• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
چهار شنبه 28 اردیبهشت 1401
کد مطلب : 161074
+
-

داستان یک‌شخص و یک‌شهر

نگاه
داستان یک‌شخص و یک‌شهر

حمیدرضا محمدی - روزنامه‌نگار

می‌خواهم از یک‌نسبت بگویم؛ نسبتی میان یک‌شخص و یک‌شهر با اهالی‌اش؛ نسبتی که فصل مشترکش، شعر است و موسیقی که «خیام‌خوانی» نامش نهاده‌اند. گونه‌ای لبریز و لبالب از ضرباهنگ پرشور و ریتم‌دار که در شمار انواع موسیقی نواحی ایران می‌گنجد و طی آن، اهالی بوشهر - و مشخصاً محله‌های امامزاده و باغ ملّا - در مجالس بزم و محافل طرب بسان عقد و عروسی، حنابندان و ختنه‌سوران و البته اعیاد دینی از خیام می‌خوانند و رباعیاتش.
این موسیقی فولکلور که عمدتاً بر بداهه‌گویی و بداهه‌خوانی استوار است و سازهایی که در آن به‌کار می‌رود، ادوات بادی مانند فلوت و نی جفتی و آلات ضربی مثل تنبک، تمپو و دایره است، فصل مشترکی دارد و آن، دم را غنیمت‌شمردن، غم گذشته و آینده را نخوردن، شادزیستن و نوعی لذت و خوش‌باشی این‌جهانی است. اندیشه‌ای که حکیم نیشابور، سرسلسله منادیان آن است و بوشهری‌ها به‌واقع ازجمله پیروان آن. مردمی که هر دم‌شان به نشاط است و در لحظه‌زیستن و در حال و حاضر کیفوربودن. تفکری که عمر خیام - که امروز، ٢٨ اردیبهشت، به احتشام و احترامش نام‌گذاری شده است- در قریب به اتفاق رباعی‌های خود، به این مهم وصیت کرده است.
خیام‌خوانی بوشهریان، آرام و ملایم آغاز می‌شود اما نم‌نم و نرم‌نرم، روندی تند و پرشتاب به‌خود می‌گیرد و با همراهی حاضران در جمع که به وجد آمده‌اند، به اوج شورانگیزی خود می‌رسد و تازه آن، شروع یزله‌خوانی است که آن هم، مختص ساکنان آن‌سامان است.
برای نمونه، رباعی‌هایی مانند «افسوس که نامه جوانی طی شد/ وان تازه‌بهار زندگانی دی شد// آن مرغ طرب که نام او بود شباب/ افسوس ندانم که کی آمد کی شد» یا «افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد/ وز دست اجل بسی جگرها خون شد// کس نامد از آن جهان که آرد خبری/ ز احوال مسافران بگوید چون شد»، و یا طبع دیگر مانند «...کس نامد از آن جهان که پرسم از وی/ احوال مسافران عالم چون شد؟»، در خوانش یکی از خیام‌خوانان اینگونه با هم آمیخته می‌شود: «افسوس که عمر ناگهانی طی شد/ وز دست اجل بسی جگرها خون شد/ کس نامده زان جهان که پرسم از او/ کی آمد و کی رفت، چرا این چون شد؟»
این همه یعنی همان در آن‌خوش‌بودن که در میان بومیان بوشهر پررنگ است و خیام بسیار از آن گفته است و حالا تلفیق این‌دو، خیام‌خوانی را ساخته است.

* در نگارش این یادداشت، از مدخل «خیام‌خوانی» به ‌تحریر مصطفی باباخانی در جلد چهارم دانشنامه فرهنگ مردم ایران سود جسته شده است.

این خبر را به اشتراک بگذارید