شاعر شنیدنی است
محمد علی بهمنی
شاعر و ترانهسرا
(۲۷ فروردین ۱۳۲۱-)
روزگار ما دیگر روزگار زبان فاخر نیست. باید به سادگی پناه ببریم.
«در فروردین1321 در سفر خانواده به دزفول به دنیا آمدم. در تهران بزرگ شدم. بهدلیل شرایط خانواده و زندگی، از 7سالگی کارگر چاپخانهها بودهام و اگر آموختهای دارم، از مدرسه کار است و دیگر هیچ.»
«من از کودکی با وزن آشنا بودهام و با لالاییها و شعرهایی که مادرم زمزمه میکرد، وزن در من درونی شده بود؛ به همین دلیل نیازی نداشتم که بروم عروض را به شکل مکتبی یاد بگیرم. زمانی وزن و عروض در شعر میتواند مفید باشد که در شاعر درونی شده باشد والا شکل مکتبی آن چندان مفید نخواهد بود و دانستن اسم بحرها و وزنها عامل خوب شعرگفتن نیست.» «شعر من چیزی نیست جز برداشتی با ظرف غزل از رودخانه «نیما». این ظرف را در دست منوچهر نیستانی دیدم وقتی که داشت از پل استوار «سایه» (هوشنگ ابتهاج) عبور میکرد. غزل بعد از نیما را نوعی لجبازی میدانم، اما این باور از ارادتم به غزل نکاسته است.» (محمد علی بهمنی)
شعرهای این غزلسرای نیمایی برای علاقهمندان به صدای مرحوم ناصر عبداللهی آشناست؛ بهخصوص کسانی که آلبوم «عشق است» را از این خواننده شنیدهاند. ترانههای بهمنی را عبداللهی در این آلبوم خوانده و پرویز پرستویی دکلمه کرده است؛ شاعری که وقتی 9ساله بود، نخستین شعرش چاپ شد، اما نخستین مجموعه شعرش را در 30سالگی چاپ کرد؛ مجموعههایی که با وجود وقفه 13سالهای از سال 56 تا 69، تا امروز به 14 عنوان رسیدهاند و شاعرشان را به چهره آشنایی برای علاقهمندان شعر، بهخصوص غزل نو تبدیل کردهاند.
بهمنی را از پیشگامان نوگرایی در شعر فارسی، بهویژه غزل میدانند. همین پیشگامی باعث شد در سال78 برترین غزلسرای ایران شناخته شود و تندیس خورشید مهر را بگیرد. 5سال بعد هم در زادگاهش از او تقدیر شد.
گفتم بدوم تا تو همه فاصلهها را
تا زودتر از واقعه گویم گلهها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سختترین زلزلهها را
پُر نقشتر از فرشِ دلم بافتهای نیست
از بس که گره زد به گره حوصلهها را
ما تلخی «نه» گفتنمان را که شنیدیم
وقت است بنوشیم از این پس «بله»ها را
بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچلهها را
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئلهها را