدأ «حجاج» با وسایل حملونقل امروزی بهویژه هواپیما بسیار سهل و سریع انجام میشود، سفر حج در گذشته و رسیدن از شهر مبدأ تا مکه، کاری بسیار سخت و طاقتفرسا بوده است. به همین علت، عموم سفرنامهنویسانی که تا اواخر دوره قاجار سفرنامه حج نوشتهاند، بخش زیادی از یادداشتهای خود را به توصیف مناظر مسیر سفر، از مبدأ تا رسیدن به کعبه اختصاص دادهاند. اشاره به مخاطرات راه بهویژه وجود راهزنان و قطاعالطریق باجگیر، بیان حوادثی که برای همکاروانیها اتفاق میافتاده، شرح تحمل گرسنگی و تشنگی، شیوع بیماری و فوت همراهان و...، ازجمله آن سختیها بوده است.
این مسئله اما در روزگاری که حاجی باید مسیری طولانی و سخت را برای رسیدن به خانه خدا طی میکرده، عجیب نبوده است. مثلا میرزاعبدالحسینخان افشار ارومی (از امرا و نظامیان زمان ناصرالدین شاه قاجار)، بخش اعظم سفرنامه حج خود را، به شرح سفر ده ماهه از تهران به قزوین، رشت و انزلی و بادکوبه و از آنجا به تفلیس و استانبول و سپس ادامه سفر با کشتی به جده و مکه را، به شکل یادداشتهای روزانه اختصاص داده است. او در این سفرنامه به سختیهای سفر و منازل پرخطر در مسیر، اشارات بسیار کرده است1. یا سفرنامه همسر عمادالملک (دختر مبارک میرزا از نوادگان فتحعلیشاه قاجار) از سفر به عتبات عالیات و مکه و مدینه که از دوره ناصرالدین شاه به یادگار مانده است، هم نکات بسیار جالبی درباره مخاطرات سفر حج در آن دوره، بهویژه ابتلای همکاروانیها به انواع بیماریها و فوت ایشان در مسیر و حتی سختیهای طاقتفرسای سفر با کشتی، از بصره به جده دارد. 2
همچنین سفرنامه میرسیداحمد هدایتی تولیت حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) که در اواخر دوره قاجار یعنی در خرداد 1299.ش راهی سفر حج میشود، هم از این منظر قابل تأمل است. او همراه با جمعی از مردمی که قصد زیارت خانه خدا را کرده بودند، ابتدا از راه کرمانشاه و قصر شیرین به عراق سفر کرده و پس از زیارت نجف و کربلا، کاظمین و سامرا، به بصره میرود و با کشتی بهسوی جزیرهالعرب حرکت میکند، اما گرفتار شرایط بحرانی کشور عراق میشود. هدایتی درباره وضعیت عراق در آن مقطع مینویسد: «وضعیت عراق عرب در این اوقات خیلی منقلب و از 2سال قبل تاکنون که تحت اشغال نظامی حکومت انگلیس درآمده، هنوز یک صورت رسمی بهخود نگرفته. قبایل اعراب و سکنه شهرها، همگی اظهار نفرت نسبت به دولت مزبور مینمایند و مطالبه استقلال میکنند... طیارههای انگلیسی هم برای اخافه (ترساندن) اهالی، دائما در هوای عراق جولان میدهند و از شهری به شهر دیگر میروند و هرجا دستهجات طاغی [گروههای مجاهدی که با استعمار انگلیس میجنگیدند] را میبینند، بمبریزی میکنند. و همین چند روزه در بغداد سه دفعه مصادفه بین اهالی با قوای نظامی شد و عده از طرفین مقتول شدند...».3
فصل مشترک همه سفرنامهها
با این حال همه سفرنامهنویسان حج، در بیان اعمال و مناسک این تجربه شگرف، حتماً اشاراتی به مسائل معنوی و دریافتهای معرفتی این سفر داشتهاند. گرچه باید اذعان کرد که توجه به امور انفاسی و معرفتی در دهههای اخیر بیشتر شده، اما این موضوع در سفرنامههای قدیمی هم دیده میشود. بهطورمثال یکی از قدیمیترین سفرنامههای حج، باقیمانده از دوران صفوی که نوشته یک بانوی ایرانی است، «سفرنامه منظوم حج بانوی اصفهانی» است. متأسفانه درباره هویت نویسنده، اطلاعات چندانی در دسترس نیست. تنها همینکه نامش «شهربانو بیگم» است و از سادات اردوباد، اما وی خود را همسر میرزا خلیل یکی از منشیهای دیوان عالی شاه سلطان حسین صفوی معرفی میکند. او در ابتدای سفرنامه منظومش (همه سفرنامه به زبان شعر است)، توضیح میدهد که پس از فوت همسر عزیزش، نتوانسته غم فراق میرزا خلیل را تحمل کند و برای تسکین غم از دستدادن همسر، عزم سفر حج میکند. احساسات زنانه، در سفرنامه همسر میرزا خلیل موج میزند. او از دیدن چند تن از اقوامش در منطقه دولتآباد قزوین، بسیار ذوقزده میشود و یا مثلا وقتی در طول سفر با سختیها و ناامنیها منطقه تحت سلطه عثمانیها مواجه میشود، از ترسها و اضطرابهایش سخن میگوید و حتی چون خیلی به شهر اصفهان علاقه داشته، وقتی به شهر حلب (در سوریه امروزی) میرسد و بازارها و کوچه و خیابانهای آنجا را شبیه اصفهان مییابد، خوشحالیاش را اینگونه بیان میکند:
شبیه اصفهان دیدم حلب را
به ایران توأمان دیدم حلب را
این بانو وقتی به شهر مکه میرسد، به توصیف دیدههایش میپردازد:
به سنگستان کعبه رو نهادند
غم و اندوه را یکسر نهادند
ز بعد چار فرسخ، پنجمماه
نمایان گشت چون مه کعبهالله
سپس شروع به توضیح دادن اعمال حج میکند:
سحر چون خور برآورد از افق سر
روان گردیدم از وادی معشر
چو نزد جمره عقبی رسیدم
عنان محمل خود را کشیدم
به فرمان خداوند یگانه
نمودم رجم و گردیدم روانه
پس آنگه در منی خرگه تکیدم
جمل از بهر قربانی خریدم...
علاقه شهربانوبیگم به خاندان رسولالله(ص) در اشعارش عیان است. بهویژه وقتی به مدینه میرسد و میبیند که در حرم ائمه بقیع بوریا پهن شده است، خیلی ناراحت میشود و آرزو میکند که شاه ایران، برای آن حرمهای مطهر فرش بفرستد:
ز فرقت شرحه شرحه گشت سینه
رسیدم تا به نزدیک مدینه
ز شوق مرقد طه و یاسین
فراق کعبه قدری یافت تسکین
چو چشمم زان حرم گردید روشن
تو گویی کرد رجعت روح در تن4
واقعیت این است که توجه به معنویات سفر و درک معرفتی نو از آن، در سفرنامههای حج دوره قاجار کمرنگ است، اما در سفرنامههای حج دوره پهلوی از جمله در سفرنامه آیتالله سیدمحمود طالقانی، جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی به وضوح دیده میشود. چنانچه جلال آلاحمد در بخش مناسک حج تمتع مینویسد:
«مراسم مسجد و بعد سوارشدن و آمدن و آمدن. سقف آسمان بر سر و ستارهها چه پایین. و آسمان عجب نزدیک و من هیچ شبی چنان بیدار نبودهام و چنان هوشیار به هیچی. زیر سقف آن آسمان و ابدیت، هر چه شعر که از بر داشتم خواندم. به زمزمهای برای خویش و هر چه دقیقتر توانستم در خود نگریستم، تا سپیده دمید و دیدم تنها خسی است که به میقات آمده و نه کسی و نه میعادی و دیدم که وقت ابدیت است. و میقات در هر لحظهای و هر جا. و تنها با خویش، چرا که میعاد جای دیدار توست با دیگری. اما میقات زمان دیدار است و تنها با خویشتن و دیدم سفر وسیله دیگری است، برای خود را شناختن. اینکه خود را در آزمایشگاه اقلیمهای مختلف، به ابزار واقعهها و برخوردها و آدمها سنجیدن و حدودش را بهدستآوردن که چه تنگ است و چه حقیر است و چه پوچ و هیچ...». 5
گرچه باید توجه داشت که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، توجه به ابعاد معنوی سفر حج در سفرنامهها به اوج خود میرسد، چنانچه سفرنامههای حج بانو زینبالسادات علویه همایونی [از شاگردان بانو امین اصفهانی] با عنوان «سفرنامه»، «حج عارفان» نوشته رحیم کارگر، «وصالی دوباره» نوشته نادر عطایی و...، لبریز از عالیترین نکات معرفتی و عرفانی سفر حج است.
توجه به وضعیت داخلی عربستان سعودی
بهدلیل اختلافات عمیق فکری حاکمان کشور عربستان سعودی با نظام جمهوری اسلامی ایران و بهویژه بعد از ماجرای حج خونین در سال1366.ش و سپس وقوع فاجعه منا در سال 1394.ش، شناخت مردم عربستان و وضعیت سیاسی حاکم بر آنها، برای بخشی از سفرنامهنویسان مهم شده است. به همین علت بعضی از سفرنامهنویسان دهههای اخیر در حج نگاشتهای خود، نگاه ویژهای به تفکر حاکمان، قشرشناسی و وضعیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور عربستان داشتهاند. مثلا محمد ناصری در سفرنامه حج خود با نام «جای پای ابراهیم»، به وضعیت و برخورد مردم عربستان با حجاج ایرانی در سال 1370ش، یعنی 3سال بعد از تعطیلی حج بهخاطر وقوع فاجعه مکه خونین و شهادت بیش از 400نفر از حاجیان ایرانی در سال66، توجه زیادی کرده است. ایشان در سفرنامهاش به برخورد برادرانه تعداد زیادی از جوانان و مردان عربستان، با زائران ایرانی اشاره میکند و حتی از حضور نوجوانان عربستانی با وجود جو خفقانآور مکه مینویسد که با استفاده از غفلت مأموران سعودی، خودشان را به مراسم برائت از مشرکین ایرانیها رسانده بودند. یا علیرضا قزوه در سفرنامه حج خویش که «پرستو در قاف» نام دارد، در فصلی با عنوان «اعراب و جاهلیت مدرن»، اطلاعات بسیار جالبی درباره تهاجم فرهنگی غرب در میان برخی از جوانان عربستانی ارائه میکند و از وجود ویدئوکلوپهایی که در آن انواع فیلمهای هالیوودی و بالیوودی یافت میشده، به مخاطب خبر میدهد.
همچنین سیدمجید حسینی بخشی از سفرنامهاش را به بیان وضعیت سیاسی حاکمان سعودی و وضعیت اجتماعی-فرهنگی مردم عربستان اختصاص داده است. چنانچه مینویسد: «عرب و آمریکایی و ژاپنی و کرهای افتادهاند، به جان این شهر عزیز [مکه] و هرچه اثر تاریخی و غیرتاریخی هست را دارند از بین میبرند و جایش هتل و برج میسازند. از کنار مسجدالاحرام که نگاه میکنی تا چشم کار میکند، جرثقیلهای بزرگ دارند کار میکنند و کنار مسجدالاحرام شده جنگل جرثقیلها... بعدا متوجه شدیم که کمی فراتر از فضای خیابانها، اصلا فضا شکل دیگری دارد. داخل رستورانها و هتلها، همین زنهای روبندهدار عرب، کاملا بدون حجاب ظاهر میشدند. طوریکه فضا با غرب هیچ تفاوتی نمیکند. گویا مردها فقط در خیابانها نامحرمند... البته چنین وضعیتی در همه اقشار برقرار نبود و اقشار مذهبی و سفت و سخت هم طبیعتا وجود داشتند... .» 6
پژوهشگران و سفرنامههای حج
چنانچه در بالا گفته شد، سفرنامههای حج دارای اطلاعات گوناگونی از زمانه، تفکر و حالات ذوقی، عرفانی و معرفتی نویسندگان آن است. پس خواندن این سفرنامهها، به شکل طبیعی موجب بالارفتن سطح دانش و معرفت مخاطب میشود. اما مطالعه این سفرنامهها برای پژوهشگران علوم انسانی بهویژه تاریخپژوهان، دستاوردهای مهمتری خواهد داشت. در واقع تاریخپژوهان با بررسی سفرنامهها و بهویژه تطبیقدادن محتوای آنها با هم [با درنظر گرفتن زمان نوشتهشدنشان]، میتوانند به شناختی روشن از تغییرات ساختاری و فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مردم مسلمان ایران و جهان اسلام دست پیدا کنند.
منابع:
1- جعفریان، رسول، «مکه معظمه»-سفرنامه حج عبدالحسینخان افشار ارومی- ، نشر علم، چاپ 1386.ش
2- ناظمی، نازیلا، «سه روز به آخر دریا»- سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری- ، نشر اطراف، چاپ 1399.ش
3- هدایتی، میرسیداحمد، «داستان باریافتگان»-سفرنامه حج-، به کوشش سیدعلی قاضی عسگر، مؤسسه فرهنگی هنری مشعر، چاپ اول 1389.ش، صص 87و88
4- جعفریان، رسول، «سفرنامه منظوم حج»، نشر مشعر، چاپ اول 1374.ش
5- آل احمد، جلال، «خسی در میقات»، نشر فردوس، چاپ 1345.ش، ص 78
6- حسینی، سیدمجید، «اعترافات شهر خدا»، انتشارات سوره مهر، چاپ اول 1392.ش، صفحات 112، 190و 214