• سه شنبه 18 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 28 شوال 1445
  • 2024 May 07
سه شنبه 21 دی 1400
کد مطلب : 150487
+
-

سیاه و سفید

دشت خاموش، بیشتر دستاوردهایش را از اجرا دارد تا متن

سیاه و سفید

مهرنوش سلماسی- روزنامه‌نگار

«دشت خاموش» به کارگردانی احمد بهرامی به شکلی آگاهانه از هر نوع جذابیت ظاهری پرهیز می‌کند تا ماجرای دردناک رنج طبقه کارگر را به تصویر بکشد. فیلم به شدت مستعد تفسیرهایی است که خروجی‌اش صفت‌هایی چون «سیاه‌نمایی» است. در مقابل فیلمساز می‌کوشد با بی‌زمان و بی‌مکان‌کردن فیلمش، مسئله ظلم به کارگران و حاشیه‌نشینان را به موضوعی جهانی تبدیل کند. آنچه کارگردان دشت خاموش از آن بهره می‌برد، سبک بصری و گرامر سینمایی‌ای است که متناسب با این حال و هوا و این آدم‌هاست. می‌شود گفت ساختار تکنیکی فیلم، منطبق با حال و هوایی است که با تلاشی قابل توجه در فضاسازی کوشیده شده باور‌پذیر باشد. چیزی که به فیلم جلوه می‌دهد، رنگ‌آمیزی پلان‌ها و انسجام در پردازش نماهای بلندی است که با مهارت فیلمبردار، متناسب از کار درآمده‌اند. فیلمساز با خودآگاهی تمام، عناصر آشنا و امتحان پس‌داده سینمای جشنواره‌ای ایران را لحاظ کرده و البته نباید این نکته را فراموش کرد که در این مسیر، از رسم روز پیروی نکرده و بیشتر نگاه به گذشته داشته است.

  سینمای جشنواره‌ای ایران، سال‌هاست راوی قصه‌های طبقه متوسط شهری شده و سازنده دشت خاموش به شکلی آگاهانه از چنین فضایی فاصله گرفته و دوربینش را به کوره و خانه برده است. به تبع چنین رویکردی، فیلم در ترسیم مناسبات آدم‌ها، هر نشانه‌ای از تمدن و مدنیت را حذف می‌کند. چنانکه گویی آدم‌های دشت خاموش در فضای ماقبل مدرن زیست می‌کنند. سیاه و سفید‌بودن فیلم هم در خدمت همین ایده است و به دشت خاموش فضای یک‌دستی بخشیده است. آنچه فیلم در توضیح رنج طبقه کارگر و در نقد نظام سرمایه داری می‌گوید، برخلاف فیلم‌های سال‌های نسبتا دور سینمای ایران، دنبال دو‌قطبی‌سازی های مرسوم نیست. آقا‌خان مالک آجر‌پزی  که به دلیل مشکلات مالی قصد دارد کارگاهش را تعطیل کند، شبیه ارباب‌های منفی سینمای دهه‌60 نیست. داستان فیلم در زمان مشخصی نمی گذرد و کارگردان تمام سعی‌اش را کرده که اثرش را از هر نشانه‌ای که حاکی از زمانه و روزگار دیروز یا امروز باشد، تهی سازد. دشت خاموش  با این تمهید می‌تواند از تعمیم‌های دردسر‌ساز و تاریخ مصرف‌دار بگریزد و به عنوان فیلمی هنری از فستیوالی به فستیوالی دیگر برود.
   همه آدم‌های دشت خاموش درگیر مشکلات مالی هستند؛ از کارگران کوره‌پز‌خانه که هر کدام قصه و غصه خودشان را دارند و البته معضلاتشان آشنا و مکرر است ( مثل دغدغه نجات پدر از چوبه دار یا فرستادن دختر به شهر برای فرار از جهنم جهان بدوی و بی‌رحم فیلم). حتی آقاخان هم به عنوان نماینده سرمایه‌داری در فیلم گرفتاری مالی دارد و به همین دلیل کارگاه آجرپزی‌اش را می‌فروشد. فیلمساز برای همراه‌کردن مخاطب با آدم‌های گرفتار و مفلوکش، در ترسیم رنج شخصیت‌ها نهایت تلاش‌اش را انجام داده است. هرچند فیلم، در نهایت فاصله احساسی‌‌اش با کاراکترها را حفظ می‌کند و می‌کوشد در دفاع از طبقه کارگر رویکرد پوپولیستی در پیش نگیرد. شاید به همین خاطر است که فیلم در فصل پایانی به انتظاری که در تماشاگر همراه با شخصیت‌ها ایجاد کرده، پاسخ قانع‌کننده‌ای نمی‌دهد. دشت خاموش فیلم پرهیز و فاصله هم هست؛ فیلمی که بیشتر دستاوردهایش را از اجرا دارد تا متن. خط کم‌رنگ داستانی و درامی که از میانه‌، کم‌رنگ‌تر می‌شود، شاید برای مخاطب هدف فیلم، جالب باشد ولی در نهایت دشت خاموش را به فیلمی تبدیل کرده که ملال، یکی از خصایص‌اش است. کارگردان دشت خاموش به زیبایی‌شناسی ملال بی‌توجه نیست و این را می‌شود در ساختمان بصری اثر مشاهده کرد ولی در نهایت کم‌توجهی به روایت در فیلم داستانی ( حتی با این فرض که فیلمساز چنین افقی را برای خود ترسیم نکرده) فیلم را در دام تکرار می‌اندازد. همه تلاش کارگردان برای خلق فضا و طرح مسئله و معرفی شخصیت‌های گرفتار انواع و اقسام مصائب، بعد از دو پرده اول فیلم، وقتی با کمبود مصالح داستانی مواجه می‌شود، فیلم را پایین‌تر از ظرفیتی که داشته، نگاه می‌‌‌دارد.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید