استحاله هویتی؛ ابزاری برای سلطه
چرایی تأکید رهبرمعظم انقلاب بر جلوگیری از هویتزدایی از انقلاب و وارونهسازی واقعیتها
مدتهاست جریانهای رسانهای خاص، چه در داخل و چه در خارج، با برجستهسازی برخی کاستیها، مشکلات و نارضایتیهایی که در جامعه وجود دارد، میکوشند با ایجاد ارتباط میان کمبودها و ضعفها و انتساب آن به انقلاب و با این تفکر که مشکلات محصول انقلاب اسلامی است، افکار عمومی را به سمت مخالفت و ضدیت با آن سوق دهند .رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز بهعنوان دیدهبان انقلاب، بارها با خطاب قرار دادن مسئولان و مردم، آنها را نسبت به خطری که انقلاب، آرمانها و هویت آن را تهدید میکند، آگاه ساخته و خواهان توجه به این موضوع و اهمیت تبیین واقعیت و جلوگیری از وارونهسازی حقیقت شدهاند. در این گزارش به اهمیت چرایی این موضوع پرداختهایم.
برخی جریانهای سیاسی با عبور عامدانه از تاریخ، برقراری ارتباط با آمریکا را لازمه ادامه حیات انقلاب معرفی و از این نظریه دفاع میکنند. این جریانها، دشمنی آمریکا با ملت ایران را ساختگی معرفی و اینطور ادعا میکنند که آمریکا با ایران و انقلاب آن دشمنی ندارد. سوم آبانماه سال۶۶ وزیر دفاع وقت آمریکا در گزارشی محرمانه به رئیسجمهور این کشور ابراز امیدواری میکند ریشه موجودیت ملت ایران خشکیده شود. این مسئله نشان میدهد، آمریکاییها چه هدفی را در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دنبال کردهاند. شیوهای که در این سالها ازسوی غرب برای به بارنشستن این هدف دنبال شده و میشود، هویتزدایی از انقلاب اسلامی است. در این شیوه جنگ نرم، مردمی که هویت از انقلاب آنها گرفته شود، راحتتر تسلیم شده و میتوان از آنها بهعنوان مهرههایی برای رسیدن دشمن به اهدافش زودتر از آنچه که گمان میرود، استفاده کرد. هادی بیگینژاد، نماینده مجلس در اینباره میگوید: نظام جمهوری اسلامی ایران بر مبنای برخی مفاهیم همچون استکبارستیزی، عدالت، مردمی بودن مسئولان، ولایت فقیه، دفاع از مظلوم و اسلام شکل گرفته است. او اجرای این اصول در همه ابعاد و شئون کشور را ضروری میداند و میافزاید: این اصول در حقیقت هویت فرهنگی، هنری، سیاسی و اقتصادی انقلاب اسلامی است و به این دلیل همواره ازسوی دشمن مورد هجمه قرار میگیرد. بیگینژاد یکی از راههای ضربه زدن به هویت انقلاب و کمک به هویتزدایی از آن را عدول کارگزاران نظام از ارزشهای انقلابی میداند و میگوید: اگر عدهای بگویند جای استکبارستیزی ملاک سیاست خارجی باید تعامل با استکبار باشد یا در اجرای عدالت به عدالتنسبی بسنده شود، درحقیقت چیزی ازحقیقت انقلاب اسلامی باقی نخواهد ماند. آنچه این نماینده از آن سخن میگوید نشان میدهد جریان دشمن توانسته است تا حدودی در این مسیر به موفقیت برسد؛ موفقیتی که رهبر انقلاب را در چند مرحله به زنهار دادن به مسئولان و توجه بیشتر به اصول و آرمانهای انقلاب و تلاش برای جلوگیری از هویتزدایی از آن واداشته است.
وارونهسازی حقیقت در غیاب سواد رسانه
گرچه هویتزدایی یکی از مهمترین رویکردهای دشمن در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است، اما تحقق این هدف نیازمند پیشزمینههایی است که آن را باید در تحریف واقعیت و وارونه کردن آن برای باورپذیری در افکار عمومی جستوجو کرد. جنگ رسانهای و تبلیغاتی از روشهای مؤثر در این زمینه است. اهداف این جنگ رسانهای، ایجاد اضطراب، ناامیدی و احساس به بنبست رسیدن و بدبین کردن مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به دستگاههای مسئول و نیز بیشتر و بزرگتر نشان دادن مشکلات اقتصادی در ذهن جامعه است. در این میان، نمونههای فراوانی را میتوان یافت که این سیاست رسانههای معاند را نشان دهد. مظلوم جلوه دادن افرادی همچون روحالله زم و تطهیر امثال او، بازداشت افراد بهاصطلاح گردشگر که با اهداف جاسوسی و ایجاد اغتشاش به کشور سفر کرده و میکنند و نیز قهرمان معرفی کردن افرادی که دست به قتل زدهاند ازجمله وارونهسازی حقایقی است که هر روز در حال رخ دادن است. در این میان، هم مخاطبان در دنیای رسانه و هم مسئولان باید خود را برای مقابله و اجرای پدافندی محکم در برابر این حجم از تحریف واقعیت مسلح کنند. توجه به موضوع سواد رسانهای از سوی مخاطبان از ابزارهای مقابله با این ترفند است. مهارتی که بهگفته عباس اسدی، استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی میتواند تا حدودی این نیاز را تامین کند، اما این موضوع تنها کاری نیست که برای افزایش توان مردم در شناخت واقعیتها باید بهکار گرفت. او میگوید: هر رسانهای خطمشی دارد و سیاست خود را براساس میزان وابستگی به صاحبان قدرت و ثروت یا هر دوی آنها تعریف میکند. این وابستگی سبب میشود رسانهها نتوانند استقلال عمل داشته باشند و مجبورند اهداف پشتیبانکننده و حامی خود را پیگیری کنند. اسدی حرفش را اینطور ادامه میدهد: سواد رسانه میان مخاطبان یکدست نیست و مخاطبان را هم بهعلت گرایشهای سیاسی و جریانی که دارند خواه ناخواه به سمت رسانهای که همان گرایش را دارد، سوق میدهد و به این دلیل شاید نتوان سوادرسانهای را عاملی برای تفکیک اطلاعات درست از غلط دانست؛ گرچه این عامل نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند. این استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بر این باور است که سواد رسانه باید سبب شود تا مخاطب نگاه انتقادی به اخبار پیدا کند و در مقابل رسانه منفعل نباشد: «شاهد بودیم که در ماجرای نوید افکاری و اعدام او و اخیرا در ماجرای «برداشتن» آثار عتیقه از سوی یک انگلیسی در رسانههای معاند، واقعیت ماجرا بهگونهای دیگر بیان شد. بهنظر میرسد این بخشی از تکنیک رسانهای برای اعتباربخشی بهخود است و باید این موضوع را برای مخاطب عام بهدرستی تبیین کرد که چرا افکاری اعدام شد یا سرقت عتیقه رخ داده است، نه برداشتن عتیقه! آنچه این استاد دانشگاه از آن سخن به میان میآورد، نشان میدهد تکنیکهای رسانهای در وارونه جلوه دادن حقیقت موضوعی است که باید بهدرستی درباره آن برنامهریزی کرد.