برستیغ معرفت، تربیت و شهادت
گذری بر زمانه و کارنامه شهید «محمدصادق امانی همدانی»
مریم صادقی پری، روزنامه نگار
یکی از سؤالاتی که هماره برای پژوهشگران تاریخی وجود داشته، این است که چرا بازار، یکی از پایگاههای مهم نیروهای انقلابی بوده است. شاید بتوان گفت که در همتنیدگی بازار و مسجد در نظام شهرنشینی دهه 1340ش، از مهمترین عوامل وجود شخصیتهای مسلمان و انقلابی در بازار بوده است. در این میان اما، بیتردید نمیتوان از نقش این چهرههای مبارز که در راستای تربیت نیروهای انقلابی در محیط بازار کوشش کردهاند، غافل بود. ازجمله این افراد شهید محمدصادق امانی است که نقشی تأثیرگذار در این امر داشته است. در مقال پی آمده، به بازخوانی و تحلیل زندگی، مبارزات و عملکرد این شهید گرامی پرداختهایم.
گذری بر پیشینه و پیشه شهید صادق امانی
محمدصادق امانی همدانی در اسفند 1309ش در محله پاچنار تهران بهدنیا آمد. پدرش، شیخاحمد، عالمی متعهد، از بازاریان مبارز تهران و مخالفان اقدامات ضددینی رضاخان بود که نهایتا مجبور به کنار گذاشتن لباس روحانیت شد! اسدالله بادامچیان در مورد روحیه و فعالیتهای مبارزاتی پدر محمدصادق که تأثیر فراوانی بر شخصیت او داشته است، چنین روایت میکند:«حاج شیخ احمد امانی همدانی که از نظر علوم دینی مجتهد بود، تجارت میکرد و فردی اجتماعی و اهل مبارزه به شمار میرفت. او حتی در دوره مشروطه، جزو طرفداران مشروطه مشروعه (طرفدار شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری) بود...».
محمدصادق تحصیلات ابتدایی را، در مدرسه «ثریا» و «مولوی» گذراند و در سال 1323ش، در مغازه پدرش در بازار تهران مشغول بهکار شد. در حدود 2سال بعد، آموختن دروس دینی و زبان عربی را، در کلاسهای شبانه «جامعه تعلیمات اسلامی» آغاز کرد و در آنجا با افرادی همچون شهید مهدی عراقی، شهید محمدصادق اسلامی و حسین رحمانی آشنا شد. وی از سال 1327ش، علاوه بر اشتغال به حبوباتفروشی در بازار، فراگیری علوم حوزوی را بهطور جدی دنبال کرد. مقدمات را نزد علی (حسن) نیکبین و شرح لمعه را در مسجد شاهچراغی، نزد سیدعلی شاهچراغی آموخت. پیشرفت او در آموختن دروس دینی تا حدی بود که بهگفته شهید مهدی عراقی حدود 6هزار حدیث را از حفظ بود! با آغاز نهضت ملی، امانی به فعالیتهای سیاسی روی آورد و با شهید سیدمجتبی نوابصفوی رهبر جمعیت فدائیان اسلام، آشنا شد و در اجتماعات آنها حضور پیدا کرد. او در سال 1329ش، برای مقابله با تبلیغات مارکسیستها و اقدامات ضددینی رژیم پهلوی، به همراه عدهای از دوستانش «گروه شیعیان» را تأسیس کرد. این گروه رفع نابسامانیهای جامعه را، در گرو اجرای احکام اسلام میدانست و در جذب جوانان و آموزش آنها، فعالیت میکرد. فراگیری و آموزش قرآن کریم، بیان احادیث، خواندن اشعاری که خود شهید صادق امانی سروده بود، برگزاری اردوهای تفریحی- فرهنگی و انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر، ازجمله فعالیتهایی بود که حاجصادق در گروه شیعیان انجام میداد. سعید امانی درباره فعالیتهای حاج صادق در این گروه میگوید: «برادرم شهید صادق امانی و همفکرانش، یک گروه شیعیان داشتند. کارگروه شیعیان، بیان مسائل دینی و احکام و نیز مقداری هم تمرین سخنرانی بود و به طریق مختلف، فریضه امر به معروف و نهی از منکر را در شهر انجام میداد. گویی حاج صادق وظیفه خود میدانست که جوانها را جمع کند و مسائل شرعی را به آنها بگوید و سخنانشان را بشنوند و به آنها رسیدگی کند...».
اردوهای فرهنگی گروه شیعیان، نقش مهمی در تثبیت آموزشهای دینی، در میان جوانان مذهبی داشت. احمد قدیریان که از ابتدای ورود به این گروه، در این اردوها شرکت داشت، به نقش چشمگیر و کلیدی صادق امانی اشاره میکند و در اینباره میگوید: «او من و بچههای هم سن و سال مرا و کوچکترها را، هر روز جمعه به اردو میبرد. هر روز جمعه اردویی در بیرون شهر، قاسمآباد کرج، حضرت عبدالعظیم(ع) و دهات آن برگزار میکردیم. در این اردوها، صبح که به آنجا میرسیدیم، ابتدا حاج اسدالله شیشهگر صحبتی را در مورد تقوا داشت و بعد بچهها آزاد بودند. ظهر برای اقامه نماز جماعت و بعد از نماز برای صرف ناهار، آماده میشدند. نماز جماعت به امامت خود حاج صادق برگزار میشد. بعد از [ناهار] مقداری استراحت میکردیم و ایشان بعد از استراحت، حدود یک ساعتونیم برای ما صحبت میکردند. صحبتهای مرحوم حاجصادق، بیشتر فرهنگی، هشداردهنده و ارشاد نسبت به اوضاع بود. ایشان کارهای زیربنایی میکردند...».
صادق امانی سعی داشت در پوشش فعالیتهای فرهنگی، افراد مستعد را شناسایی و به گروه شیعیان جذب کند و برای مبارزه با رژیم گذشته آماده سازد. حاج صادق پس از سالها فعالیت در گروه شیعیان، بر سر مجموعهای از مسائل، مخصوصاً نحوه استفاده از آیات و روایات و بهدلیل اختلاف با مشی اخباری امیرناصح خمسی سرپرست این گروه، از آن جدا شد.
احیای مسجد شیخ علی در بازار
پس از شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت، نیروهای مبارز دچار سرخوردگی شده بودند، بهگونهای که اکثر مذهبیون از فعالیتهای سیاسی دست کشیدند و بیشتر به کارهای مذهبی و فرهنگی مشغول شدند. محمدصادق نیز پس از جدایی از گروه شیعیان، کارهای فرهنگی خود را در زمینه تربیت نسل نوجوان و جوان، با برگزاری اردوها دنبال کرد. از آنجا که با مشکل پایگاه مواجه شد، تصمیم به احیای مسجد شیخعلی در بازار آهنگرها گرفت و به همراه دوستانش، آنجا را از حالت متروکه خارج و آباد کرد. احمد قدیریان در خاطراتش، درباره چگونگی احیای این مسجد مینویسد:«در کوچهای کنار بازار آهنگران، مسجد مخروبهای بود. ما یک مجوز شهرداری گرفتیم و مسجد را با کمک حاجتقی خاموشی، یزدیزاده، صادق امانی و یکی دو نفر از بازاریان کوبیدیم و ساختیم و این مسجد شیخ علی، پایگاه مبارزاتی برای بچهها شد...».
«هیات مسجد شیخ علی» و تربیت نیروهای انقلابی
پس از احیای مسجد شیخ علی، فعالیتهای صادق امانی و دوستانش، تحت عنوان «هیات مسجد شیخ علی» پی گرفته شد. او با تشکیل کلاسهای اخلاق، تفسیر قرآن و عقاید اسلامی و نیز برگزاری اردوهای فرهنگی، نیروهای جوان را برای مبارزه علیه حکومت پهلوی تربیت میکرد، بهگفته ابوالفضل توکلیبینا از همرزمان شهید امانی: «او عمر خود را در راه مبارزه با رژیم شاهنشاهی و تربیت نوجوانها سپری کرد...». امانی توانست با شیوههای خاص تربیتی و اخلاق و منش منحصر به فرد خود در مسجد شیخعلی، بسیاری از جوانان بهخصوص شاگردان حجرههای بازار را که بهطور روزمره با آنها رابطه و تعامل داشت، جذب رفتار و اندیشه خود کند. اکثر اعضای گروه شیعیان و هیات مسجد شیخعلی، تحت تربیت و آموزشهای عقیدتی و سیاسی امانی، از مبارزان انقلاب اسلامی شدند. ازجمله این افراد، میتوان به سیدعلی اندرزگو، صادق اسلامی، اسدالله لاجوردی، محمدعلی رجایی، ابوالفضل توکلی بینا و احمد قدیریان اشاره کرد. شهید رجایی در این زمینه میگوید: «من و شهید صادق اسلامی، از شاگردان حاج صادق امانی هستیم...».
شهید محمدصادق اسلامی که اعضای هیات مسجد شیخ علی بود، نحوه تربیت جوانان توسط حاج صادق امانی را، بهترتیب ذیل توصیف کرده است: «جلسات هیات را هر شب چهارشنبه برگزار و در آن با سخنرانی و مداحی، جوانان را با معارف ناب اسلامی آشنا میکردند. علاوه بر اموری که در داخل مسجد انجام میشد، گردشهای دو هفته یکبار نیز برای جوانان و نوجوانان سازماندهی میکردند...».
محمد کاظم نیکنام از شاگردان شهید امانی، یکی از دلایل شرکت در جلسات وی را، اخلاق و رفتار جذاب و نیز تأثیرگذار وی ذکر میکند: «مؤثرترین مؤلفه رفتاری آن شهید بزرگوار، که همه را مجذوب میکرد، اخلاق خوب و تبسمی بود که همیشه بر لبان خود داشت. کافی بود هر کس یکبار با او برخورد داشته باشد، چنان اخلاق و رفتار و گشادهرویی و محبت حاج صادق روی او تأثیر میگذاشت که پس از مدتی عاشق او میشد! همینطور که ما عاشق او شده بودیم...».
برآمدن هیاتهای مؤتلفه اسلامی
پس از مخالفت امام خمینی(ره) با تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و برگزاری رفراندوم لوایح ششگانه، امانی به تبعیت از ایشان و در راستای الغای آن تلاش کرد. وی به همراه اعضای مسجد شیخعلی، نقش مهمی در توزیع اعلامیههای امام(ره) و انعکاس مواضع سیاسی ایشان داشت. در اوایل 1342ش امانی و اعضای هیات مسجد شیخ علی، با تأسی به فرمان امامخمینی(ره) مبنیبر اهمیت عملکرد تشکیلاتی، با هیاتهای دو مسجد امینالدوله و اصفهانیها ائتلاف کردند و «هیاتهای مؤتلفه اسلامی» را تشکیل دادند، او از اعضای شورای 12نفره و مؤسسان آن بود. عمده فعالیتهای اعضای این هیات، تلاش برای آگاهسازی سیاسی مردم، در قالب اقداماتی همانند پخش اعلامیههای امام خمینی(ره) و سایر مراجع به شمار میرفت. در 13خرداد 1342ش (عاشورای 1383ق) امانی به همراه برخی از اعضای هیاتهای مؤتلفه، در برگزاری تظاهرات مردم تهران، از مسجد حاج ابوالفتحخان تا کاخ مرمر، نقش فعالی داشت. بسیاری از شعارهای این روز از سرودههای وی بود:
گفت عزیز فاطمه نیست زمرگ واهمه
تا به تنم روان بود زیر ستم نمیروم
در پی دستگیری امام خمینی(ره) در 15خرداد 1342ش امانی و عده دیگری از اعضای هیاتهای مؤتلفه، حضور میدانی و تأثیرگذاری در مدیریت و هدایت اعتراضات مردم علیه رژیم داشتند. آنها در مهاجرت علما به تهران بهمنظور اعتراض به دستگیری امامخمینی(ره)، نقش عمدهای را ایفا کردند. وی از دستاندرکاران برگزاری تظاهرات، به مناسبت نخستین سالگرد قیام 15خرداد، در بازار تهران بود. بهدنبال سرکوب قیام 15خرداد 1342، صادق امانی و برخی از اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی، با تأسیس شاخه نظامی این جمعیت، تصمیم به تغییر روش مبارزه به شیوه مسلحانه و ترور سران رژیم پهلوی گرفتند و این اقدام را، «مبارزه مثبت» نام نهادند، اما بهدلیل مخالفت امام خمینی(ره) با آن، اجرای آن را مسکوت گذاشتند. پس از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در 13آبان 1343ش، امانی و مهدی عراقی تصمیم گرفتند، پاسخی قاطع به این اقدام رژیم بدهند. آنها با استفاده از مجوز شرعی شورای فقهای مؤتلفه و تأیید غیرمستقیم آیتالله سیدمحمدهادی میلانی، مبنیبر مفسد فیالارض و مهدورالدم بودن حسنعلی منصور، تصمیم به اعدام انقلابی او گرفتند.
دستگیری و شهادت
در اول بهمنماه (17رمضان) 1343ش، عدهای از اعضای شاخه نظامی هیاتهای مؤتلفه، ترور حسنعلی منصور را با هدایت صادق امانی به اجرا درآوردند. منصور با شلیک محمد بخارایی در برابر مجلس شورای ملی، به ضرب چند گلوله مصدوم و پس از چند روز کشته شد. در پی این ترور، ابتدا محمد بخارایی و سپس دیگر اعضای شاخه نظامی هیاتهای مؤتلفه، ازجمله صادق امانی دستگیر شدند. شهید صادق امانی در دادگاه، دلاورانه از خود و راهی که در پیش گرفته بود، دفاع کرد و با اشاره به حوادث خونین 15خرداد 42گفت: «ما دیدیم که مجتهد جامعالشرایط زمان میفرماید: هر کس میتواند، باید فریاد بزند و ما دیدیم که این فریاد با بیانیه و اعلامیه میسر نیست، تنها با گلوله است کاخ سفید واشنگتن و بقیه متوجه میشوند، لذا وظیفه شرعیمان شد که دست به اسلحه بردیم و با بررسی اوضاع به این نتیجه رسیدیم، که پاسخ به این مسئله از لوله تفنگ میتواند خارج شود...».
عشق امانی به شهادت و روحیه بالای او و دیگر اعضای مؤتلفه در لحظاتی قبل از شهادت، قابل توجه است. او در آن دقایق، به برخی دوستان خویش گفت: «ما الان که دور هم ایستاده بودیم، برای شما نگران بودیم. ما تا لحظاتی بعد در جوار حق هستیم. اینها خیال میکنند برای ما حکم سنگینی گرفتهاند، درحالیکه سبکترین حکم، حکم شهادت است! اما ما نگرانیم که اینها چه بلایی سر شما اسرا خواهند آورد. دعا میکنیم که خدا در این اسارت، به شما کمک کند و این اسارت هم به شما کمک کند. اسارت است که شهادت را جلا میدهد...».
پس از امانی، محمد بخارایی سخنانی را بر زبان آورد، که گریه مأموران رژیم را نیز موجب شد: «به جوانان این مرز و بوم بگویید که نخستین تیر را من رها کردم، ولی این آخرین تیر نبود! تا بیرون کردن دشمن و استعمار از این مرز و بوم، به زمین ننشینید و به همه برادران و دوستان و اقوام من بگویید، که برای ما جشن بگیرند و پایکوبی کنند...».
سرانجام در سحرگاه 26خرداد 1344ش، حاج صادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیکنژاد و رضا صفارهرندی، در راه دفاع از ارزشهای اسلام و در مسیر پر برکت نهضت امام خمینی (ره) جهت برپایی حکومت اسلامی در ایران، به شهادت رسیدند. یادشان گرامی باد.