• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
چهار شنبه 18 اسفند 1400
کد مطلب : 155989
+
-

خستگی سیاسی میان مدیران و نبود چرخش مدیریتی می‌تواند به بروز چالش‌های اساسی در سازمان مدیریتی کشور منجر شود

نوسازی؛ نیاز امروز نظام مدیریتی کشور

گزارش
نوسازی؛ نیاز امروز نظام مدیریتی کشور

حمیدرضا بوجاریان، خبرنگار

 ضربه‌های نامتداول می‌تواند پایان عمر کسی یا حکومتی را همانند یک تصادف هنگام رانندگی نادرست، زودتر از موعد طبیعی رقم بزند. بحران‌ها ازجمله بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران مشارکت، بحران توزیع و بحران نفوذ اگر به‌موقع و به‌درستی شناخته نشوند و نتوان از آنها عبور کرد، اثر خستگی آنها برهم انباشته می‌شود و سازه حکومت‌ها را خسته و درنهایت در نقطه بحرانی و قبل از آن بر اثر یک عامل بیرونی هرچند کم‌‌قدرت درهم‌می‌شکند. یکی از دلایل عمده در وقوع چنین رویدادی را می‌توان وجود افرادی در نظام مدیریتی کشورها که به‌شدت محافظه‌کار و دلبسته میزها و مسئولیت‌ها هستند، دانست؛ اتفاقی که خواجه سروی درباره آن می‌گوید: نزدیک به 44سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد. در دوره انقلاب، افرادی با انرژی و پرتوان در مسند امور قرار گرفتند که با ایده‌های مختلف کشور را مدیریت کردند. با گذشت سال‌ها از پیروزی انقلاب به دلایل مختلف شاهد هستیم که جوانان میداندار دیروز در عرصه‌های سیاسی، سالخورده شده و انگیزه و نشاط دوران جوانی را از دست داده‌ و ایده‌ جدیدی برای اداره کشور ندارند. این استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه گذشت سال‌های طولانی از مدیریت افراد در نظام سیاسی و تصمیم‌گیر کشور بدون شک می‌تواند عوارضی برای جامعه در پی داشته باشد، گفت: مدیران هر روز با چالش‌ها و مشکلات زیادی رو‌به‌رو می‌شوند که می‌تواند بر افکار و حتی قدرت جسمی آنها تأثیر منفی داشته باشد. این وضعیت و استمرار آن در نهایت منجر به بروز خطاهای مدیریتی مدیر شده که جبران برخی از آنها یا ممکن نیست یا به سختی امکان‌پذیر است.
خواجه سروی با بیان اینکه توجه به سرمایه انسانی و مدیران خصوصا مدیرانی که برای مدت‌های طولانی در معرض انواع فشارها قرار دارند به‌عنوان یکی از رویکردهای مقابله‌ای در برابر خستگی سیاسی مسئولان مورد توجه قرار دارد، از نبود چنین سازوکارهایی در کشور انتقاد کرد و گفت: در همه کشورها برای اینکه روحیه مدیران مانند روزهای اول فعالیت با نشاط بماند، سازوکار جامعه‌پذیری فرهنگی و سیاسی به شکل جدی مورد توجه قرار می‌گیرد. اما این موضوع در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

جایگزینی تازه‌نفس‌ها به‌جای خستگان 
واکنش مردم به بحران‌های هرچند کم‌قدرت اما متناوب، موجب انباشت فشارهای مستمر می‌شود که انباشت اثرات همان بارگذاری‌های متعدد و متناوب است که می‌تواند یک سازه سیاسی و نظام مدیریتی آن را درهم بکوبد. همچنان که انسان‌ها از خستگی می‌میرند، گاه ممکن است بحران‌هایی که به‌موقع مدیریت نشده‌اند و در لایه‌های زیرین جامعه رسوخ کرده‌اند، به فروپاشی یک سیستم منجر شوند. خواجه سروی راهکار جلوگیری از وقوع چنین رویدادی را تحول به‌موقع مدیریتی و وارد کردن نیروهای جوان اما باتجربه و دارای انگیزه به بدنه نظام‌های سیاسی می‌داند و می‌گوید: متأسفانه در برخی مقاطع انقلاب، سازوکارهای مشخصی برای ورود نیروهای جوان‌تر و باانگیزه برای کار در حلقه مدیران سیاسی کشور و پوست‌اندازی نظام مدیریتی انجام نشده است؛ هرچند در دوره اخیر شاهد تغییراتی در این زمینه هستیم. معتقدم باید مکانیسم اجرایی برای ورود نیروهای جدید به ساختار قدرت و مراتب سیاسی اجتماعی ایجاد شود. در این صورت با استفاده از این سازوکارها می‌توان شئون سیاسی و اجتماعی در تصدی مدیریت‌ها را به نیروهای با انگیزه و دارای ایده‌های مدیریتی واگذار و نیروی سیاسی تازه‌نفس را جایگزین نیروهای خسته کرد. این جامعه‌شناس و کارشناس مسائل سیاسی، خاطرنشان کرد: تغییر و تحول در حوزه مدیران و جایگزینی نیروهای جوان‌تر و باتجربه به جای نیروهایی که سال‌ها در عرصه‌های مدیریتی حاضر هستند را نباید به‌معنای دشمنی با این مدیران ارزیابی کرد، بلکه تحول در حوزه مدیریت لازمه توسعه پیشرفت یک جامعه است و نمی‌توان از کنار آن به‌سادگی عبور کرد.
وی به مقاومت‌هایی که در مسیر تحول و نوسازی جامعه مدیریت کشور از سوی برخی مدیران دیده می‌شود اشاره و با بیان اینکه بسیاری از مدیران خسته و فرسوده فکری در گذشته حاضر به ترک مناصب خود نبوده‌اند، می‌افزاید: در راستای تحول نظام مدیریتی و کاهش استفاده از مدیران سالخورده و خسته در سازوکارهای اداری کشور، مجلس قبل، مصوبه‌ منع به‌کارگیری بازنشستگان را تصویب کرد. با این حال، این قانون نیز با دخالت‌های مختلف از سوی برخی مدیران که مشمول اجرای این قانون می‌شدند با استثناهای مختلفی همراه شد که عملا طیف عمده‌ای از مدیران از شمول اجرای آن خارج شدند.

روند چرخش مدیران کشور معکوس است
 خواجه سروی در بیان عامل بی‌اعتمادی مردم به نظام مدیریتی می‌افزاید: مراتب سیاسی و اجتماعی در کشور تا سال84 این اجازه را که افراد وارد حلقه مدیریتی شوند، نمی‌داد. در این دوران مدیران به‌دلیل گذشت زمان و چیره شدن گذر عمر بر جسم و روح و روانشان عملا کارکرد و انتظاری را که نظام مدیریتی پرتحرک کشور برای عبور از بحران‌ها به آن نیاز داشت، نداشتند. این وضعیت در سال 1392 با روی کار آمدن دولت یازدهم مجددا به حالت سال‌های قبل از 1384 بازگشت و حلقه مدیریتی کشور برای بار دیگر تنگ شد که با دولت سیزدهم و با شعار جوانگرایی که این دولت داشت، عرصه برای مدیران جوان‌تر فراهم شد؛ هرچند ممکن است در رابطه با گزینش مدیران جوان که تجربه لازم را داشته باشند، دقت لازم نشده باشد.
خواجه سروی به رویکرد دولت یازدهم و دوازدهم در استفاده از مدیران اشاره کرده و می‌گوید: دولت‌های یازدهم و دوازدهم علاقه‌ای به استمرار حضور مدیران تازه‌نفس و جوان‌تر در مجموعه مدیریتی کشور نداشتند و با رویکرد لجبازانه سراغ مدیران خسته گذشته رفته و این افراد را به‌کار گرفتند. با این اقدام، دولت وقت عملا نشان داد بازگشت حلقه بسته مدیریتی از مدیران خسته و بی‌انگیزه و البته ناکارآمد را در دستور کار خود قرار داده است و با این رویکرد، سرعت حرکت کشور به‌سمت پیشرفت را با اختلال جدی رو‌به‌رو کرد.
وی اضافه می‌کند: وقوع چنین اتفاقی در نظام مدیریتی را شاید بتوان به فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشور مرتبط دانست. در مباحث مرتبط با حوزه مدیران و تحول در آن، هر بار این مسئله مطرح می‌شود افراد به شکل صفر و صدی به آن نگاه می‌کنند که این خود آسیبی جدی برای کارآمد کردن نظام مدیریتی و خارج کردن مدیران خسته از سیستم تصمیم‌گیری در کشور است؛ چراکه این نگاه اصل موضوع را منحرف و تحول را سخت می‌کند.

تحول مدیریتی یک‌شبه محقق نمی‌شود
وجود برخی نگاه‌ها برای تحول فوری در عرصه‌های مدیریتی نیز اشتباهی است که نباید به‌بهانه نوسازی جریان مدیریتی کشور آن را نادیده گرفت. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که تحول در ساختار مدیریتی و تصمیم‌گیری و ورود نیروهای جوان که بتوانند فشارهای سیاسی و اجتماعی در جامعه را تحمل کنند باید به شکل تدریجی و با ظرافت انجام شود تا کارایی آن در جامعه احساس شود. خواجه سروی این موضوع را باور دارد و می‌گوید: باید از مدیران باتجربه اما خسته از کار به‌درستی استفاده کرد؛ چراکه هزینه‌های زیادی برای تجربه‌اندوزی این دسته از مدیران صرف شده است. نباید از کنار این دسته از مدیران به بهانه جوانگرایی و نوسازی ساختار مدیریتی کشور به‌سادگی عبور کرد و آنها را نادیده گرفت.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی تأکید می‌کند: تا زمانی که مدیران توانمند هستند و انگیزه کار دارند، باید در کنار آنها نسل‌های جدید کار را یاد بگیرند. این طبیعی است که مدیران با افزایش سن دچار محافظه‌کاری شده و قدرت تصمیم‌گیری‌های شجاعانه را از دست می‌دهند، اما باید نسل‌ جدید مدیران از سوی همین افراد آموزش ببینند تا با خروج مدیران از سیستم مدیریتی کشور افرادی باتجربه و جوان جای آنها را بگیرند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید