عکسهای شنیدنی
مریم ساحلی
عکسها حرف میزنند و این روزها شاید بیشتر از همیشه حواس آدمها به حرف و حدیث عکسهاست. روزگاری نهچندان دور تماشای عکسها محدود بود به زمانی که در تنهایی خویش هوس میکردیم سری به گذشته بزنیم یا به وقت مهمانی حرفها که ته میکشید، آلبومهای خانوادگی را ورق میزدیم. آلبومها با جلدهای اعلا دستبهدست میگشتند و با احتیاط ورق میخوردند. ما آدمهای توی عکسها را با چشمهای خیره به دوربین تماشا میکردیم و روایتی روشن از احساساتشان در مراسم، مهمانیها، سفرها، گعدهها و گاه ساعتهای بسیار معمولی در روزمرگیهاشان درمییافتیم. دختربچهها شیفته عکسهای عروسی بودند. عروسهای سیاه و سفید یا رنگی، با تور، تاج و پیراهنهای گیپور و ساتن و کیکهای چندطبقه یک طرف و خیل آدمهایی که با لبخند ایستاده بودند کنار عروس و داماد یک طرف. التهاب انتظار برای چاپ عکسها هم خود حکایتی دیگر بود. بعضی وقتها یک حلقه بیستوچهار یا سیوششتایی فیلم، ماهها در دوربین میماند تا بهطور کامل استفاده شود. ما در انتظارمان فرارسیدن لحظه تماشای عکسها، خداخدا میکردیم، پلک نزده باشیم یا چشمهامان قرمز نیفتاده باشند. آن روزها، عکسگرفتن آداب خاص خودش را داشت و عکسها با دقت بهعنوان بخشی از حریم خصوصی آدمها نگهداری میشدند. حالا اما از آن روزگار، گویا سالهای بسیار گذشته است. عکسهای کاغذی بسیار کم شدهاند و دوربینهای آنالوگ به خاطرات پیوستهاند. هر روز هزاران هزار عکس، سوار بر امواج اینترنت، چشمهایمان را به تماشا میخوانند و ما همچنان آنها را مینگریم و میدانیم حرفهای بسیاری برای گفتن دارند. بیتردید نگاهی کوتاه به مجموعه عکسهایی که افراد از خود در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند، روایتی روشن از افکار و امیالشان است؛ هرچند بعضی وقتها چهرهها پشت فیلترها و واقعیت پشت دروغها پنهان مانده باشد. در واقع این درست که عدهای، روایتی خلاف واقع از خود با عکسهاشان به نمایش میگذارند، اما آنها که خوب مینگرند، حرف عکسها را دیر یا زود میشنوند. عکسها همچنان حرف میزنند، تنها باید صبور بود و شنید.