محمدرضا سنگری- نویسنده و پژوهشگر
نامها گاه زمینی نیستند، سرود قدسیان و زمزمه مدام آسمانیاند. گاه کسی بر خاک قدم میزند و اهل زمینش نمیشناسد اما اهالی آسمان، بر سر انگشت اعجاب و شگفتی به همدیگر نشان میدهند که اوست؛ همان که بهانه بودن ماست؛ بهانه هرچه که بهار میآید و هرچه باران که میبارد و هرچه خورشید و ستاره که طلوع میکند.
فی الارض مجهولون و فی السماء معروفون1
در زمین گمناماند و در آسمان شهره و آشنا
این توصیف حضرت علی(ع) بزرگ، تنها برای انسانها نیست که گستره شمول آن به شهرها و سرزمینها نیز میرسد. چه بسیار زمینها که بهگونه کربلا، ارض مقدساند و آنسان که از زمین ماه و ستاره را در شب مینگریم برای آسمانیان چنیناند. دزفول چنین است. شهر نمونه، شهر دژهای ایستاده در هجوم توفانها، شهر پل که از خاک به افلاک میرساند و از زمین به عالم پاک. دزفول، شناسنامه عاشقی است. روادید عالم معرفت است و گذرنامه مرز محبت و پاکبازی. شهری که سرخ قبایان عالم شهود و شهادت، از طواف سبز قبایش میآمدند و ملهم از زلال آبی رودخانهاش به شط شهادت میپیوستند. دزفول، شهر فقاهت و فرزانگی است. هر که محضر شیخ اعظمش را ادراک کرده است. دزفول بلدالامین است. دارالسلام ایمان و امان و آسمان شهر آب و آفتاب. شهر آفتابهای بیغروب، شهر شهیدانی که عاشقانه بر زمین چشم بستند تا در مشرق جاودانگی تبسم کنند.
موشکهای قساوت و شقاوت؛ شهر نمونه و شهر بیبدیل دخترکانی که در هنگام بیرون کشیدن از زیر آوار تکبیر میگفتند و در نیمجانی که در لبهایشان متراکم شده بود به التماس چادر میطلبیدند، تا خود را بپوشانند. شهری که آوارگی و در بهدری دید اما از ایمان و آرمانش نبرید، شهری که خرابههایش هیچگاه شکوه از زبانش نشنید و اخم بر چهرهاش ندید. دزفول یک شهر نیست، جغرافیای پاکی و پاکبازی است، امالقرای عشق و همدلی و یکدلی است. دزفول شهر دژ و رود و روشنی و سدر است. سدرهالمنتهی را همین جا باید دید کنار کنارهایش، کناره و کرانه بهشت را میتوان دید و اگر لختی ساحل رودخانهاش را بچشی به جان خویش رحیق مختوم فردوس را چشاندهای. این شهر از شمال به کوه میرسد؛ آیت استواری و پایداری. از جنوب به درخت میرسد؛ نماد سرسبزی و شکفتن و سایه نوازی. از غرب به آب میرسد؛ قصه جاری زندگی؛ زمزمه مداوم حیات در گوش سبزهها و درختان. و از شرق همه آفتاب بر شهر بال گشوده است؛ گواه روشنی و نور و سیاهی ستیزی. دو کرانه دیگر شهر کرانههای فرودین و فرازین دزفولاند. فرود، شهیداناند که «فرود» بیگانه نام آنهاست و صعود و ملکوت، همسایه و همپایه هماره نامشان. و کرانه فرازین شهر، فرشتگاناند که بال و پر گشودهاند. شهر زیر چتر بال ملائک است.
شهر معطر از نفس فرشتگان است، سپید از گستره بالهای آسمانی پس حق آن است که بگوییم: اخلع نعلیک انک بالوادالمقدس طوی.2
1) بخشی از خطبه 102 نهجالبلاغه
2) آیه 12 سوره طه قرآن کریم ترجمه «... نعلین (همه علایق غیر مرا) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی (و مقام قرب ما) قدم نهادهای.»
چهارم خرداد یادآور دلاوریها و مظلومیتهای مردمی است که در مبارزهای نابرابر مقابل رژیم بعث ایستادگی کردند
دزفول؛ قطعهای از آسمان
در همینه زمینه :