• شنبه 8 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 18 شوال 1445
  • 2024 Apr 27
سه شنبه 5 بهمن 1400
کد مطلب : 151812
+
-

سردار جنگ و مجاهد فرهنگی

پای صحبت‌های همسر شهید سعید سیاح طاهری، مردی که عمرش را برای خدمت به خلق خدا هزینه کرد

گزارش
سردار جنگ و مجاهد فرهنگی

مژگان مهرابی- روزنامه‌نگار

سال‌ها جنگید؛ برای دفاع از میهن، مبادا ذره‌‌ای از خاک کشورش به یغما برود. از جان مایه گذاشت و در این راه چشم و دستش را هم داد تا امروز من و شما در خاک وطنمان آزاد و آرام زندگی کنیم. جنگ که تمام شد لباس رزم را از تن به درنیاورد، عزمش را جزم کرد تا در جبهه دیگری خدمت کند؛ جبهه حفظ فرهنگ ایرانی. نه اینکه فقط در پایتخت به اجرای برنامه‌های هنری بپردازد، نه، افق دید او فراتر از دیدگاه آدم‌های دور و برش بود. برای پرورش استعدادهای گمنام، راهی روستاهای دورافتاده مناطق محروم شد. توانش را به‌کار گرفت تا با برگزاری جشنواره‌های دانش‌آموزی، هم بچه‌ها را تشویق به تحقیق درباره اصالت ملی‌شان کند و هم لبخندی به روی لب‌هایشان بنشاند. موفق هم شد. او در مدت جهاد فرهنگی‌‌اش، علاوه بر اجرای برنامه برای نسل جوان، سراغ اقشار آسیب‌دیده هم رفت؛ با هدف کاهش بزهکاری. مسابقات کتابخوانی در زندان‌ها برگزار کرد که ماحصل آن تخفیف مجازات برای زندانی‌ها بود. برگ برگ کتاب زندگی شهید سعید سیاح طاهری پر از خدماتی است به کشور و مردمش که بیانش کتاب قطوری می‌خواهد. اسطوره‌‌ای که اگر مجاهد فرهنگی بخوانیمش بیراهه نرفته‌ایم. این جهادگر با شروع جنگ‌های نامنظم سوریه، به یاری مردم بی‌پناه سوریه رفت و سرانجام در زمستان سال ۹۴ به درجه رفیع شهادت نایل شد. مهمان خانه باصفای سردار می‌شویم و با همسرش هدیه غبیشی گفت‌وگو می‌کنیم.

در خانه سردار ردی از تجمل‌گرایی دیده نمی‌شود. فرهنگ قناعت و ساده‌زیستی در خانواده سیاح طاهری به‌صورت یک فرهنگ درآمده است. همسر سردار مهربان است و مهمان‌نواز. این خصلت نیک را از مردم خونگرم جنوب دارد. بیشتر وقتش را با مرور خاطرات خوشی که از سردار به یاد دارد سپری می‌کند؛ ۳۴ سال زندگی مشترک. او همسرش را حاجی خطاب می‌کند، درست مثل روزهایی که سردار زنده بود. غبیشی می‌گوید:«حاجی یک مومن متعهد بود. کسی که برای خودش زندگی نکرد. با اینکه در خانواده مرفهی به دنیا آمده بود اما دغدغه‌‌اش نیاز خانواده‌های بی‌بضاعت بود. وقتی به آبادان می‌رفتیم ماشین را پر از لوازم خوراکی و پوشاک می‌کرد و به روستاهای دورافتاده می‌برد. برای حاجی خواسته‌های سربازهای زیردستش به نیاز عاطفی فرزندانش می‌چربید. در بودنش خودم
 ۲ پسرم را سروسامان دادم و او فقط برای برگزاری مراسم جشن می‌آمد. می‌گفتم چرا دیر به دیر می‌آیی؟ اینجا به تو نیاز داریم. می‌گفت آنجا ۱۰۰ پسر دارم اینجا ۳ پسر». غبیشی لوازم سردار را چون جان نگهداری کرده و دیدن تک‌تک این وسایل یاد سردار را زنده می‌کند. بانو ادامه می‌دهد: «حاجی مرد متواضع و قناعت‌کاری بود اما خیلی هم به ظاهرش اهمیت می‌داد. البته نه اینکه مرتب لباس نو تهیه کند. در نگهداری از لباس و وسایلش دقت نظر زیادی داشت. ندیدم در این مدت زندگی مشترک‌مان یک‌بار لباسش را بدون اتو بپوشد و عطر استفاده نکند. به‌ندرت عصبانی می‌شد. مگر اینکه سهل‌انگاری از کسی می‌دید. چون منظم بودن در اولویت کارهایش قرار داشت».

جمع‌آوری اسناد جنگ
اتفاق‌های مهم زندگی سردار در سال ۵۹ رخ داده است. او همان روزهای اول جنگ ازدواج کرد و همزمان با آن به نیروی سپاه پیوست. به‌گفته همسرش تا پایان ۸ سال دفاع‌مقدس هم در جبهه حضور داشت و جراحت‌های زیادی را متحمل شد. قطع انگشتان دست، از دست دادن چشم و بدنی پر از ترکش ازجمله مواردی است که همسرش به آنها اشاره می‌کند. خانم غبیشی ادامه می‌دهد:«با پایان جنگ از سوی سپاه برای آموزش دوره دافوس به تهران آمد و ما را هم همراه خودش آورد. با خودم گفتم حالا که جنگ تمام‌شده بیشتر او را می‌بینم. اما اشتباه کردم. حاجی پی فعالیت‌های فرهنگی رفت. او وظیفه خود می‌دانست که اسناد جنگ را جمع‌آوری کند. برای همین به شهرها و روستاهای دور و نزدیک سفر می‌کرد و عکس و وصیت‌نامه شهدا را اسکن می‌کرد تا بایگانی‌شان کند».

کشف استعدادهای گمنام
جمع‌آوری تصویر شهدا که به سرانجام رسید، سردار راهی مناطق محروم شد؛ برای اینکه بتواند استعدادهای گمنام را شناسایی و زمینه رشد آنها را فراهم کند. بهترین راهی که درنظر گرفت، برگزاری جشنواره‌های دانش‌آموزی بود. همسرش می‌گوید:«او به جاهایی می‌رفت که کودکانش حتی تلویزیون هم در خانه‌شان نداشتند. حاجی با فعالیت‌های خود تحول زیادی را در حوزه فرهنگی  ایجاد کرد. زمانی که در آذربایجان زلزله رخ داد به آنجا رفت و سعی کرد با اجرای برنامه‌های شاد به بچه‌های زلزله‌زده دلگرمی بدهد. می‌گفت بچه‌ها به‌شدت ترسیده‌‌اند باید برای آرامش آنها کاری کنم. در آن برنامه ۴۳هزار دانش‌آموز ورزقانی شرکت کردند. یا به محض اینکه متوجه شد آمار افسردگی در نسل جوان شهر ایلام رقم قابل توجهی است در آنجا هم جشنواره برگزار کرد».

برگزاری مسابقه فرهنگی در زندان
به باور غبیشی، نخستین کاری که سردار شهید برای فرهنگسازی‌ انجام داد، برگزاری کنگره ۱۷۷ شهید آبادان بود. با این هدف که مقاومت مردم در دوران محاصره شهر را به نمایش بگذارد. بعد هم از رزمنده‌ها خواست خاطرات جنگ را بنویسند. او در این‌باره توضیح می‌دهد:«در استان‌های خوزستان، ایلام، بوشهر، سیستان‌و‌بلوچستان و هرمزگان در کنار راه‌اندازی موزه شهدا، مسابقات فرهنگی برگزار کرد. او حتی به زندان‌ها می‌رفت و زندانیان را تشویق می‌کرد تا در مسابقات فرهنگی و کتابخوانی شرکت کنند. کسانی که خود را طرد شده احساس می‌کردند. هر کس هم برنده می‌شد برایش تخفیف در مجازات می‌گرفت. یادم می‌آید بعد از شهادت حاجی، خود زندانی‌ها برایش مراسم یادبود برگزار کرده بودند».

دعایی که به اجابت رسید
با شروع جنگ‌های نامنظم سوریه، سردار دوباره عزم جهاد کرد. همسرش راضی نبود اما او خانواده را اینگونه راضی کرد که اغلب کسانی که برای دفاع از حرم می‌روند تجربه نظامی ندارند و همین می‌تواند آمار شهدا و مجروحان را افزایش دهد. تا اینکه یک شب سردار به آرزویش رسید. خدا دعای شب‌های قدر‌ماه رمضان او را به اجابت رساند. او در زمستان سال ۹۴ حین شناسایی محدوده عملیاتی خان‌طومان سوریه بر اثر انفجار یک خمپاره به شهادت رسید. غبیشی می‌گوید:«توسط یکی از دوستان ملاقات خصوصی او با مقام معظم رهبری فراهم شده بود. گویا در این جلسه وقتی سردار دست آقا می‌بوسد حرفی را آرام به ایشان می‌گوید. از آقا خواسته بوده که برای شهادتش دعا کند».

این خبر را به اشتراک بگذارید