خاطرات یک فروشنده

فرشته شیخ الاسلام

توی فروشگاه لباس کودک، دو تا مامان محو فیل و زرافه‌ها و پیراهن‌های گل‌دار و زیردکمه‌ای‌های رنگارنگ بودند. کنار مامان‌ها، پسر و دختر سه‌،چهارساله‌ای هر چقدر روی انگشت‌های پایشان بلند می‌شدند، نمی‌توانستند آن چیزی را که مادرهایشان تماشا می‌کردند ببینند.
دختر انگشت مادر را رها کرد و رفت سمت پسر که مانتوی مادرش را گرفته بود و گفت: «سلام.» 
پسرک صورتش را لای مانتوی مامان پنهان کرد. دخترک تلاش کرد دست پسر را بگیرد اما پسر دستش را پس کشید و دور مادرش چرخید تا از دسترس دور شود. دختر دست‌بردار نبود و با قدم‌های کوتاه دنبالش می‌کرد. مادرش متوجه شد و با باز و بسته کردن دست و اشاره‌ چشم و ابرو خواست که دخترش دوباره انگشتش را بگیرد. یواشکی به من گفت:«اعتماد‌به‌نفس زیادی داره!» و بدون خرید، رفت. قبل از بسته شدن در، دخترکوچولو سرک کشید و رو به پسر که لباس مادر را با مشت‌هایش گرفته بود و اطراف را می‌پایید، گفت: خداحافظ دوستم.
دوست داشتم به مادری که رفت بگویم رفتار دخترتان به‌طور کامل متناسب با سن و سالش است. کودک 3ساله دیگر واضح حرف می‌زند و می‌تواند دیگران را متوجه منظورش کند؛ به‌خاطر همین دوست دارد از طریق کلام با دیگران ارتباط بگیرد. از یادگیری و به‌کار بستن کلمه‌های جدید لذت می‌برد. گاهی حتی رفتار یا لحن بزرگ‌ترها را تقلید می‌کند. تخیلش در بالاترین سطح است و برای همه‌‌چیز داستان می‌سازد. با همه‌‌چیز، از قابلمه و سبد آشپزخانه گرفته تا چوب‌لباسی و روفرشی بازی می‌کند. ممکن است به بعضی پدیده‌ها، از انیمیشن گرفته تا اشیاء و آدم‌ها ابراز علاقه کند. ناراحتی اطرافیان را متوجه می‌شود، نگرانشان می‌شود و با همان داستان‌سازی‌های ذهنی تلاش می‌کند خوشحالشان کند. حتما کودک سه،چهارساله‌تان یاد گرفته نوبتی بازی کند یا صفحه‌ کتاب را یکی‌یکی ورق بزند؛ لطفاً تا می‌شود از خودتان و از روی کتاب برایش قصه بگویید؛ هر شب. خیالتان راحت، بچه‌تان خیال‌پرداز و هپروتی نمی‌شود. این داستان‌های عجیب و غریب که برای شوفاژ ساخته یا چشم و دهنی که برای در کابینت کشیده، متناسب با سن رشدی‌اش است. چقدر دوست داشتم می‌شد ویژگی‌های هر سن کودک را بچسبانم روی پیشانی‌ تا بزرگ‌ترها به جای نگرانی یا توجیه و رد شدن از رفتارهای عادی بچه‌ها، خوشحال می‌شدند و برای زندگی بیرون از ذهن زیبای کودکان، کلی انرژی می‌گرفتند.