• چهار شنبه 2 خرداد 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ذی القعده 1445
  • 2024 May 22
پنج شنبه 12 اسفند 1400
کد مطلب : 155412
+
-

بازی دو سر باخت

روزگار سخت اصغر فرهادی

یادداشت
بازی دو سر باخت

سعید مروتی- روزنامه‌نگار

 اصغر فرهادی در مصاحبه با نیوزویک حرف‌هایی زده که خیلی تازگی ندارد؛ اینکه ترجیح می‌دهد روی مردم عادی متمرکز شود یا ‌فضای دوقطبی‌ای که بر سر نمایش قهرمان به راه افتاد، محصول فضای عمومی جامعه ایران است. فرهادی که تا همین چند سال پیش قهرمان طبقه متوسط شهری بود و بهترین فیلم‌هایش («درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین») را در دل همین فضای دوقطبی ساخت، حالا در شرایطی قرار گرفته که هر توضیحی که درباره هر پدیده‌ای می‌دهد، بیشتر مورد حمله قرار می‌گیرد. اینکه آخرین فیلم فرهادی چه تصویری از جامعه ایران ارائه می‌دهد، برخوردش با فضای مجازی چیست، اصلا فیلمش چقدر موفق است و در مقایسه با آثار دیگرش چه جایگاهی در کارنامه‌اش دارد، جزو موضوعات ثانویه محسوب می‌شود. در مورد فرهادی امروز، متن زیر سایه حاشیه قرار گرفته است.‌ بخشی از منتقدان امروز او ستایشگران دیروزش هستند. درحالی‌که به‌ نظر نمی‌رسد فرهادی در قهرمان، تفاوت معناداری با گذشته‌اش داشته باشد، بیشتر، این مخاطبان او هستند که تغییر کرده‌اند. به تعبیری، طبقه متوسط این روزگار با طبقه متوسط انتهای دهه۸۰ و ابتدای دهه۹۰ تغییر کرده و بسیاری از اولویت‌ها و ارزش‌های این طبقه در تندباد حوادث این سال‌ها متحول شده است. اگر برای نخستین اسکار فرهادی مردم جوری شادمانی کردند که انگار تیم ملی فوتبال قهرمان جام جهانی شده، این بار خیلی‌ها از ناکامی فیلم قهرمان در راهیابی به فهرست نامزدهای نهایی اسکار، خوشحال شدند‌؛ چنان‌که خیلی‌ها سر داستان ادعای سرقت ایده فیلم فرهادی از مستند یکی از هنرجویانش، حق را به کارگردان مستند «دو سر باخت» دادند نه به پرافتخارترین کارگردان سینمای ایران. شاید بشود گفت بخشی از ناکامی فیلم فرهادی در اسکار محصول همین حاشیه‌ها بود؛ حاشیه‌هایی که انگار هوش همیشگی فرهادی را هم کدر کرده بودند. او که در یکی‌دو سال اخیر بارها متهم به خوابیدن وسط لحاف شده و از هر طرف تحت فشار قرار گرفته، در قهرمان به‌عنوان کارگردان، تقریباً همان راهی را رفته که قبلاً ثابت کرده در پیمودنش مهارت قابل توجهی دارد. فرهادی همان فرهادی است، گیرم قدری دستش در شیوه روایت رو شده باشد ولی او در تکراری‌ترین حالت ممکن هم در سطحی فراتر از اندازه‌های سینمای ایران قرار می‌گیرد. اما مگر این چیزها چقدر اهمیت دارد؟ برای طیف قابل توجهی این واکنش‌های فرهادی نسبت به رخدادها و فضای سیاسی اجتماعی است که اهمیت دارد؛ مهم این است که او درباره هر اتفاقی تندترین واکنش‌ها را نشان دهد؛ مهم این است که او بیشتر فعال اجتماعی ـ سیاسی باشد تا هنرمند. بخشی از این انتظار محصول همان دوقطبی سال‌های گذشته است که در روزگار الی و جدایی، به یاری فیلمساز می‌آمد و امروز عکسش عمل می‌کند. به همین دلیل است که یک اظهارنظر ساده فرهادی در گفت‌وگو با نیوزویک می‌تواند به مردم‌فروشی تعبیر شود؛ اظهارنظری که بیشتر، تفسیری است بر وضعیت برزخی امروز فیلمساز؛ «در مورد هر چیزی، نه فقط برای هنرمندان بلکه در هر جنبه‌ای از زندگی ایرانیان، این دوقطبی وجود دارد. وضعیت، خیلی شفاف نیست؛ شما چیزی می‌گویید و افراد دائما طور دیگری اتفاقات را تفسیر می‌کنند و در نتیجه این سؤال پیش می‌آید که موضع یک نفر در قبال این وضعیت باید چه باشد؟» و واقعیت این است که فرهادی در این سال‌ها هر موضعی که گرفته بیشتر به ضررش تمام‌شده است. تا همین چند سال پیش او کنار منتقدانش، دوستداران فراوانی داشت که روزگاری حتی تماشای فیلمی از او را کنشی سیاسی می‌دانستند. اینکه فرهادی چنین رویکردی را می‌پسندیده یا خیر چندان مهم نیست (به شهادت مصاحبه‌هایش در انتهای دهه۸۰ و ابتدای دهه۹۰ او تأییدکننده چنین رفتاری نبوده)؛ آنچه اهمیت دارد این است که چنین فضایی قبلاً به نفعش کار می‌کرده و الان چاقو، در حال بریدن دسته خودش است. ماجرا شبیه آخرین فیلمش است؛ جامعه قهرمانی را به رسمیت می‌شناسد و بعد او را تخریب می‌کند. ابزار این تخریب هم فضای مجازی است‌. فرهادی در هیچ‌کدام از فیلم‌هایش اینگونه حدیث نفس نگفته است.

این خبر را به اشتراک بگذارید