طنزهای من از دیگر فیلمهایم جدیترند
سعید سهیلی، کارگردان سری فیلمهای «گشتارشاد» آنها را فیلمهای مهمی میداند و دفاع جانانهای از آنها میکند
پریسا نوری
سعید سهیلی گیشه را بهخوبی میشناسد و معمولاً آثار پرفروشی هم میسازد. او معتقد است در آثار طنزی که میسازد، غالباً حرفهایی جدی و مهم مطرح میکند و میگوید از بازخورد مخاطبان دریافته که آنها نیز این جدیت را تایید میکنند. سهیلی فیلمسازی را از ابتدای دهه 70 شروع و با «مردی شبی هباران»، توجهها را بهخودش جلب کرد. جالب اینکه او در دهه 90 با فیلمهایی مثل «چارچنگولی» و «گشتارشاد» مدتی توانست حتی رکورددار پرفروشترینهای سینمای ایران هم بشود. حالا هم که «گشت ارشاد 3» او، در آستانه 40میلیاردی شدن است. سعید سهیلی برخلاف انتقادهای ریز و درشتی که به فیلم اخیر او مطرح شده، تمامقد از آثارش و سبک فیلمسازی خود دفاع میکند و سینمای نیمهتعطیل ایران بعد از کرونا را، بهنوعی مدیون این اثرش میداند. اگر علاقهمند شدهاید که توضیحات این کارگردان سینمای کشورمان را بخوانید، پس مصاحبه روز هفتم با سهیلی را از دست ندهید.
جناب سهیلی، الان دارید چه کار میکنید؟
مشغول نگارش 3فیلمنامه با تیمهای مختلفم. در نهایت هر کدام بهتر از آب دربیاید، درباره ساخت آن تصمیم میگیریم.
کار جدی یا طنز؟
یکی از آنها کمدی و دو تا اجتماعی است. 2فیلمنامه اجتماعی را یک تیم دارد کار میکند و دیگری را یک تیم مستقل دیگر.
سعید سهیلی از پولسازترین سینماگران ایرانی است. چطور راز و رمز در اختیار گرفتن نبض گیشه سینمای ایران را یاد گرفتهاید؟
رازی ندارد؛ خیلی خیلی خیلی ساده است، بیاندازه ساده. باید مردم را بشناسید، همین.
این شناخت مردم یعنی چه؟
این مفهوم یک کلمه یا شعار نیست، بلکه یک مسیر است که طی میشود تا به این شناخت برسید. باید با مردم باشی، با آنها زندگی کنی، داخل آنها باشی، با آنها نفس بکشی، قدم بزنی، همسلیقه و همدرد باشی، با آنها سوار اتوبوس شوی و به مسافرت بروی و... . در این صورت میتوانی مدعی شوی که مردم را شناختهای. فیلمسازی که نه با مردم زندگی میکند نه قدم میزند و نه سلیقه و درد و دغدغه آنها را میداند، در نهایت متوجه نمیشود که مردم از سینما و فیلم چه میخواهند و در این صورت به جاده خاکی میزند. در نتیجه فیلمی میسازد که دغدغه و سلیقه مردم نیست. پس، اصل اول شناخت مردم است و برای شناخت مردم، باید با مردم بود.
شما به این شناخت رسیدهاید؟
نگفتم به این شناخت رسیدهام. فقط اشاره کردم هر فیلمساز برای اینکه اثرش مورد استقبال مردم قرار بگیرد، باید این مسیر را طی کند؛ من هم سعیام این بوده تا بین مردم باشم و با آنها نفس بکشم. امیدوارم که به این شناخت برسم.
شما که در سینما موفقاید، وسوسه نشدهاید که به شبکه نمایش خانگی بروید؟
به هیچ وجه. تا وقتی در توانم باشد که فیلم بسازم و مردم را به سالن سینما بکشانم و روی صندلی سالن بنشانم و کاری کنم که تماشاچی تا پایان فیلم از روی صندلیاش بلند نشود و از سالن خارج نشود، به چیز دیگری نمیاندیشم. هرچند که این نظر من قطعی و قاطع نیست؛ هر احتمالی در هر زمانی ممکن است بیفتد و پیشنهادی یا شرایطی مطرح بشود تا این کار را هم بکنم. ولی فعلاً ترجیح میدهم فیلمام را بسازم و در خانهای که بلدم، بازی کنم.
در کارنامه شما فیلمهای مهمی مثل مردی شبیه باران وجود دارد و البته کلی فیلم طنز دیگر. مسیر فیلمسازی شما از ژانر جدی میگذرد یا از ژانر طنز؟
فیلمهای طنز من از فیلمهای جدی من نیز جدیترند. دلیلی نمیشود چون فیلمی بهصورت طنز ساخته شده، جدی و مهم هم نباشد. در بیشتر مواقع با زبان طنز و کنایه و شوخی است که مهمترین و جدیترین حرفهایی که بهصورت جدی نمیشود گفت، بیان میشود. گشت ارشاد یک و دو و سه، بهخصوص گشت ارشاد سه،
فیلمهایی جدی و مهم هستند که در قالب طنز ساخته شدهاند و تاریخ قضاوت خواهد کرد که گشت سه چه اتفاقاتی رقم خورده و چه حرفهایی زده شده که کسی جرأت حتی نزدیک شدن به آنها را نداشته است.
این، یعنی همین مسیر و ژانر را ادامه خواهید داد؟
هیچچیز برای یک فیلمساز مشخص نیست. سینماگری که تصمیم بگیرد که مثلاً سال بعد این کارها را میکنم، فیلمساز موفقی نخواهد بود. باید در لحظه و حال و ساعت و حتی دقیقه و ثانیه زندگی کرد و طبق مقتضیات همین لحظهها فیلم ساخت. من شاید یک سال دیگر، اصلاً دنیایی دیگر داشته باشم با دغدغههایی دیگر. همهچیز بستگی دارد که مثلاً اگر سال بعد میخواهم فیلمی بسازم، حال خودم خوب باشد یا نه؛ یا حال روزگارم خوب باشد یا نه. ولی میتوانم این نکته را اشاره کنم تا وقتی که مردم ما مملو از مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و طلاق و فقر و اعتیاد و آسیبهای اجتماعی و اجارهخانه و... هستند، قطعاً نیاز بیشتری به طنز و کمدی دارند، چرا که حالشان بد است و فیلم کمدی و طنز برای لحظاتی حالشان را خوب میکند. کسی که حالش بد است، طبیعی است قصه شخصیت و قهرمانی را که حال بدتری نسبت بهخودش دارد دنبال نخواهد کرد. در این صورت است که طنز بیشتر خواهد فروخت، چرا که به حال بد مردم و اینکه میتواند حالشان را خوب کند ولو برای لحظاتی، ربط دارد.
شما نقدهایی که به سبک فیلمسازیتان میشود را هم دنبال میکنید؟
کسی که بگوید توجهی به نقد فیلم، فروش فیلم و استقبال مخاطب از فیلم ندارم دروغ میگوید. مگر میشود آدم فیلمی بسازد و آنوقت استقبال مردم و فروش و نظرات منتقدین و مردم برایش مهم نباشد؟ هر نظری برای فیلمساز مهم است؛ درست یا غلط، از طرف فرد بیسواد یا منتقد حرفهای یا غیرحرفهای. اینها باعث میشود از چنین تجربههایی برای آثار بعدیاش سود ببرد. ولی اینکه بگویم چون منتقدها فیلمی از من را نقد کردهاند و این باعث شود تا مسیرم را تغییر بدهم، اینطور نیست. قطعاً از جنبههای مثبت نگاهشان سود میبرم و جنبههای منفی را فراموش میکنم.
جایی اشاره کرده بودید فیلمهایی مثل «چارچنگولی» و گشتهای ارشاد فیلمهای راحت و فیلمهایی مثل «مردی شبیه باران» و «مردیازجنسبلور» فیلمهای سختتان هستند. این راحت و سخت بودن فیلمهایتان را چطور تقسیمبندی میکنید؟
چارچنگولی و گشت ارشادها را با هم یککاسه نکنید، چرا که از دو دنیای کاملاً متفاوتاند. چارچنگولی یک فیلم کاریکاتوری و سهل بود، ولی گشتهای ارشاد اینطور نبودند. در گشتهای ارشاد من حتی تماشاگری داشتم که گله میکرد چرا سر این فیلمها مردم میخندند! جواب دادم کمدی است دیگر؛ گفت من گریه کردم و عصبی شدم و حرفهای مهمی در این آثار زده شده و چرا مردم باید بخندند؟ بعدها مشخص خواهد شد که در این آثار چه تابوهایی را شکستیم و چوب در چه لانه زنبورهایی کردیم. من هیچ وقت معتقد نیستم که گشتهای ارشاد فیلمهای سهل و سادهای در سینمای من هستند.
شما ظاهراً به نقل قصههای جدید و خاص در آثارتان علاقه زیادی دارید. نگاهتان به قصه در سینما چیست؟
بهنظر من مثلث قصه، قهرمان و رؤیاپردازی در سینما نقش بسیار مهمی دارد. متأسفانه بعد از انقلاب این مثلث را از سینما گرفتهایم یا خیلی کمرنگ شده. سینمای هند امروزه از رؤیاپردازی سود میبرد، سینمای هالیوود از قهرمانپردازی و سینمای اروپا از قصهپردازی. بعد از انقلاب قهرمان در سینمای ما خیلی کمرنگ شده؛ ما باید در سینمایمان قهرمان ببینیم. بعد این قهرمانها را در قصههایی حرفهای وارد کنیم و مردم را در سالنهای تاریک سینما، وادار به رؤیاپردازی کنیم.
اجازه بدهید کمی از فرزندتان ساعد هم بپرسیم. کارگردان بودن شما چقدر در دیده شدن ساعد نقش داشته؟ و اینکه چرا سینا، دیگر پسرتان که تجربه بازیگری دارد مثل ساعد دیده نشده؟
ساعد نزدیک 25فیلم و مجموعه نمایشی بازی کرده. تنها در 4 فیلم از آثار من حاضر بوده؛ گشتهای ارشاد و «کلاشینکف». در بیشتر فیلمهایش با کارگردانهای مطرحی چون کیمیایی و داوودی و شهبازی و... را کار کرده. بهتر است من نظری درباره ساعد ندهم؛ این کارگردانها و همچنین منتقدها با انتخابهای خودشان، عملاً در حال نظر دادن در اینباره هستند. کاندیدا شدن ساعد در 4 دوره فیلم فجر یک نظر است، دیگر نیازی بهنظر من نیست. ساعد حالا مستقل است و از زیر سایه سعید سهیلی خارج شده؛ و حتی افتخار میکنم که روی سر من نیز اسم و اعتبارش سایه انداخته. ولی سینا در آغاز راه است؛ یک فیلم اکران شده دارد و یک فیلم در حال اکران که در فجر امسال نمایش داده میشود. قطعاً مقایسه او با ساعد که 20، 25 اثر پخش شده دارد، شاید منطقی نباشد و باید به او زمان بیشتری داد.
دنبالهسازی در سینمای ایران چه تاریخچهای دارد؟
قبل از انقلاب هم وجود داشته که بازیگرانی ثابت در چند فیلم از یک کارگردان بازی میکردند، ولی اسم فیلم عوض میشد. بعد از انقلاب تعداد این فیلمها بیشتر شد. گشتهای ارشاد نخستین سهگانهای در تاریخ سینمای بعد از انقلاب بودند که در هر سه نسخه خود، موفق ظاهر شده و فروش بالایی داشتند. جالب اینکه مابین مخاطبان بابت اینکه کدام گشت ارشاد بهتر است، اختلافات زیادی وجود دارد. این، یعنی هر کدام از این فیلمها مخاطب خودش را داشته است.
نگران نبودید که گشت ارشاد سه به سرنوشت دیگر دنبالههایی که در سینمای ایران ساخته شده و موفق نشدند، دچار شود؟
اگر یک درصد نگران بودم که گشت ارشاد سه، بهتر از یک و دو نمیشود یا بیشتر نمیفروشد، حتماً نمیساختم. من وقتی به قطعیت برسم که این فیلم با مخاطب ارتباط بگیرد، شروع به ساخت میکنم. البته نگرانیها برای هر فیلمسازی وجود دارد. ولی من به بچههای گشت ارشاد سه گفته بودم که این فیلم نزدیک 40میلیارد تومان خواهد فروخت؛ که امروزه به این عدد نزدیک شدهایم. من قبل از ساخت و پخش فیلم، همهچیز را مطالعه و برنامهریزی میکنم؛ اینطور نیست که بگویم فیلم میسازم تا بعدش ببینم چه میشود.
و حرف آخر یا حرف باقیمانده؟
همه سینمای ایران در دوران کرونا تقسیم بر دو شد؛ بدبینها و خوشبینها. بدبینها میگفتند دستکم 5 سال طول میکشد سینما سرپا شود و به بازدهی برسد. خوشبینها میگفتند 2سال زمان نیاز است. تنها کسی که معتقد بود اگر فیلمی خوب در شرایطی خوب با مردمی که خسته از خانه نشستن شدهاند ارتباط بگیرد یک روزه سینما را سرپا میکند، من بودم. وقتی گشت ارشاد سه آمد، سینماهای تعطیل شده یا نیمهتعطیل جان تازهای گرفتند. این باعث شده تا دیگر فیلمسازها که در نوبت اکران بودند، امیدوار بشوند که فیلم آنها هم خواهد فروخت. بعد از اکران و موفقیت گشت ارشاد سه در گیشه، تهیهکنندههای زیادی درخواست اکران دادند، درحالیکه قبل از آن بهدلیل ترس از استقبال سینماروها، حاضر به این کار نبودند. گشت ارشاد سه چه فیلم من باشد یا نه، سینما را بعد از کرونا مدیون خودش کرده؛ چرا که چراغش را روشن کرده و رونق را به آن برگردانده. انتظار ندارم هیچ سینماگر و تهیهکننده و سینماداری از سعید سهیلی تشکر کند، ولی ما قطعاً در سینمای ایران، از گشت سه متشکریم بابت این چیزهایی که گفتم.