• چهار شنبه 26 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 7 ذی القعده 1445
  • 2024 May 15
پنج شنبه 25 فروردین 1401
کد مطلب : 158103
+
-

والدین سختگیر اصرار دارند فرزندشان در کلاس‌های آموزشی متعدد شرکت کند

اوقات فراغت خیلی پر!

اوقات فراغت خیلی پر!

نیلوفر  ذوالفقاری

فکر می‌کنند با این کار به فرزندشان لطف می‌کنند؛ با نوشتن اسم او در کلاس‌های آموزشی رنگارنگ، از زبان‌های خارجی گرفته تا ورزش، نقاشی و خوشنویسی، روباتیک و نویسندگی خلاق، یوگا و اسکیت، سفالگری و شاهنامه‌خوانی و خلاصه هزار و یک دوره آموزشی مختلف؛ والدینی که تصور می‌کنند با پر‌کردن همه ساعات روز فرزندشان با کلاس‌های آموزشی، آینده خوبی را برایشان تضمین می‌کنند غافل از اینکه زیاده‌روی در آموزش، سختگیری بدون توجه به سلیقه، علاقه و استعداد بچه‌ها و البته گرفتن هرگونه فرصت تفریح، کودکی و شادی از آنها، چه پیامدهای روانی و رفتاری ناسالمی به‌دنبال خواهد داشت. محمدرضا دژکام، روانشناس و روان‌درمانگر توضیح می‌دهد که افراط در آموزش کودکان و سختگیری والدین در این زمینه از کجا ریشه می‌گیرد و چه پیامدهایی دارد؟

دلیل سختگیرشدن والدین
اینکه چرا بعضی والدین در دام افراط‌گرایی برای آموزش فرزندان می‌افتند، می‌تواند پاسخ‌های متفاوتی داشته باشد. بعضی والدین از خراب‌شدن آینده فرزندان خود می‌ترسند، بعضی دنبال تحقق آرزوهای خودشان در زندگی فرزندشان هستند، بعضی محرومیت‌های کودکی خودشان را به یاد می‌آورند و تصور می‌کنند با برعکس‌کردن آن شرایط، فرزندشان آن ناکامی را تجربه نخواهد کرد. گروهی از پدر و مادرها استانداردهای غیرواقعی و بالایی برای موفقیت فرزندشان تعریف می‌کنند. بعضی نگرانند که فرزندشان از بقیه هم‌سن و سال‌هایش عقب بماند و مورد تمسخر قرار بگیرد، بعضی هم نگران خودشان هستند و تصور می‌کنند اگر سخت مراقب آموزش و تربیت فرزندشان نباشند، والدینی ناکافی به‌شمار می‌روند و در مقایسه با بقیه، نالایق جلوه خواهند کرد. همه این عوامل می‌تواند پدرها و مادرها را به طرف سختگیری و افراط در آموزش به کودکان حرکت دهد.

استقلال فراموش‌شده کودکان
با این تصور که فرزندان بچه هستند و هنوز خوب و بد یا صلاح خودشان را نمی‌دانند، پدران و مادران سختگیر فعالیت‌های فوق‌برنامه، برنامه‌های کلاسی و موقعیت‌های اجتماعی فرزندشان را انتخاب می‌کنند، بدون اینکه نظر کودک را بپرسند. غافل از اینکه استقلال، خواسته‌ای غریزی در انسان است و بچه‌ها هم از همان سنین کم دوست دارند دست به انتخاب بزنند و احساس استقلال را تجربه کنند. والدین سختگیر فرزندان را از داشتن استقلال محروم می‌کنند و همین هم باعث می‌شود که این فرزندان در نوجوانی یا جوانی سرکش‌تر شوند. از طرف دیگر داشتن والدین سختگیر به این معناست که همیشه والدین به‌جای آنها تصمیم گرفته‌اند، پس آنها عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس کمتری برای تصمیم‌گیری دارند و همیشه نگران هستند که مبادا تصمیم اشتباهی بگیرند. آنها یاد نگرفته‌اند انتخاب کنند و از هر انتخابی هراس دارند.

تأثیرات سختگیری بر روان
مطالعات نشان می‌دهد فرزندانی که در خانواده‌های سختگیر زندگی می‌کنند، غمگین‌ترند و علائم افسردگی بیشتری نسبت به سایر بچه‌ها نشان می‌دهند. وقتی کودک برخلاف همسالان احساس می‌کند که توانمند نیست، افسردگی یکی از نخستین مشکلاتی است که او را درگیر خود می‌کند. او ممکن است دچار ترس و اضطراب از قضاوت دیگران شود. در سبک تربیتی سختگیرانه، فرزندانی تربیت می‌شوند که مشکلات رفتاری بیشتری دارند چون والدین محیط امنی برای راستگویی نمی‌سازند، کودکان برای به دردسرنیفتادن در دروغگویی و پنهان‌کاری مهارت پیدا می‌کنند. در والدگری مستبدانه کودک چون می‌ترسد، تسلیم و مطیع می‌شود. این کودکان یاد می‌گیرند از اهرم‌های فشار و قدرت برای رسیدن به خواسته‌هایشان استفاده کنند. این مدل والدگری با اختلالات روانی مانند اختلال اضطراب فراگیر، اختلال وسواس فکری عملی، خودآزاری، مصرف مواد و سوءمصرف الکل ارتباط گسترده‌ای دارد.

توانایی متفاوت کودکان 
والدین سختگیر خبر ندارند که همزمان با سختگیری اشتباه خود، در حال زدن چه آسیب‌های دیگری بر سلامت روان کودکشان هستند. بسیاری از این والدین کودکشان را با بقیه بچه‌ها مقایسه می‌کنند و از او می‌خواهند مثل آنها باشد، جدا از اینکه این مقایسه‌گری اشتباه چقدر می‌تواند به اعتماد به نفس کودک ضربه بزند. این والدین درنظر نمی‌گیرند که توانایی کودکان مختلف با هم متفاوت است؛ همانطور که همه بچه‌ها در یک زمان مشخص شروع به راه‌رفتن یا حرف‌زدن نمی‌کنند، لزومی ندارد همه 6ساله‌ها بتوانند زبان خارجی یاد بگیرند یا همه کلاس چهارمی‌ها توانایی شرکت در مسابقات ورزشی را داشته باشند. درنظر گرفتن توانایی منحصر به فرد هر کودک باعث می‌شود که کودک فرصت پیدا کند روند پیشرفت و شکوفایی استعدادهایش را با سرعت مناسب خودش طی کند و در این راه فشار روحی و جسمی متحمل نشود. اگر والدین بتوانند شرایط کودکان را به خوبی درک کنند و بدانند که در هر سنی چه ویژگی‌ها، توانایی‌ها و ظرفیت‌هایی دارند و چه محدودیت‌هایی برایشان وجود دارد، می‌توانند شرایط آموزش را متناسب با آن ایجاد کنند.

استعدادها گم می‌شوند
حتماً شنیده‌اید که خیلی از افراد موفق در حوزه‌های گوناگون، از هنرمندان بزرگ گرفته تا شخصیت‌های علمی یا قهرمانان ورزشی، از این می‌گویند که چطور استعدادشان در کودکی کشف شده و با تقویت آن، قدم در مسیر موفقیت گذاشته‌اند. درست است که کشف استعداد کودکان اهمیت زیادی دارد، اما فشارآوردن به آنها برای اینکه حتماً در حوزه خاصی از خودشان استعداد نشان دهند، نتیجه‌ای کاملاً برعکس به‌وجود خواهد آورد. وقتی بچه‌ها احساس کنند تحت فشار قرار گرفته‌اند و باید حتماً در کلاسی شرکت کنند که انتخاب والدینشان است و نه خودشان، نه‌تنها به آن آموزش بی‌علاقه می‌شوند، بلکه فرصت فکرکردن به علایق واقعی و بروز استعدادهای اصلی را از دست می‌دهند. آنها آنقدر از کلاس‌رفتن و آموزش‌دیدن فراری خواهند شد که دیگر دلشان نمی‌خواهد حتی سراغ یادگیری هنر، ورزش یا هر حوزه دیگری بروند که نسبت به آن کنجکاو و علاقه‌مند هستند.

زمانی برای تفریح و سرگرمی
اسمش روی خودش است، اوقات فراغت؛ این یعنی زمانی برای پرداختن به تفریح و بازی یا هر فعالیت مورد علاقه دیگری. این تصور که تفریح‌کردن، وقت تلف‌کردن محسوب می‌شود، به‌خصوص وقتی پای بچه‌ها وسط باشد خطرناک است. بازی و تفریح جزو نیازهای اساسی کودکان است و اهمیت زیادی دارد. ممکن است گروهی از والدین تصور کنند که پرکردن اوقات فراغت کودک صرفاً یعنی فرستادن فرزند به کلاس‌های رنگارنگ، همین که بدانند فرزندشان در حال یادگیری سر کلاس است برایشان کافی است. درحالی‌که کودکان به‌خصوص مدرسه‌ای‌ها، زمان مناسبی را به آموختن اختصاص می‌دهند و اوقات فراغت را برای تفریح، سرگرمی و بازی نیاز دارند. ضمن اینکه اتفاقاً بسیاری از آموخته‌ها و مهارت‌ها حین بازی به‌دست می‌آیند و والدین نباید از این موضوع غافل شوند. بنابراین والدین باید حواسشان باشد که پرکردن اوقات فراغت بچه‌ها، به‌معنای پرکردن همه وقت آنها با کلاس آموزشی نیست و وقت‌گذرانی با خانواده، بازی، تماشای برنامه‌های تلویزیونی مناسب، تفریح و سرگرمی‌های موردعلاقه باید به تناسب در برنامه روزانه کودک جا داشته باشند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید