نرگس آذری- پژوهشگر حوزه جامعهشناسی سیاسی
موافقان بیمه زنان خانهدار معتقدند اگر برای خانهداری بهعنوان یک شغل درآمدی درنظر گرفته شود، بسندگی اقتصادی برای زنان در پی خواهد داشت و باعث میشود آنها مجبور نباشند همزمان هم متحمل کار خانه و هم کار بیرون از خانه بهعنوان یک ضرورت اقتصادی شوند. این حرف درستی است و اغلب کارکرد دارد. البته افرادی در بین این موافقان وجود دارند که معتقدند با حذف ضرورت اقتصادی کار زنان، زن به جایگاه اصلی خود، یعنی خانهداری، برمیگردد. روی سخن من این تفکر نیست. اما موافقان دیگر این ایده معتقدند که زنهای زیادی هستند که بهدلیل داشتن بچه نمیتوانند شغلی داشته باشند. از طرفی نوع کار اغلب زنان بهنحوی غیرتخصصی و در زمره کارهای یدی تعریف شده که امکان فعالیت پارهوقت یا اصطلاحا دورکاری را نیز از آنان میگیرد. زنانی را تصور کنیم که از پشتوانه مالی و تخصصی محرومند و برای کسب حداقل درآمد، زمان خود را اصطلاحا میفروشند و کار یدی میکنند. نگهداری فرزند برای زنان میتواند بهمثابه این باشد که از درآمدی که میتوانستند داشته باشند محروم میشوند بدون آنکه مابازایی اجتماعی و اقتصادی برای کار سخت و شبانهروزی خانهداری و فرزندپروری دریافت کنند. جامعه برای کار خانه و بچهداری شأن اقتصادی قائل نیست. در نتیجه در بسیاری مواقع، همسران هم زنان را از نظر مالی تامین نمیکنند و فعالیتهای انجامشده را شامل پاداش مالی ندانسته و وظیفهای ذاتی قلمداد میکنند، این امر در خانوادههایی با تمول مالی بالاتر هم شایع است. بنابراین این ایده که دولت در ازای خانهداری و نگهداری از فرزندان به آنها دستمزدی بدهد، نوعی ارزشگذاشتن برای کار خانگی محسوب میشود. این اتفاق در فرهنگ عمومی هم جایگاه خانهداری و فرزندپروری را بهعنوان کار سخت و طاقتفرسای زنانه ارتقا میدهد.
توجیهی برای تجربههای اجتماعی
این طرح مخالفانی دارد که از سویه غیراقتصادی و فرهنگی آن وارد میشوند. آنان به این واقعیت اشاره میکنند که تجربه کار بیرون از خانه، صرفا تجربهای اقتصادی نیست و از اینرو نباید تصمیمگیری درباره آن را به حوزه اقتصاد واگذار کرد. چنانچه تجربه تاریخی ما در بسیاری موارد این بوده که تنها زمانی بخش سنتی جامعه به زنها اجازه داد وارد عرصه کار شوند که پای توجیه اقتصادی به میان آمد. مردها متوجه شدند که وقتی زن خانه هم شغل داشته باشد، رفاه مالی و اقتصادی بیشتری خواهند داشت. این توجیه به زنها کمک کرده است که بتوانند حیات اجتماعی خود را حفظ کنند. حال اگر قرار باشد به زنها بابت ماندن در خانه پولی پرداخت شود، آنگاه دفاع زنان از حقشان برای کار بیرون از خانه بسیار دشوار میشود. این مخالفان از زنانی یاد میکنند که درصورت اجراییشدن این ایده، ممکن است خلاف خواسته خود خانهنشین شوند؛ میدانیم که کار خلاقانه بخشی از نیاز هر انسانی است و حتی اولویتی بیشتر از توجیهات مالی و اقتصادی دارد. همچنین داشتن شغل، در کنار تامین مالی، نیازهای مختلف دیگری ازجمله نیاز به معاشرت، داشتن حریم مخصوص بهخود و... را هم تامین میکند. آیا پرداخت بیمه کار خانگی، آن را تبدیل به یک شغل پیشفرض و انتخابنشده نمیکند که زنان باید با آن مواجه شده و برای برونرفت از آن، مقاومت کنند؟ اینجا باید بپرسیم این ایده برای «نقش و جایگاه زن» در کدام رویکرد و برای کدام زن، مطرح شده است؟
کار خلاقانه و کار یدی
در هر قانونگذاریای، باید به این موضوع فکر کنیم که هدف اصلی متعلق به چه رویکردی است؟ گروه هدف این سیاستگذاری کیست؟ و بعد به سراغ طراحی مسیر برویم و بررسی کنیم که آیا این طراحی به گروه هدف میرسد یا نه!؟
اینکه سیاست قانونگذار اعتباربخشیدن بهکار زنانی که در خانه هستند باشد و کم کردن وابستگی اقتصادی زنان به مرد خانه، یک نوع رویکرد سیاستی است این رویکرد با اهداف و راهبردهایی که هدفش در خانه ماندن زنان برای کمک به سیستم مردسالارانه باشد متفاوت است. پیچیدگی این موضوع تنها در رویکرد ایدئولوژیک به آن هم خلاصه نمیشود، برای مثال جایگاه طبقاتیای برای کار و موضوع اشتغال وجود دارد که حائز اهمیت است. شغل، برای گروهی عمل خلاقانه است اما در فرایند صنعتیشدن کشور، زنان، نیروی کار «از خود بیگانهای» هستند که کار را بهعنوان یک ضرورت اقتصادی صرف درک میکنند؛ مثلا زنی که به اجبار فرزندش را جایی که تضمینی برای امنیتش وجود ندارد میسپارد و در کارگاهی کار یدی میکند، با زنانی که برای رشد شخصی و حرفهای در فضای کسبوکار و دانشگاه و جامعه تلاش میکنند، دو دنیای شغلی متفاوت از هم را تجربه میکنند. وقتی درباره کار حرف میزنیم لزوما و ضرورتا باید آن را امری مربوط به طبقه و جایگاه آدمها بدانیم، اینجا باید بپرسیم برای کدام کار و کدام طبقه این سیاست طراحی شده است؟ سیاستگذاریها نمیتواند کلی و کلان برای همه گروهها باشد.
نکته مهمی که در این ایده باید حتما درنظر گرفته شود این است: اگر یک سیستم اجتماعی دیرپا را با یک سیاست عجولانه و نسنجیده به مسئله پول و اقتصاد پیوند بزنیم، با تأثیرات و پیامدهای بسیار عمیق، ریشهدار و غیرقابل بازگشتی مواجه خواهیم بود. برای ما باید این سؤال در محوریت قرار گیرد که چه کسانی پیرامون تأثیرات این سیاستها اندیشیدهاند؟ اسناد پشتیبان آن برای توجیه ضرورتها، راهکارهای جایگزین و پیامدهای احتمالی کجاست؟ چه کسانی آن را طراحی کردهاند و چه کسانی مسئولیت آن را میپذیرند؟ تأثیرات هرگونه تغییری بهویژه اقتصادی در نظام اجتماعی کنونی، پیامدهای بیشمار مثبت یا منفی برای ذینفعان متفاوت و متکثری ایجاد میکند که ما احتمالا بسیاری از آنها را نادیده میگیریم و یا در حوزههایی رخ میدهد که ما اصلا از قبل به آنها فکر نکردهایم. برای مثال آیا دریافت مستمری زنان بهمعنای حذف آنان از بازار کار است یا آنان را بیش از گذشته بهسوی اشتغال غیررسمی سوق میدهد؟ تأثیر این امر بر وضعیت اقتصاد، حقوق کارگران، وضعیت اشتغال و بر زنان فرودست چیست؟ آیا این طرح میتواند مشوقی برای خانه ماندن زنان شود؟ آیا مشوقی برای داشتن فرزندان بیشتر است؟ دانستن تبعات این تصمیم موضوع مهمی است که باید روی تمام ابعاد آن فکر شود؛ به زن روستایی، زن شهری، زن تحصیلکرده، زنی که صرفا نیروی کار است، بچهها و... باید فکر و ابعاد بیشمار تأثیرات آن سنجیده شود. در نهایت ما میدانیم چنین ایدههایی آنچنان سطحی و نیندیشیده مطرح میشوند که حتی توان اجرایی آن نیز ارزیابی نشده، لذا قابلیت اجرای فنی و مالی آن نیز وجود ندارد. اما سخن گفتن از دامنه بزرگ تأثیرات احتمالی آن، جامعه را نسبت به پیچیدگی چنین سیاستهایی آگاه میکند. این آگاهی ما را برای ایستادن در جایگاه موافق یا مخالف یک ایده، محتاط و متفکر میکند.
یکشنبه 12 دی 1400
کد مطلب :
149776
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/YEGYp
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved