جشنوارهها بهانهاند
اصغر نعیمی-نویسنده و کارگردان
جشنواره با فیلمهایش معنا داشت و فیلمها را فیلمسازان میساختند. برای ما که در انتهای دهه 60 تازه از زیر سایه جنگ به درآمده بودیم فرقی نمیکرد که به عشق نام سینماگری از نسل پیش از انقلاب به تماشای فیلمی برویم یا مشاهده رشد و بالندگی فیلمسازی جوان متعلق به سالهای پس از انقلاب ما را روانه صف طولانی پشت گیشه سینما آزادی کند.
نمیدانم آن سالها همانطور که الان احساس میکنیم فیلمها هم بهتر بود یا نه، اما جشنواره و فضای آن قطعا صفای بهتری داشت و بیشتر خوش میگذشت. کلا اینطوری که الان هست فضا چند قطبی و کدر نبود، بیشتر پای خود سینما وسط بود. حتی رنگ و نور فیلمها هم بهتر و درخشانتر بود یا لااقل الان اینجوری در خاطرم مانده. عشق و کیفی داشت توی سوز سرما در صف سینما با غریبههایی که به جادوی سینما زود آشنا، رفیق و همدل میشدند حرف از سینما بزنیم. دعوایی و بحثی اگر آن پشتها بر سر تقسیم جوایز و نتایج بود خبرش به بیرون و ما که فقط تماشاگر بودیم نمیرسید.
کسی روی سن موقع دریافت جایزه متلک نمیگفت و نشنیدیم که فیلمسازی به هر دلیلی قهر کند. همه دوست داشتند که در این بازی شرکت کنند. استودیوها بیستوچهار ساعته شیفت داشتند و اهالی سینما انگار قرار است در آیینی مشترک شرکت داشته باشند سر بهکار خویش داشتند و بیشتر دنبال این بودند که به قول خودشان فیلمشان را برسانند تا از اکران سال آینده جا نمانند و سرمایهشان یک سال معطل نماند. بهنظرم آن سالها جشنواره خاصیت واقعی خودش را داشت که نزدیک کردن آدمها بود. من دوستان بسیاری را در دوران دهروزه برگزاری جشنواره فیلم فجر یافتم. برای یک رویداد فرهنگی و هنری چه فضیلتی برتر از اینکه دوستی بسازد یا دوستیها را تعمیق ببخشد... به گمانم فراتر از جشنواره فجر یا هر جشنواره دیگری این راز جاودانگی سینماست؛ آیینی جمعی که آدمها را به هم نزدیک میکند. جشنوارهها بهانهاند... پس زندهباد سینما