• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
شنبه 2 بهمن 1400
کد مطلب : 151415
+
-

درس‌های چهل سالگی

نگاهی به آنچه در طول ۴‌دهه بر جشنواره فیلم فجر گذشته، عبرت‌آموز است و می‌تواند جلوی اختراع دوباره چرخ را بگیرد

گزارش یک
درس‌های چهل سالگی

سعید مروتی - روزنامه‌نگار

چهل‌سالگی جشنواره فیلم فجر، فقط یک عدد رند برای تدوین مطالب مناسبتی و برگزاری نشست‌های تخصصی و سمینارهای مختلف فرهنگی نیست. همه اینها هست و فقط اینها نیست. یک جشنواره 40 ساله بیش از هر چیز باید از تجربه‌هایش که هم شامل دستاوردها و هم شکست‌ها و ناکامی‌ها می‌شود، بهره گرفته باشد و در آستانه چل‌چلی گرفتار رفتار‌های هیجانی نشود. جشنواره‌ای که با این میزان قدمت و پیشینه است، نباید با هر تغییر مدیریتی شخم بخورد و جوری برگزار شود که انگار زمان به عقب بازگشته و در بهمن‌۶۱ در حال برگزاری نخستین دوره‌اش است. جشنواره‌ای که بعد از این همه سال و انواع و اقسام آزمون و خطاها، باید به ثبات در شیوه برگزاری رسیده باشد. البته که متولی جشنواره فیلم فجر دولت است و این دولت مستقر است که نمود سیاست‌های فرهنگی‌اش را در فجر جست‌وجو می‌کند. این را همه می‌دانند. کما اینکه تفاوت رویکرد دولت‌ها هم طبیعی و بدیهی است. مشکل از جایی شروع می‌شود که جشنواره فیلم فجر در کلیات و ساختار، بی‌قاعده عمل می‌کند؛ ساختاری که قاعدتاً نباید از آمدن و رفتن دولت‌ها متاثر شود و وقتی دائم چنین اتفاقی می‌افتد، می‌شود مدعی شد که جشنواره‌ای با این میزان قدمت و اهمیت، دست‌کم در مواردی، بی‌ساختار است. درباره جشنواره‌ای صحبت می‌کنیم که در دوره‌ای بخشی از جوایزش به سلیقه دبیر وقت حذف  می‌شود و به محض تغییر مدیریت، به روال قبلی بازمی‌گردد؛ جشنواره‌ای که زمانی آیینه تمام نمای سینمای ایران بوده و از دوره‌ای تبدیل به ویترین بخشی از این سینما شده است. روزگاری برای حضور در جشنواره بار عام می‌داده و در زمانه‌ای در نهایت سختگیری فیلم‌های بخش مسابقه‌اش را انتخاب کرده است. این جشنواره چهل‌ساله، بارها و بارها تن به تغییر مدیریت و رویکرد داده است. بعد از پایان کار هر دولت به‌نظر می‌رسد در حال برگزاری نخستین دوره جشنواره هستیم و انگار نه انگار که این فستیوال این همه قدمت و سابقه و تجربه را در پشت سر دارد؛ جشنواره‌ای که در دهه اول برگزاری‌اش جایگاهش تثبیت شد و در همه سال‌های بعد، با تمام فراز و نشیب‌ها همچنان مهم‌ترین رخداد سینمایی سالانه کشور باقی ماند چون هیچ رقیب و جایگزین جدی‌ای نداشت. شاید همین بی‌آلترناتیو‌بودن باعث شد اطمینان‌خاطر و اعتماد به نفسی به‌وجود ‌آید تا هر مدیری دست به اجرای هر ایده‌ای بزند بی‌آنکه به پشت سرش نگاه کند. به همین دلیل است که توصیه «لطفا چرخ را از نو اختراع نکنید» همچنان کاربردش را حفظ کرده است.

  جشنواره فیلم فجر، اکران عمومی نیست. جشنواره ویترینی است برای عرضه بهترین‌های سینمای ایران که در مدت زمانی مشخص (۱۰روز) و در سانس‌هایی محدود، فرصتی برای دیده‌شدن فیلم‌ها ایجاد می‌کند. مخاطب جشنواره‌ها در هیچ جای دنیا، مخاطب عام به مفهوم گسترده و کلانش نیست. مخاطبان جشنواره‌ها منتقدان، روزنامه‌نگاران، فعالان صنعت سینما و علاقه‌مندان جدی سینما هستند. فستیوال از مثلث ژورنالیست‌ها، آرتیست‌ها و سینه‌فیل‌ها، انرژی و رونق می‌گیرد. تماشاگر عادی به‌خاطر ظرفیت محدود و دشواری‌های فیلم دیدن در جشنواره و ایستادن در صف و... بیشتر از اینکه مخاطب جشنواره باشد، خبرهای جشنواره را دنبال می‌کند. شهروند عادی احیانا در حال رفتن به سر کارش، از رادیو می‌شنود که فلان فیلم در فستیوال با استقبال مواجه شده یا در روزنامه مطلبی می‌خواند که نتیجه‌اش ماندن نام اثر در ذهن برای تماشای احتمالی‌اش در اکران عمومی است. فیلم‌ها در مرحله بازاریابی و اکران با تأکید بر حضور و موفقیت‌هایشان در جشنواره‌ها، توجه تماشاگران را به‌سوی خود جلب می‌کنند. نتیجه اینکه مرز میان حضور در جشنواره و اکران عمومی رعایت می‌شود. در مورد جشنواره فیلم فجر اما این مرز هر‌چه می‌گذرد بیشتر نادیده گرفته می‌شود. جشنواره فجر تبدیل به رخدادی شده که فیلم‌هایش در سراسر کشور به نمایش درمی‌آید. اسمش را عدالت گذاشته‌اند و برگزار‌کنندگانش دنبال رونق و شلوغی سالن‌ها هستند و چرخه اکران عمومی عملا در روزهای برگزاری جشنواره کاملا در سایه فجر می‌ماند. همه دنبال بلیت جشنواره برای تماشای فیلم‌هایی هستند که وقتی اکران عمومی می‌شود، کنجکاوی و رغبت چندانی برای دیدنشان وجود ندارد.
  جشنواره فیلم فجر رخدادی دولتی است. در همه این سال‌ها وزارت ارشاد متولی برپایی جشنواره فجر بوده و خوب و بد جشنواره هم به پای دولت نوشته می‌شود. به همین دلیل وقتی هیأت انتخاب به دیدن فیلم‌های متقاضی حضور در جشنواره می‌پردازد، جز معیارهای سینمایی، باید الزامات قانونی مرتبط با صدور پروانه نمایش هم رعایت شود. در گذشته فیلم‌ها برای حضور در جشنواره با نگاه سهل‌گیرانه‌تری ارزیابی می‌شدند، چون نمایش در جشنواره به منزله داشتن پروانه نمایش عمومی نبود. هر چه جشنواره ابعاد گسترده‌تری یافت و به اکران عمومی نزدیک‌تر شد، سختگیری‌ها هم بیشتر شد. امسال و البته در چندین دوره از سال‌های گذشته، فیلم‌ها به شرط گرفتن پروانه نمایش عمومی، امکان حضور در جشنواره یافتند و با این تعداد نمایش فیلم و این گستره نمایش، طبیعی هم هست که حساسیت‌ها نسبت به آثار حاضر در فستیوال افزایش یابد. پس هیأت انتخاب، فیلم‌ها را در محدوده آثار دارای پروانه اکران عمومی برمی‌گزیند. درحالی‌که برخی از فیلم‌های شایسته از نظر هیأت انتخاب، به‌دلیل نداشتن پروانه نمایش از راه‌یافتن به جشنواره باز می‌مانند. نتیجه اینکه جشنواره نه محلی برای عرضه بهترین‌های سینمای ایران که امکانی است برای حضور آثاری که از نظر مدیران منعی برای اکران عمومی ندارند.

  جشنواره فیلم فجر را با صف‌های طولانی‌اش به‌خاطر می‌آوریم. یکی از آن نشانه‌های حسرت روزگار خوش سپری شده و افسوس «چه جشنواره‌ای داشتیم»، از همین‌خاطره صف‌ها می‌آید. تا سال‌ها این روایت میان علاقه‌مندان سینما پذیرفته شده بود که برای دیدن نسخه کامل فیلم‌ها، باید آنها را در جشنواره تماشا کرد. ضمن اینکه در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ جشنواره فجر، در کمبود سرگرمی و هیجان یکی از معدود آیین‌های جمعی طبقه متوسط شهری بود. سال‌هایی که دیدن فیلم تازه مهرجویی یا کیمیایی در جشنواره یک اتفاق مهم محسوب می‌شد. در دهه۶۰ و حتی دهه۷۰ فیلم‌های خارجی حاضر در جشنواره هم با استقبال مواجه می‌شد. تصویر صف طولانی مردم مقابل سینما عصر جدید در جشنواره ششم که خیلی‌هایشان در حال مطالعه کتاب «تارکوفسکی» بابک احمدی در انتظار تماشای «ایثار» ایستاده بودند، امروز سوررئالیستی به‌نظر می‌رسد ولی در آن سال‌ها کاملا طبیعی بود. سینما و جشنواره به‌عنوان آیینی جمعی در همین دوره تثبیت شد؛ جشنواره‌ای که محل کشف مهم‌ترین فیلمسازان نسل انقلاب بود. مثل کشف ابراهیم حاتمی‌کیا توسط مردم‌ در جشنواره یازدهم با «از کرخه تا راین» یا ظهور پدیده‌وار «کیمیا» ی درویش در جشنواره سیزدهم. تاریخ جشنواره فجر تاریخ کشف پدیده‌ها و فیلمسازان تازه‌نفس هم هست.

  اهمیت بخش بین‌الملل جشنواره فجر از اواسط دهه 80 تقریباً از بین رفت. نمایش فیلم‌های خارجی در عصر عسرت و دسترسی نداشتن به آثار برجسته سینمای جهان، ارزش و اهمیت داشت. خیلی‌ها «چقدر دره من سرسبز بود» و «همشهری کین» را برای نخستین بار در جشنواره فجر دیدند. همچنان‌که برگمان‌ها یا مثلاً «عجیب‌تر از بهشت» جیم جارموش که هنوز شهرت چندانی هم نداشت. البته که فیلم‌ها به مصلحت و احتیاط کوتاه می‌شدند یا در مواردی حتی زیرنویس انگلیسی هم نداشتند (که البته خیلی‌هایشان هم داشتند و بسیاری از کلاسیک‌ها با نسخه دوبله به نمایش درمی‌آمدند). لذت تماشای «۷ سامورایی» یا «آشوب» کوروساوا بر پرده بزرگ، ضیافتی بود فراموش نشدنی. به مرور هم فیلم‌ها تکراری شدند و هم زمانه عوض شد.در دهه 80 وی‌اچ‌اس‌های رنگ و رو رفته و سی‌دی‌هایی که دائما گیر می‌کردند، جای خودشان را به دی‌وی‌دی دادند که خودش انقلابی بود و مجموعه فیلم‌ها و پک کارگردان‌ها از راه رسید. بلوری هم باکیفیتی که قبلاً خوابش را هم نمی‌شد دید، به میدان آمد. هرچه زمان گذشت دسترسی آسان‌تر شد. حالا هر دانشجوی ترم یک سینما، یک هارد پر از شاهکارهای تاریخ سینما در اختیار داشت. همه آن فیلم‌هایی که در گذشته برای دیدنشان باید از سینما عصر جدید به سینما سپیده و از سپیده به سینما کانون در رفت‌وآمد می‌بودی و کلی هم صف برایشان می‌ایستادی، حالا در دسترس بود. این شد که دیگر دیدن نسخه‌های تکه پاره فیلم‌های خارجی در جشنواره فجر لطفی نداشت‌ و تا سال‌ها انگار فقط آمدن صفت «بین‌المللی» در کنار نام فیلم فجر، این بخش را در جشنواره حفظ کرده بود. در آخرین سال‌هایی که جشنواره فجر مثلا بین‌المللی برگزار می‌شد، بخش بین‌الملل را در نیمه اول جشنواره برگزار می‌کردند تا وقتی هنوز تنور فستیوال داغ نشده، این بخش بیاید و برود و جوایز برگزیدگانش هم به نیابت از طرف فلان سفیر و کاردار و کارگزار فلان کشور اروپایی تحویل گرفته شود. یک کارکرد مهم بخش بین‌الملل هم دلجویی از فیلمسازان ایرانی‌ای بود که قرار نبود در بخش مسابقه سینمای ایران خیلی مورد توجه قرار بگیرند و در عوض سیمرغ‌هایشان را از داوران بخش بین‌الملل می‌گرفتند. در دوره‌هایی سعی شد، از فیلم‌های کشورهای دوست ‌ برای بخش بین‌الملل جشنواره بهره گرفته شود که این هم فقط به‌کار آوازه‌گری‌های رسمی می‌آمد. در نهایت وقتی در دهه ۹۰ بخش بین‌الملل از جشنواره فجر جدا شد کمتر کسی به این تصمیم معترض بود. (اینکه بعداً در جشنواره جهانی فجر چه گذشت و چرا عده‌ای موافق و گروهی مخالفش شدند داستانی دیگر است). واضح بود که این جشنواره رخدادی داخلی است و نه بین‌المللی و این حقیقت چیزی از ارزش و اهمیت فیلم فجر نمی‌کاست.

  جشنواره فیلم فجر در گذر زمان، هر چه که گذشت محافظه‌کار‌تر شد. قاعده هرچه دست به عصا‌تر بهتر، بر جشنواره استوار شد و روح محافظه‌کاری، بیشتر از همیشه به یاد مخاطبان آورد که این جشنواره رخدادی دولتی است و در هر صورت باید تصویری موجه و بدون دردسر از سینمای ایران ارائه کند.در اوایل دهه ۹۰ کار به جایی رسید که متولیان جشنواره از داوران خواستند برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را عوض کنند. تغییر برگزیدگان جشنواره البته سنتی دیرپا در این فستیوال بوده ولی هیچ‌گاه ماجرا چنین به صراحت رخ نداده بود. به مرور حاشیه‌های جشنواره از خود فیلم‌ها مهم‌تر شد. در میانه‌های دهه 90 به‌نظر می‌رسید هر‌فیلمسازی به‌دلیل قرار نگرفتن در میان نامزدها و نبردن سیمرغ می‌تواند، با بدترین لحن به جشنواره و داوران و مدیران‌ و... حمله کند. جشنواره‌ای که فیلمسازان جوان فیلم اولی یا فیلم دومی هم حرمتش را رعایت نمی‌کردند. همه یادشان رفته یا برایشان مهم نبود که ناصر تقوایی برای «ناخدا خورشید» جایزه‌ای از جشنواره نبرد و در سالی که «آپارتمان شماره ۱۳» فیلم برگزیده جشنواره شد، «گروهبان» کیمیایی حتی شایسته حضور در بخش مسابقه هم دانسته نشده بود، بی‌آن که سازندگان نامدار این فیلم‌ها کوچک‌ترین اعتراضی به ماجرا کرده باشند. در گذر زمان خیلی چیزها عوض شده بود ازجمله فیلمسازان و مدیران. سینمای ایران در طول ۴ دهه پوست انداخت و نسل عوض کرد. تقریبا تمام آن فیلمسازان تازه نفسی که ستاره جشنواره‌های دهه ۶۰ بودند، از دور خارج شده‌اند. جوری که امسال برای نمونه حتی یک کارگردان هم از این نسل در جشنواره حضور ندارد. سینمای ایران متحول شده و روزگاری دیگر آغاز شده است. در آستانه برگزاری دوره چهلم، مروری بر «آنچه گذشت» می‌تواند مزایای بسیاری برای متولیان و برگزار‌کنندگان داشته باشد که مهم‌ترینش جلوگیری از اختراع دوباره چرخ است.

این خبر را به اشتراک بگذارید