گفت و گو با آتشنشانی که در آخرین لحظه از پلاسکو در حال فروریختن نجات یافت
دیگر دلم نمیآید سمت چهارراه استانبول بروم
ساعت 7و58 دقیقه صبح 30دی ماه سال1395 بود که پلاسکو در چهارراه استانبول آتش گرفت و سرانجام در ساعت یازده و 33دقیقه ساختمانش فروریخت. در این حادثه تلخ و تاریخی 16آتشنشان شهید شدند تا جان صدها انسان نجات پیدا کند. فرمانده امیر مهدیانی یکی از آتشنشانهایی است که در این عملیات مجروح شد و در آخرین لحظه با بیرون پریدن از پنجره ساختمان درحال فروریختن پلاسکو نجات یافت. در پنجمین سالگرد حادثه پلاسکو با امیر مهدیانی درباره حال و هوایش در این روزهای خاص گفتوگویی انجام دادیم.
از آن روز خاص و تلخ برایمان بگویید که با گذشت5 سال هنوز هم با التهاب و اندوه درباره آن صحبت میشود؟
روزی که حادثه آتشسوزی پلاسکو اتفاق افتاد بسیار تلخ بود و بچههای ما با جانفشانی جان بسیاری از اهالی و کارکنان این ساختمان را نجات دادند. این غم هیچ وقت سبک نمیشود و یاد و خاطره آن روز هرگز فراموش و کمرنگ نخواهد شد. فضای سنگین آنجا هیچ وقت سبک نخواهد شد و ساختمان جدید پلاسکو باعث نمیشود تصاویر تلخ آن روز پشت یک سازه جدید به فراموشی سپرده شود. وقتی به تصاویر ساختمان جدید پلاسکو نگاه میکنم تمام اتفاقات تلخ و دلهره آور آن روز لحظه به لحظه در ذهنم تداعی میشود و از مقابل چشمانم میگذرد و به یاد میآورم که چه عزیزانی را در این حادثه از دست دادیم. روح تمام شهدا و رفتگان این حادثه تلخ شاد و یادشان گرامی و جاودانه باشد. هرچند این عزیزان سرانجام با حکم مقام معظم رهبری جزو شهدا محسوب شدند، اما امیدوارم که این حکم شهید برای تمام شهدای سازمان آتشنشانی درنظر گرفته شده و اعمال شود و این موضوع را فقط به 16شهید عزیز و گرانقدر حادثه پلاسکو محدود نکنند. دیگر شهدای سازمان هم با جانفشانی و ایثار برای حفظ جان و مال مردم با تمام وجود تلاش و کوشش کردند و از جان خودشان گذشتند. همانطور که 16شهید عالیقدر حادثه پلاسکو فداکاری و از خود گذشتگی را بهمعنای واقعی کلمه معنا و تجسم کردند و با شهادت خودشان حدودا جان 300نفر از شهروندان را نجات دادند، سایر شهدای آتشنشانی هم تک تک در مقاطع و عملیاتهای مختلف به همین شکل و اندازه جانفشانی و ایثار کردهاند. حالا که شهدای حادثه پلاسکو جزو شهدا محسوب شدهاند، امید و انتظار ما این است تا دیگر شهدای سازمان آتشنشانی هم جزو شهدای خدمت محسوب شوند.
در این روزها که سالگرد پلاسکو از راه رسیده شما بهعنوان یکی از بازماندگان حادثه چه حس و حالی دارید؟
اتفاقات آن روز همیشه با من است، اما با توجه به اینکه معمولا چند روز قبل از سالگرد حادثه پلاسکو تلویزیون و رسانهها شروع به یادآوری و پخش کردن تصاویر و فیلم و مصاحبههایی از آن روزها میکنند، ناخودآگاه بیش از هر زمان دیگری فکر و ذهنم معطوف به آن روز تلخ و حوادث و خاطراتش میشود که بعینه دیدم و با پوست و گوشت خودم تک تک آنها را تجربه کردم.
در این روزها تمام اضطراب و دلهرههایی که در آن روز داشتیم و با نگرانی یک هفته بهدنبال پیکر عزیزانمان میگشتیم دوباره به سراغم میآید و همیشه یک هفته قبل از سالگرد حادثه پلاسکو این اضطراب و دلهره با من است و بیش از هر زمان دیگری بهخاطر میآورم که چه عزیزانی را در این حادثه از دست دادیم.
شرایط فکری و روحی خودم به شکلی است که بعد از حادثه پلاسکو دیگر نمیتوانم از چهارراه استانبول عبور کنم و به آن محدوده بروم. چند باری هم که مجبور شدم به آن سمت بروم حتی سرم را بالا نگرفتم تا ساختمان جدید و آن اطراف را نگاه کنم. سرم را پایین میاندازم و خیلی سریع رد میشوم. حتی بودن در آن فضا و محدوده به من دلهره و اضطراب میدهد.
در آن یک هفته اتفاقهای تلخی برای ما افتاد و لحظات سختی را پشت سر گذاشتیم. روزهایی که پیکر عزیزانمان را تک تک از زیر آوار بیرون میکشیدیم و تشییع میکردیم. بهویژه شهید علی امینی که تقریبا تمام ساعتهای کاری و اداری درکنارهم بودیم. درست است که آنها به درجه رفیع شهادت رسیدند، اما جایشان همیشه در خانواده و بین همکاران خالی است.
این روزها که بازنشسته شدهاید دلتنگ همکاران و روزهای عملیات و نجات نمیشوید ؟
بازنشستگی ما آتشنشانها اینطور نیست که کلا از همکارانمان جدا شویم. به ایستگاه میرویم و به بچهها سر میزنیم و باهم در ارتباط هستیم.
در این یک ماه که بازنشسته شدهام، یک بار بزرگ و حجم زیادی از استرس از دوشم برداشته شده است. زمانی که بازنشسته نشده بودم حتی از صدای زنگ تلفن استرس و دلهره میگرفتم.
حالا این استرسها برداشته شده و دیگر از شنیدن صدای زنگ تلفن اضطراب نمیگیرم. از طرف دیگر ما آتشنشانها هرچند 24ساعت شیفت و 48ساعت زمان استراحت داریم، اما با توجه به وضع اقتصادی و تورم، حقوقی که دریافت میکنیم کفاف زندگی مان را نمیدهد و بچهها مجبورند تا در ساعتهایی که شیفت نیستند هم کار کنند تا چرخ زندگیشان بچرخد. برای همین زیاد فرصت نمیکنیم تا در کنار خانواده باشیم. حالا که بازنشسته شدهام میتوانیم چند صباحی در کنار خانواده باشیم و اگر عمری باقی باشد جبران مافات کنیم.