پیشنهاد مهاجرت دارم اما برای وطنم میمانم
سکینه باغبهشتی، نخبه و پژوهشگر ایثارگر، از کملطفی مسئولان به تحقیقات پزشکیاش گلایه میکند
مژگان مهرابی- مهتاب انصاری- روزنامهنگار
نخبه علمی است؛ یکی از بهترین محققان انستیتو پاستور ایران که اخیرا بهعنوان پژوهشگر نمونه سال شناخته شده است. اگر بخواهیم او را بهتر معرفی کنیم، دانشآموخته رشته علوم آزمایشگاهی با تخصص بیوشیمی و سمشناسی است و مدرس دانشگاه و عضو انجمن بیوشیمی ایران. البته فعالیتهای دکتر سکینه باغبهشتی به اینها محدود نمیشود. او در کارنامه علمی خود موفقیتهای زیادی را به ثبت رسانده است؛ ساخت آنتیبیوتیک نوترکیب و تشخیص مؤثرترین دارو برای درمان سرطان سینه و همچنین ارائه مقالات متعدد علمی ازجمله مواردی است که میتوان به آنها اشاره کرد. این محقق نامی، همان فرزند شهید قربان باغبهشتی است که در روزهای پرتنش جنگ، سختیهای زیادی را به جان خرید. دخترکی ۶ساله که به جای شنیدن صدای خوش پدر، لحظه لحظه صدای مهیب و گوشخراش بمب و موشک را شنید. آنچه از روزهای کودکیاش به یاد دارد، نداری و بیپناهی و بار سنگین مسئولیتی است که مادرش یکتنه به دوش کشید. اما او قهرمانبودن را از پدر و مادرش یاد گرفته بود. برای همین به جای عزلتنشینی کنج خانه و مرور خاطرات تلخ، راه تحصیل و دانش را پیش گرفت. پلههای ترقی را یکی پس از دیگری بالا رفت تا امروز که نامش بهعنوان پژوهشگر برتر کشور مطرح است. موفقیتهای امروز او بهانه خوبی بود تا پای صحبتش بنشینیم.
اگر پدر بود...
از کودکی تا الان که در آستانه ۴۰سالگی است، همیشه در حال تلاش بوده و خیال هم ندارد به این زودیها میدان را رها کند؛ بانویی فعال که تحصیل و تحقیق مهمترین هدف اوست. از اینرو برای رسیدن به خواستهاش نه لحظهای ناامیدشده و نه لحظهای درنگ میکند؛ اصالتا خوزستانی است؛ متولد شده در شهرستان باغملک. روزهای کودکیاش را در جنگ گذرانده و تنها چیزی که از آن دوران به یاد دارد، خاطرات دردآلود از شهادت پدر و روزهای سختی است که در این سی و اندی سال گوشهای از ذهنش را درگیرکرده است. مردی که امروز اگر زنده بود، میتوانست به داشتن چنین دختری افتخار کند. برای این محقق نخبه، پدر، قهرمانی است که باید یادش همیشه جاودانه بماند. اما داستان زندگی او میگوید که زمستان سال۱۳۵۹ به دنیا آمده است. پدرش کارمند شهرداری بود؛ از آن مردانی که وجودشان تکیهگاه محکمی برای خانواده محسوب میشود. پدر را به حسنخلق و رأفتش میشناختند. در تعزیههای حضرت امامحسین(ع) نقش بازی میکرد و همیشه عکس امامخمینی(ره) گوشه پیراهنش دوخته شده بود. باغ بهشتی اگرچه خاطره زیادی از پدر ندارد اما تعریف میکند: «با اینکه زندگیمان از رفاه آنچنانی برخوردار نبود اما فضای گرم و صمیمی خانه اجازه نمیداد کمبودی را احساس کنیم؛ چه از نظر مادی و چه عاطفی.» شهید باغبهشتی اهمیت زیادی به آدمهای اطرافش میداد. مردمدوست بود و مهربان، برای همین اگر کسی را در خیابان میدید که لباس مناسبی ندارد جامهاش را به او میبخشید.
به یاد ندارم کودکی کرده باشم
آذرماه سال ۱۳۶۵ جنگ به اوج خود رسیده بود. در یکی از روزهای سرد پاییزی خبر رسید که پدر در اثر اصابت ترکش در منطقه جنگی به شهادت رسیده است. بعد از آن اتفاق شوم هواپیماهای دشمن مرتب شهرها را بمباران میکردند. خانه آنها نیز بر اثر اصابت موشک با خاک یکسان شد. فرزند شهید به آن روزهای تلخ برمیگردد؛ «از دوران کودکیام عکس یا یادگاری ندارم. بعد از شهادت پدرم و آوارشدن خانهمان مجبور شدیم به شهرستان دیگری برویم. نبود امکانات مالی باعث شده بود، زندگی بر ما سخت بگذرد. خاطرم هست در برههای شرایط مالی بسیار بدی داشتیم. من حتی کفشی برای پوشیدن نداشتم و با کفش پلاستیکی و وصلهدار به مدرسه میرفتم. همکلاسیهایم مرا مسخره میکردند. به یاد ندارم کودکی کرده باشم؛ نه عروسکی برای خالهبازی داشتم و نه وسیلهای که بتوانم خودم را سرگرم کنم.» دخترک ۶ساله ناگزیر بود فراغتش را با غصههایی که در دل کوچکش لانه کرده بودند، پرکند. نمیدانست از نبود پدر افسوس بخورد یا از فشار زندگی که شانههای نحیف مادرش را میآزارد.
مادرم جوانیاش را به پای ما گذاشت
بچهها بزرگ شده بودند و مادر تا جایی که در توان داشت برای سروسامانگرفتن آنها از جان مایه گذاشته بود. آنها هم برای سربلندی مادرشان و جبران زحمات او درسخواندن را پیش گرفته بودند. همهشان نخبه بودند؛ یکی دکتری ادبیاتش را گرفت و دیگری رشته حقوق را دنبال کرد. سکینه هم که در پی فراگیری علوم پزشکی رفت. همهچیز داشت خوب پیش میرفت که دوباره روزگار، چهره تلخ خود را به خانواده باغ بهشتی نشان داد. او مرور میکند: «مرگ برادرم که دانشجوی حقوق بود، ضربه بدی به خانواده بود. او بر اثر عوارض ناشی از جنگ از دنیا رفت. با رفتن او، مادرم خیلی بیتابی میکرد. همین باعث ابتلای او به سرطان شد و کلیههایش را از دست داد. مادرم برای من همهچیز و همه کس بود. جوانیاش را به پای ما گذاشت. نمیتوانستم رنجکشیدنش را ببینم. هنوز با مرگ برادرم کنار نیامده بودم که مادرم را هم از دست دادم.»
ثبت یک دستاورد پزشکی
باغ بهشتی، سختیهای زیادی را به چشم دیده و درک کرده بود. از دستدادن عزیزان، آوارگی، فقر و… اما دوست داشت مثل پدر و مادرش که قهرمان زندگیاش بودند او هم قهرمان شود؛ قهرمانی که بتواند خدمتی به کشورش کند. برای همین تلاشاش را مضاعف کرد. با وجود داشتن ۳ فرزند و وظیفه سنگین مادری، تحقیق پشت تحقیق، مقاله پشت مقاله و یک لحظه هم دست از آموختن برنداشت. او توانست به هدفش برسد و امروز در کارنامه پژوهشیاش فهرست بلندی از فعالیتهای علمی این محقق دیده میشود. باغبهشتی حالا بهعنوان پژوهشگر نخبه شاهد شناخته شده و ساخت آنتیبیوتیک نوترکیب را در ژورنال بینالمللی پپتید به ثبت رسانده است. به جرأت میتوان گفت این دستاورد یکی از موفقترین تحولات پزشکی است؛ چرا که میتواند جایگزین آنتیبیوتیکهای مقاوم به عفونتهای بیمارستانی شود. خودش میگوید: «باتوجه به اینکه مقاومت آنتیبیوتیکی یکی از مهمترین معضلات بهداشتی جامعه امروز است و ایران یکی از کشورهایی است که با تجویز بیش از اندازه آنتیبیوتیک روبهروست و بیماریهای عفونی، میکروبی دسته بزرگی از بیماریها را تشکیل میدهند، موفق به طراحی و ساخت پپتید ضدمیکروبی در انستیتو پاستور شدم که دستاورد بسیار بزرگی است که جهت تجاریسازی و تولید نیازمند حمایت دولت و شرکتهای دانشبنیان هستیم تا در آینده نزدیک جایگزین آنتیبیوتیکهای مقاوم به عفونتهای بیمارستانی شود.»
او همچنین رتبه برتر کنگره بینالمللی سرطان سینه در شناسایی مؤثرترین دارو در درمان بیماران مبتلا به سرطان سینه را کسب کرده است. پژوهشگر نخبه سال۱۴۰۰ و عضویت در کمیته اعطای جایزه ملی و کمیته علمی نخستین کنفرانس بینالمللی مدیریت کسبوکار۱۴۰۰ از دیگر موفقیتهای اوست. همچنین او دارای مقالات متعدد ISI و علمی-پژوهشی داخلی و خارجی است.
مکث
تلاشهای علمیام نادیده گرفته میشود
بانوی نخبه اما دلپری از کملطفی مسئولان بهداشت و درمان دارد. او مهمترین معضل پیشروی نخبگان را فقدان شبکه ارتباطی بین محققان نخبه سلامت، مدیران و سیاستگذاران میداند. همچنین دلخور از عدمحمایت مسئولان برای کاربردیکردن تحقیقات است. برای این گفتهاش دلیل میآورد؛ «همگامنبودن ارگانها باعث دوبارهکاری و اتلاف منابع تحقیقاتی میشود. متأسفانه در وزارت و سازمانی که مشغول بهکار هستم، اجازه استفاده از تخصصم در حوزه دارویی را ندادند. در حوزهای غیر از تخصصم در حال خدمت هستم و تلاشهای علمیام نادیده گرفته میشود. بسیاری از همدانشگاهیان من به کشورهای مختلف مهاجرت کردند اما من بهرغم دعوتنامه از شرکتهای روسی بهدلیل اعتقادات و پایبندی به اصول اخلاقی و علمی حاضر به تجاریسازی و مهاجرت به خارج از کشور نیستم. هماکنون مافیای بزرگ دارویی اجازه تجاریسازی دستاوردها بهخصوص آنتیبیوتیکهای نوترکیب را نمیدهد و ما نیاز به حمایت مسئولان و شرکتهای دانشبنیان داریم.» این فرزند نخبه شهید معتقد است که جهاد فقط اسلحه بهدستگرفتن و دفاع از کشور نیست. او سربلندی میهنش را در جهاد علمی میداند و معتقد است کسی که در این راه قدم برمیدارد کمتر از شهادت نیست.