
4دلیل برای تماشای «بیهمهچیز»
جذابیت بصری، اقتباسی موفق

محدثه واعظیپور - روزنامهنگار
«بیهمهچیز»، یکی از مهمترین فیلمهای سیونهمین جشنواره فجر بود. محسن قرایی که در آغاز دهه 90 با «خسته نباشید» بهعنوان کارگردان به سینمای ایران معرفی شد و پیش از بیهمهچیز، دو فیلم دیگر هم ساخته، با فیلم چهارم، خود را بهعنوان یکی از امیدهای سینمای ایران مطرح کرد. بیهمهچیز یک اقتباس موفق است که همه امتیازهایش به بضاعت «ملاقات بانوی سالخورده» بازنمیگردد. قرایی موفق شده جهان فیلمش را فارغ از قابلیتهای اثر بنا کند و شخصیتهایی باورپذیر، روابطی پیچیده و پایانی تأثیرگذار برای فیلم ترسیم کند.
1. بازیگران
انتخاب بازیگران یکی از امتیازهای فیلم پرشخصیت محسن قرایی است. باران کوثری در نقش «نوری» با گریم و هیبتی که او را متفاوت کرده، تنها جذابیت بیهمهچیز نیست. هادی حجازیفر، پدرام شریفی و بابک کریمی در نقشهایی که میتوانستند در حاشیه حضور هدیه تهرانی و پرویز پرستویی قرار بگیرند، فراتر از انتظار و کامل هستند. حجازیفر، خشم و تندخویی و در عین حال، عطوفت و آیندهنگری دهدار را در یک بازی برونگرایانه اما واقعی به نمایش میگذارد و پدرام شریفی، مثل همیشه موقر و به اندازه بازی میکند. حجازیفر هر جا مقابل دوربین است، توجه تماشاگر را برمیانگیزد؛ بهویژه در فصل نهایی جایی که به سراغ لیلی میرود و به او هشدار میدهد که بازگرداندن امیر (پرویز پرستویی) به زندگی عادی میتواند طغیانی را باعث شود که قابل مهار و ادارهکردن نیست؛ او که شب پیش و در دل کوه، کنار آتش برای بهمسلخبردن رفیق، زار زده است. اما بیهمهچیز فرصتی فراهم کرده تا هدیه تهرانی دوباره در قالب یک بازیگر ششدانگ و تمامعیار دیده شود؛ با نقشی که به پرسونای او نزدیک است؛ اگرچه لیلی خاستگاهی متفاوت با دیگر نقشهای این بازیگر دارد. کنار همه این امتیازها، پرویز پرستویی در فیلم قرایی، درخشان است؛ آن هم در قالب نقشی که پیچیدگیهایش میتوانست خیلی زود فاش شود. حضور پرستویی به جذابیتها و ابعادی که نقش امیر دارد، ارزش مضاعف داده است. امیر که زمانی لیلی را رها کرده تا بهعنوان برادرزاده خان، به وصلتی سنتی تن بدهد، حالا شوهری وفادار و پدری مهربان است که مردم روستا باورش دارند. مردم در سکوت و پذیرشی همسو با منافع شخصی و گروهی، گذشته، لیلی و جفای امیر را انکار کردهاند تا چرخ زندگی در روستا بچرخد. پرستویی تبدیلشدن امیرخان، از یک شخصیت مقتدر و محبوب به خائنی که همه شهر برای مرگش بسیج میشوند را در روندی آرام و در یک بازی تأثیرگذار، به نمایش میگذارد.
2. جغرافیا
محسن قرایی روایت «ملاقات بانوی سالخورده» را به روستایی در زمان پیش از پیروزی انقلاب برده. زمان و مکان در فیلم مشخص نیست و روی آن تأکید نمیشود. این موضوع به آن عمق و معنای بیشتری داده است. مضمون و پیام فیلم بیش از جغرافیا و حتی زمان وقوع رویداد، اهمیت دارد.
بیهمهچیز درباره غلبه نفع فردی و توافق برای نادیدهگرفتن واقعیت است. مردمی که زمانی به واسطه قدرت، لیلی را نادیده گرفتهاند، در چرخشی آشکار، به امیر پشت میکنند تا زنده بمانند.
3. فضای ایرانی
بیهمهچیز با اینکه تحتتأثیر «ملاقات بانوی سالخورده» ساخته شده، باورپذیر است. تغییرها در جهت اصالتبخشیدن به فیلم موفق بوده است. فیلم، مناسبات و روابط یک جامعه فقیر و رو به اضمحلال را نمایش میدهد که برای رسیدن به ساحل آرامش، هر بار به دام پول و قدرت میافتد و برای خوشبختی موقتی، فریب میخورد؛ جامعهای با مردمانی ناسپاس که برادری را میفروشند، عشق را میفروشند، فرزند را نادیده میگیرند و برای قربانی خود پای چوبه دار، اشک میریزند. فیلمساز روی زمان، مکان و حتی قومیت و تاریخ، تأکید ندارد اما آنچه ترسیم میکند، بیهویت و بیشناسنامه نیست.
4. حالوهوا
بیهمهچیز، پختهترین فیلم محسن قرایی و با فاصله از تجربههای متفاوت قبلیاش تا امروز، بهترین فیلم اوست. بیهمهچیز روایتی بدون ملال و یکدست دارد، روی نقاط عطف زندگی شخصیتها تمرکز کرده و از زیادهگویی در آن خبری نیست. طراحی صحنه و طراحی لباس آن (مارال جیرانی) قابل توجه است.
در عین زیبایی و حاکمبودن سلیقه زنانه، پوشش شخصیتها باورپذیر است؛ آن هم در سینمایی که اغلب فیلمهایش (بهویژه فیلمهای تاریخی)، پوشش جعلی دارند. فیلمبرداری مرتضی هدایی هم از امتیازهای فیلم است.