
جبر زندگی بدون ریاضی
محبوبترین رشته تحصیلی چگونه از چشم دبیرستانیها افتاد؟

مرضیه موسوی- روزنامهنگار
«60درصد دانشآموختههای رشتههای مهندسی بیکارند یا در مشاغلی غیرمرتبط با تحصیلات خود بهدنبال کسب درآمد هستند.» کمتر از یک سال از انتشار این آمار توسط وزارت علوم و تحقیقات میگذرد و این روزها خبر استقبالنکردن دانشآموزان از رشته ریاضی فیزیک به گوش میرسد. بهطوری که امسال کمتر از 15درصد دانشآموزان متوسطه، رشته ریاضی فیزیک را برگزیدهاند و با این آمار، «نه» بزرگی به حضور در رشتههای مهندسی و علوم پایه مرتبط با ریاضی گفتهاند. نگاه کوتاهی به آمار اشتغال و بیکاری و همچنین تغییر نگرش مردم به نقش تحصیلات تکمیلی در زندگی جوانان، دلایل این انتخاب را تاحدودی نشان میدهند. بازار کار رشتههای مهندسی چند سالی است که کساد شده و دانشآموختگان این رشتهها در 5سال گذشته بزرگترین گروه فارغالتحصیلان بیکار را تشکیل دادهاند. همین نکته مهمترین دلیل تغییر رویکرد دانشآموزان و خانوادهها برای انتخاب رشته تحصیلی و ادامه راه برای دریافت مدارک عالی است. «بهنام بهراد» عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش میگوید: «این بازار کار است که خانوادهها را به سمت انتخاب رشتههای مشخص یا انتخابنکردن آن سوق میدهد. طبیعی است که تمایل عمومی جامعه بر این است تا به سراغ مهارتها و آموزشهایی بروند که بازار کار خوب و شغلی با درآمد مناسب داشته باشد. به همین دلیل در سالهای گذشته شاهد افزایش تمایل دانشآموزان به شرکت در رشتههای تجربی و علوم انسانی و فنی و حرفهای بودهایم و از رشته ریاضی استقبال کمتری شده است.»
سرریز به رشتههای علوم تجربی
با سرریزشدن دانشآموزان و دانشجویان به رشتههای مرتبط با علوم تجربی و پزشکی، انتظار میرود در آیندهای نهچندان دور شاهد افزایش تعداد بیکاران در این رشتهها باشیم؛ درست مثل الگویی که برای رشته ریاضی در پیش بود. بهنام بهراد میگوید: «هماکنون درست است که با کمبود نیروی پزشکی و پرستاری در ایران مواجه هستیم، اما بهزودی دانشآموختگان جدیدی در این حوزه وارد بازار کار میشوند و با برطرفشدن نیازها در این زمینه، احتمالا با الگویی مشابه رشته ریاضی روبهرو خواهیم بود. البته که رشتههای تجربی بهدلیل شرایط خاصی که دارند ممکن است الگوی دیگری را در پیش بگیرند که آن هم قابل بررسی است.» بنبستهای اقتصادی و توسعهای که ایران در 10سال اخیر در آن گرفتار شده هم دلیل دیگری برای از رونق افتادن بازار کار مهندسان و کمشدن طرفداران رشته ریاضی فیزیک عنوان شده است. بهراد میگوید: «یکی از موارد تعیینکننده در سیاستگذاریهای تحصیلی و آموزشی، این است که مسیر رشد و توسعه کشور مشخص باشد. هرقدر جامعهای به سمت توسعه حرکت کند، نیازهای کشور به سمت رشتههای فنی گرایش پیدا میکند. این در حالی است که ما بیش از یک دهه گذشته را در شرایط تحریم گذراندیم. صنایع و کارخانههای ما با مشکلات زیادی روبهرو بودند و به همین نسبت مشاغل ما با بحران و مشکل مواجه شدند.»
سیاستهای هدایت تحصیلی چه میکنند؟
بنیه علمی، استعداد ذاتی افراد، ظرفیتهای آموزشی و... هم از دیگر مواردی است که جهت حرکت آموزشی هر کشور را مشخص میکند؛ حرکتی که اگر هدایتشده و مدیریتشده نباشد، باعث میشود دانشآموزان در بلاتکلیفی و گیجی دوران تحصیل را بگذرانند. عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش میگوید: «تجربه دهههای گذشته نشان داده که ما اهل برنامهریزی و تعیین سیاستهای درازمدت در تصمیمگیریهای کلان نیستیم. این نگاه حتی در سیستم آموزشی ما هم به چشم نمیخورد. درحالیکه با تعیین سیاستهای کلی، با در اختیار گذاشتن آمارهای مرتبط و با مدیریت صحیح میتوان این سیاستها را مدیریت کرد. کار چندان سختی نیست که با توجه به وضعیت کلی کشور و روند جمعیتی و پروژههای بزرگ، از امروز بدانیم که برای 10سال آینده چه تخصصهایی بیشتر مورد نیاز خواهند بود.» غفلت از این سیاستگذاریها و نبود هدایت تحصیلی دانشآموزان و دانشجویان، تبعاتی مثل افزایش ناگهانی فارغالتحصیلان در رشتههایی خاص یا کمبود در گروهی از تخصصها در کشور دارد.بهنظر میرسد خانوادهها و دانشآموزان جای خالی این سیاستهای کلان هدایت تحصیلی را با تجربهها و مشاهدات خود پر میکنند و با توجه به همین موضوع است که به سراغ انتخاب رشتههای مشخصی سوق داده میشوند؛ ایراد این مسئله هم وقتی مشخص میشود که بهمدت بیش از 5سال شاهد افزایش مداوم تعداد بیکاران رشتههای خاص باشیم.
هدف کور
دغدغههای بهزاد بهراد برای هدایت تحصیلی و برنامهریزیهای اصولی در حوزه آموزش، تنها به این موضوع اختصاص ندارد. بهگفته او سیلابهای درسی و مباحثی که در تحصیلات تکمیلی آموزش داده میشوند هم نیاز به بازنگری دارند و باید بهروز شوند تا بتوانند نیازهای امروز جامعه را تامین کنند. او میگوید: «عنوانهای درسی که در رشتههای مختلف دانشگاهی تدریس میشوند در ایران نیاز به بازنگری دارند؛ چراکه با تغییر سیاستها، روند پیشرفت و توسعه و... نیاز به آموزش مباحث جدیدتری داریم. درحالیکه همچنان همان موارد درسی گذشته در دانشگاهها تدریس میشوند. همین اتفاق و همچنین تغییر نگرشهای فرهنگی جامعه باعث شده تا بسیاری از افراد ترجیح دهند به جای اینکه 4سال از وقت خود را برای طیکردن تحصیلات تکمیلی در دانشگاه بگذرانند، مهارتها و آموزشهای لازم را از دیگر نهادهای آموزشی در زمان کمتر دریافت کنند و البته آموزشهای مفیدتر و هدفمندتری را از سر بگذرانند.» با وجود هدفگذاری خانوادهها برای انتخاب شغلی با بازار کار مناسب، همچنان جای خالی هدایت تحصیلی و آموزشی در ایران به چشم میخورد؛ نشان به این نشان که طبق اعلام وزارت علوم در سال1400، بیش از 40درصد جمعیت بیکار کشور را فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل دادهاند.