• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
دو شنبه 27 دی 1400
کد مطلب : 151049
+
-

گفت‌وگو با ساسان ناطق، داستان‌نویس، به بهانه انتشار کتاب جدیدش «اعترافات کاتب کشته شده»

لذت تاریخ خواندن با هنر داستان‌نویسی

لذت تاریخ خواندن با هنر داستان‌نویسی

علی‌الله سلیمی- روزنامه‌نگار

ساسان ناطق، از نویسندگان فعال در سال‌های اخیر است که داستان‌نویسی را از اواسط دهه70 شروع کرد و با تک داستان‌های خود در جشنواره‌های ادبی کشور درخشید و نخستین مجموعه داستانش با عنوان «وقتی جنگ تمام شود» در سال1384 به چاپ رسید. این مجموعه، جوایز ادبی متعددی را برای او به ارمغان آورد. موضوع دفاع‌مقدس در آثار این نویسنده حضور پررنگی دارد و در کنار داستان، خاطره‌نگاری در این حوزه را هم تجربه کرده است. از آثار شاخص ناطق در حوزه داستان می‌توان کتاب‌های«در آفریقا همه‌‌چیز سیاه است» و «قوش» را نام برد. هر دو اثر نامزد جایزه کتاب سال دفاع‌مقدس و جایزه هفت اقلیم و قلم زرین بودند. در بخش خاطره‌نگاری هم کتاب‌های «سیاه، سفید، خاکستری»، «آوازهای نخوانده»، «آسمان مال من بود»، «هنوز مرا نشناخته‌ای؟‌»، «آنها که رفتند»و «نامه رسان» از آثار شاخص او است که جوایز متعددی را برای نویسنده کسب کرده‌اند.
به تازگی هم کتاب جدید این نویسنده با عنوان«اعترافات کاتب کشته شده» با موضوع واقعه عاشورا منتشر شده است. به بهانه انتشار این کتاب با ساسان ناطق گفت‌وگو کرده‌ایم.

رمان جدید شما، «اعترافات کاتب کشته شده» اثری متفاوت در کارنامه‌کاری و رمانی با موضوع عاشوراست. چگونه به ایده این رمان دست یافتید و آن را در قالب داستان نوشتید؟
ما ایرانی‌ها طبعاً با عاشورا آشنایی زیادی داریم و این واقعه تاریخی را‌‌ می‌شناسیم و تکرار آن در هر سال، زوایای مختلفی از آن را می‌تواند روشن‌تر، گویاتر و شفاف‌تر کند. دنیای کودکی من هم از این ارتباط مستثنی نبوده است؛ یعنی خانواده‌ام به‌ویژه پدرم هر سال ما را به روستا می‌بردند و ما در مسجد قدیمی روستا، تعزیه می‌دیدیم. همیشه برایم سؤال‌هایی بوده است. البته من با این فضا مأنوس و آشنا بودم. با این حال، برایم گنگ بود که واقعاً اینها برای چه دارند جنگ می‌کنند. بعدها از طریق آدم‌هایی که در مسیرم بودند و کتاب‌هایی که خواندم، به اینجا رسیدم که نوشته‌های کوتاه و مختصری تهیه کنم ولی همان روزها به‌خودم هم گفته بودم ان‌شاءالله اگر فرصت کنم بعداً  کتاب بزرگ‌تری را شکل دهم که رسید به این روزها و روزگار و شد «اعترافات کاتب کشته شده».
در این رمان، «تاریخ» به‌عنوان یک بستر برای رویدادها انتخاب شده و شما واقعه عاشورا را این بار به زبان داستان روایت می‌کنید، آیا تعمدی در پررنگ کردن تاریخ در این اثر داستانی داشتید؟
تاریخ بستر اتفاق‌ها و آزمون‌های بزرگ بشری بوده و هست. تاریخ یک تصویر درشت و واضح و نمایشی از موفقیت‌ها و ناکامی‌های ملت‌هاست و کسی که این تلخی‌ها و ناکامی‌ها را رقم زده کسی نیست جز خود ما، یعنی انسان. معتقدم این انسان است که دارد این اتفاق‌ها را شکل می‌دهد. همین انسان است که در بزنگاه‌ها، بعضی رویدادها را جابه‌جا کرده است. در «اعترافات کاتب کشته شده» هم خواستم همین را بگویم. اینکه ملتی موفق است که تاریخ خوانده و از تاریخ عبرت گرفته است. اگر از گذشته عبرت نگیریم موفق نخواهیم شد. انسان ناگریز از شناخت تاریخ و گذشته خودش است. اگر می‌خواهیم واقعاً موفق شویم باید خودمان، وقایع پیرامون‌مان و آدم‌های اطرافمان را بهتر بشناسیم. در این رمان هم برای اینکه بهتر بتوانم بشناسم و به خواننده معرفی کنم، نزدیک شدم به آدم‌هایی که در خیمه کاتبان هستند و دارند وقایع روز عاشورا را برای فرماندهان خودشان و برای یزید و عمربن سعد و عبیدالله بن زیاد می‌نویسند. غیر از این، می‌خواستم بگویم انسان نادان، ممکن است خیلی تأثیرگذار باشد. انسانی که تحت‌تأثیر شرایط خاصی هست یا نادان است و کتاب نمی‌خواند و تاریخ خودش را نمی‌خواند سرنوشت خوبی نمی‌تواند برای ملت‌ و همسایه خودش رقم بزند. در اعترافات کاتب کشته شده برای اینکه شناخت از موضوع را بهتر کنم، ‌ به کاتبان عمربن سعد در روز عاشورا نزدیک شدم تا آنها با خرده‌روایت‌هایی که دارند به موازات قصه اصلی خود کربلا که دارد پیش می‌رود، تصویر ذهنی آدم‌ها را ببینم و آنها را بهتر بشناسم. مختصر چیزی که در ذهنم بود اینکه مسبب این وقایع همین آدم‌ها هستند. پس من برای شناخت این آدم‌ها باید به آنها نزدیک می‌شدم و این آدم‌ها باید قصه خوب و جذابی داشته باشند، چون می‌دانم تاریخ را تکرار می‌کنم. تکرار آن چیزی که برای مردم مسلم و عادی و روشن شده خیلی سخت است.
دو منظر روایی؛ «تاریخ» و «داستان» در این اثر به نوعی ترکیب شده است. برای این همنشینی از چه راهکاری استفاده کردید؟
ادبیات در بیان تاریخ بدون جلوه و زیبایی، یک اختراع ساده است. پس من نویسنده ناگزیرم برای تصویر زیبایی‌ها، خیال را به‌کار بگیرم و من در خیال باید خواننده را با شخصیت‌ها و جغرافیا آشنا کنم. خب، طبعاً یکی از کارهای ادبیات و رمان می‌تواند این باشد که کار را برای مخاطب لذتبخش کند. لذتبخش کردن تاریخ باید در این رمان اتفاق می‌افتاد. من به‌دنبال بیان بهتر وقایع کمتر دیده‌شده و در کنار آن، تأثیرگذاری بودم؛ پس باید هم ادبیات داشته باشم هم تاریخ را. به این موضوع خودم خیلی فکر کرده بودم که آیا واقعاً روایت عاشورا می‌تواند برای مخاطب جذاب باشد یا باید آدم‌هایی را وارد کنم برای قصه خوب. پس در این کتاب، فقط با قصه عاشورا روبه‌رو نیستیم. ما به سال‌های قبل بازمی‌گردیم؛ به تاریخ‌ و ‌لایه‌های قبل از عاشورا را مرور می‌کنیم تا وقایع پنهان را بازخوانی کنیم.
نوشتن آثار داستانی که بر پایه تاریخ هم استوار باشد، طبعاً نیاز به تحقیقات و پژوهش دارد. شما چه میزان از این رویکرد بهره‌بردید؟
بخش عمده‌ای از این کتاب، پایه تحقیقی و پژوهشی دارد؛ یعنی مطالعات من از آنچه اتفاق افتاده و ثبت شده تا امروز. در کنار آن، لازم بود شخصیت‌هایی را داشته باشم. مثل «علی‌بن‌قرظه» که شخصیتی است که در خیمه کاتبان زخمی افتاده و یک برادرش در سپاه امام حسین(ع) است. تقابل این دو برادر جالب است؛ یعنی یک نفر در مقابل افکار، اندیشه و ایمان برادرش قرار دارد. در کنار آنها، شخصیت‌های دیگری را هم باید در رمان قرار می‌دادم که یکی از آنها، «پیشکار» است. همچنین در کنار دو کاتبی که در خیمه قرار دارند و وقایع روز عاشورا را می‌نویسند، شخصیتی را به موازات آنها قرار دادم به نام«نعمان» که کم‌حرف است و شخصیت پیچیده‌ای دارد. در کنار نعمان هم، برادرزاده ابن‌ملجم مرادی را قرار داده‌ام. بزرگ‌ترین شخصیت در میان اینها هم خود «کاتب اعظم» است.
 زاویه نگاه شما معطوف به خیمه کاتبان عمربن سعد است و دارید از نگاه آنها وقایع عاشورا را می‌بینید. احساس نکردید ممکن است دچار قضاوت شوید؟
بله، زاویه دید و منظرگاه تازه من در این رمان، در سپاه دشمن قرار دارد. روایت این رمان به منزله دوربینی است که زوم کرده روی کاتبانی که دارند در خیمه عمربن سعد وقایع آن روز تاریخی را می‌نویسند. مخاطب داستان را از زاویه نگاه آنها می‌بیند. من خیلی سعی کردم جانبداری نکنم و قضاوت را به‌عهده مخاطب بگذارم. موضوع محوری این کتاب همان کاتب اعظم است که زمانی در دربار معاویه کاتب بوده اما وقتی می‌بیند که باید وقایع را آنطوری که معاویه می‌خواهد بنویسد، زرنگی می‌کند و شب‌ها اسناد را به خانه می‌برد و یک روایت جداگانه برای خود می‌نویسند و صبح روز بعد روایت دلخواه معاویه را می‌نویسد. بنابراین ما در این رمان، با 2کتاب مواجه هستیم؛ کتابی که دارد اغراق می‌کند و کتابی که به اصل وقایع پایبند است. کاتب اعظم کتابی را که در آن وقایع را به شکل درست نوشته مخفی کرده اما یک روزی این قضیه لو می‌رود و چالش اصلی داستان در واقع بر پایه همین مسئله است.
داستان‌های متکی به تاریخ طبعاً زبان روایی متناسب با این رویدادها را هم می‌طلبد و در عین حال باید برای مخاطب امروزی هم زبان انتخابی آشنا و فهم آن ساده باشد. با این مسئله چگونه برخورد کردید؟
برای اینکه به آن سختی صحبت و زبان و روایتی که در گذشته بوده برسم سعی کردم یک زبان بینابینی را رعایت کنم تا مخاطب به خواندن کتاب ترغیب شود. زبان برآمده از خود تاریخ است که مخاطب با آن آشناست و با آن بیگانه نیست.
مردم فیلم‌ها و سریال‌های زیادی با این زبان از تلویزیون دیده و شنیده‌اند. همچنین سعی کردم ارجاعات تاریخی زیادی در کار نداشته باشم. اگر چیزی هم هست در خود متن به آن جواب داده شده است. اصلاً هنر ادبیات همین است که کار را برای مخاطب آسان کند. در واقع می‌توان لذت خواندن تاریخ را با هنر داستان‌نویسی فراهم کرد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید